کیمیا



شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۸)

قرن چهارم و نیمه‌ی اول قرن پنجم هجری

 

منطقی

 

ابومحمد منصور بن علی منطقی رازی از معاصران صاحب ابن عباد و در شعر دری استاد بوده است و شاید بتوان او را قدیم‌ترین شاعر پارسی‌گوی عراق دانست.

وی ظاهراً در بین سنوات ۳۶۷ (ابتدای وزارت صاحب) و ۳۸۰ (یعنی سالی که بدیع‌امان همدانی به خدمت صاحب پیوسته و قطعه‌ای از منطقی را به خواهش او به عربی ترجمه و نظم کرده بود) وفات یافت.

از ابیات اوست:

 

یک موی بیدم از دو زلفت

چون زلف زدی ای صنم به شانه

 

چونانش به سختی همی کشیدم

چون مور که گندم کشد به خانه

 

با موی به خانه شدم پدر گفت

منصور کدام است از این دوگانه

 

و

 

یک لفظ ناید از دل من و ز دهان تو

یک موی ناید از تن من و ز میان تو

 

شاید بُدَن که آید جفتی کمان خوب

زین خم گرفته پشت من و ابروان تو

 

شیز و شبه تدیدم و مشک سیاه و قیر

مانند روزگار من و زلفکان تو

 

مانا عقیق نارد هرگز کس از یمن

هم‌رنگ این سرشک من و دو لبان تو

 

و

 

مه گردون مگر بیمار گشته است

بنالید و تنش بگرفت نقصان

 

سپر کردار سیمین بود و اکنون

بر آمد بر فلک چون نوک چوگان

 

تو گفتی خنگ صاحب تاختن کرد

فگند این این نعل زرین در بیابان

 

 

* منبع: تاریخ ادبیات ایران؛ ذبیح‌الله صفا؛ جلد اول؛ صفحه‌ی ۱۱۴

* عضویت در کانال ادبی تک‌مضراب


این عکس‌ها و نوشته مربوط به آق‌قلا است. برای ۹ سال پیش که یک وبلاگ‌نویس در وبلاگش به نام «زیر ذره‌بین» در پرشین‌بلاگ با عنوان «خطر سیل را جدی بگیریم»، آن‌ها را منتشر کرده است.

ناگفته پیداست مشکلی که امروز مردم آق‌قلا درگیر آن هستند مسبوق به سابقه است که این وبلاگ‌نویس، ۹ سال پیش به آن پرداخته است. دو سه کامنتی که این پست در این وبلاگ دریافت کرده هم جالب و موید همین مطلب است.

اما این عکس‌ها -مخصوصا همان اولی- نشان‌دهنده‌ی این است که مسئولان از همان وقت‌ها این مشکل را پیش‌بینی کرده و تذکرات لازم را به مردم داده بودند و این مردم بودند که خانه‌های خود را به بالای کوه‌ها منتقل نکرده بودند.

واقعاً آدم نباید زود قضاوت کند. آقایان مسئولین! من از طرف خودم و مردم و باران و. از شما عذر می‌خواهم.


 سیدتقی سیدی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

من اگر در چشم تو یکتاى عالم نیستم

خرده‌اى بر خود نمی‌گیرم که من کم نیستم

 

علت دل‌مردگى را در خودت پیدا بکن

من دلیل روزهاى سرد و پر غم نیستم

 

با سکوتم حرف‌هایم را بگویم بهتر است

اندکى پیچیده هستم، گنگ و مبهم نیستم

 

روزى آخر زیر بار عشق کم مى‌آورم

بیش از این دیگر حریف دردهایم نیستم

 

گفته بودى تاب تنهایى ندارى، بعد من

چاره کن تنها نمانى، من که آدم نیستم.

 

سیدتقی سیدی

 

 

* منبع: صفحه‌ی اینستاگرام شاعر


در طی دوران آشنایی و نامزدی این امکان وجود دارد که توقعات غیرعقلانی نسبت به ازدواج در هیاهوی عشق رمانتیک دو دلداه‌ی جوان به گونه‌ای جدی مجال خودنمایی پیدا نکند. اما پس از آن که ازدواج صورت گرفت، این توقعات خود را آشکار خواهند ساخت.

حال شما به احتمال زیاد با این واقعیت روبه‌رو می‌شوید که همسرتان توقعات غیر واقعی شما را بر آورده نمی‌سازد و جالب این که همسر شما نیز از این که شما توقعات غیرواقعی او را برآورده نمی‌سازید، احساس ناکامی و رنجش می‌کند.

حال این که این امکان برای شما و همسرتان وجود دارد که برای درک درست واقعیت زندگی شویی تجدید نظر کرده و به گونه‌ای آن را سازمان‌دهی کنید تا با واقعیت هم‌خوانی داشته باشد.


 

امام علیعلیه‌السلام

کَفِّروا ذُنوبَکُم وَ تَحَبَّبوا اِلى‏ رَبِّکُم بِالصَّدَقَةِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ

با صدقه و صله‌ی رحم، گناهان خود را پاک کنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید.

 

* تصنیف غررالحکم و دررالکلم، صفحه‌ی ۳۹۵، حدیث ۹۱۵۲


آیه‌ی شماره‌ی ۷۱ از سوره‌ی مبارکه‌ی طه

پایداری

 

متن آیه:

قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَکُمْ  إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکمُ مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فىِ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَ أَب

 

ترجمه‌ی آیه:

(فرعون) گفت: «آیا پیش از آن‌که به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دست‌ها و پاهایتان را به طور مخالف قطع می‏‌کنم؛ و شما را از تنه‌‏های نخل به دار می‌‏آویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناک‌تر و پایدارتر است!»

 

تفسیر کوتاه:

* عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. «قالَ آمَنْتُمْ» فرعون، همه‌ی کارشناسان را براى نابودى حقّ جمع کرده بود، ولى همه به دست موسىعلیه‌السلام هدایت شدند.

 

 

* منبع: سایت انجمن گفتگوی دینی


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

وقت دوستان بخیر! حرف خاصی ندارم جز تفال به دیوان جناب حافظ شیرازی

بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم        

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

 

الا ای هم‌نشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

 

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق‌چینم

 

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

 

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

 

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

 

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

 

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.


اول فروردین سال ۱۳۳۵ فرزندی در گاخٌس دیده به جهان گشود که اسم مشهورش محمد بود. اگر چه در شناسنامه نام او را رستم نوشته بودند و من برادر بزرگ‌تر محمد بودم با اختلاف یک‌سال و چند ماه. البته کار ثبت و احوال مثل امروز دقیق نبود، با گذشت روزها و هفته‌ها و ماه‌ها، شاید یک‌سال چند ماه بعد خداوند فرزند پسر دیگری به این خانواده عطاء کرد که اسمش را رضا صدا می‌کردند. نام پدرمان جعفر و نام مادرمان سیده‌هاجر بود. (برگرفته از http://shahid1.pngdidegani.blogfa.com)

 شهید محمد (رستم) دیدگانی

وصیت‌نامه‌ی شهید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هان، ای زندگان آگاه باشید که قافله‌ی مرگ هم‌چنان در مقصد نیستی در حرکت است. و شما نیز به زودی بدان ملحق خواهید شد. گویا می‌بینم روزی را که گرد باد هول قیامت، بر جان‌ها فرو نشسته و طوفان مکافات به غریدن گرفته است… و انسان‌ها را که در چهره‌هایشان گرد شماتت و پشیمانی نشسته است… آن‌چنان که گروه گروه گرد هم انجمن کرده‌اند و با حسرت و ذلت از روزگاری سخن می‌رانند که نامش دنیا بود و همه‌ی هیاهویش مشتی خاطره…

بیدار باشید تا بتوانید جسورانه مرگ را انتخاب کنید قبل از آن‌که در چنگال مخوفش گرفتار شوید و بمیرید قبل از آن‌که بمیرید.

الا ای اهل زمین…

مسیر زندگیتان پر است از راه نشان‌ها و سر چشمه‌های زلال و جوشان، پس چنان جام‌ها را سر کشید که فردا در صحرای سوزان و عطش‌زای م بتوانید جان به در برید.

امروز توشه‌ها معین است و مجال فراوان، بدون درنگ هجوم برید و بربایید هر آن‌چه را بر شما تکلیف کرده‌اند.

این وصیت بر همگان است، هر آن کس که پیام مرا می‌شنود.

مبادا بر کشته‌ای از پویندگان راه خدا، آه و حسرت بکشید و در افسوسش دل بسوزانید و بر مشیت حضرت حق خشم بگیرید. چه به درستی که همه چیز به غیر از خدای سبحان باطل است.

ای کاش صحنه‌ی مرگم، چنان پرداخته شده باشد که تکه‌تکه‌ی گوشت تنم هم‌چون ذره‌ذره‌ی جانم در این معراج الهی حضور یابد… تا ذرات خاک‌شده‌ام سوار بر بادهای هجوم قیام، در پهنه‌ی گسترده‌ی زمین منتشر گردد و در لحظه‌لحظه‌ی زمان بر مظلومین و ستمدیدگان عالم هی زنند.

قد قامت الصلاة…

در ضمن هر آنچه از من در این دنیا باقی می‌ماند، به برادرم واگذار نموده، تا در راه دین خدا صرف نماید. (برگرفته از http://shahadatsara.ir)

 

شهادت: ۱۳۶۱/۱/۱۲

مزار شهید: روستای محل تولد

 

* منبع: نرم‌افزار روزنگار شهدا (کانون گفتگوی قرآنی)


اگر هنر بازی‌گری همان است که اسمش می‌گوید یعنی این‌که شخصی با بازی هنرمندانه، داستانی را روایت کند که علی‌رغم اینکه مخاطب می‌داند آن‌چه می‌بیند یک بازی و یک بازیگر است اما آن‌قدر کارش با قدرت و هنرمندانه انجام شود که مخاطب برای لحظه‌ای یا لحظاتی، شخصیت حقیقی او را فراموش کند، بازی و داستان را باور کرده و به آن عکس‌العمل نشان دهد.

اما کاری که دیشب آن جوان در برنامه‌ی عصر جدید کرد خلاف این تعریف از بازیگری بود؛ مخاطب نمی‌دانست دارد یک بازی و یک بازی‌گر می‌بیند و به تصور اینکه یک واقعیت را مشاهده می‌کند داستان را باور کرد. به نظر می‌رسد این دیگر یک کار هنری نیست، فقط یک حقه است؛ چون هر کس دیگری هم جای او بود و این نقش را ارائه می‌کرد داستانش باور شده و به آن عکس‌العمل نشان داده می‌شد. انسان فطرتا با دیدن و شنیدن این‌چنین داستان‌هایی دچار برانگیختگی احساسات می‌شود. این جوان با نگفتن اینکه مخاطب دارد یک بازی می‌بیند و قراردادن مخاطب در موقعیتی خاص، در واقع نصف راه -که باوراندن حادثه‌ای که برایش اتفاق افتاده بود که اتفاقا کار اصلی هم بود- را طی کرده بود.

کاری که آن دختر کوچولو چند شب پیش انجام داد یک کار هنرمندانه بود؛ مخاطب با علم به این‌که آنچه می‌بیند نقشی است که دخترک آن را بازی می‌کند اما به خاطر قدرت و هنر بالای او، داستان مادر مریض را باور کرد و به آن عکس‌العمل نشان داد و گریه کرد.

ناگفته نماند بنده اصولا با این برنامه و این‌جور برنامه‌ها سر سازگاری ندارم -که دلیلش بماند-، اما بخش‌هایی از این برنامه را گاهی به توفیق اجباری همراهی با خانواده دیده‌ام. هم‌چنین آنچه عرض شد عکس‌العمل بنده به استوری یک دوست در اینستاگرام و فقط نظر بنده به عنوان یک ببینده‌ی آماتور است که کار آن جوان -که انصافا با قدرت هم انجام داد- را نمی‌پسندد. همین! ممکن است نظر متخصصین چیز دیگری باشد که دیگر خود دانند.


شهید ماشاالله رنجبر بافقی

شهید ماشالله رنجبر بافقی در فروردین ماه سال ۱۳۳۶ در محله‌ی سهل ابن علی(ع) واقع در خیابان شیخ محمدتقی بافقی چشم به جهان گشود.

پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان خلد برین شد و تحصیلات ابتدایی را تا کلاس ششم ادامه داد و پس از آن ترک تحصیل کرده و به کار مشغول شد.

در سال ۱۳۵۴ به خدمت سربازی اعزام شده و دوره‌ی خدمت سربازی را در پادگان ارتش در شهر شیراز گذرانده و در سال ۱۳۵۶ دوره‌ی خدمت سربازی را به پایان رسانده است.

در سال ۱۳۵۷ پس از گذراندن دوره‌ی آموزش فشرده در کرج و کسب رتبه‌ی اول به عنوان انتظامات شرکت سنگ آهن مرکزی ایران-بافق مشغول به کار شد.

در پاییز سال ۱۳۵۹ بلافاصله بعد از حمله‌ی عراق به ایران برای گذراندن دوره‌ی احتیاط سربازی به جبهه اعزام شده و مدت چهارماه در جبهه‌های حق علیه باطل به عنوان خدمه‌ی توپ ۱۰۶ جنگیده است.

در سال ۱۳۵۸ ازدواج نموده، دو پسر و یک دختر حاصل این ازدواج می‌باشد.

شهید ماشاالله رنجبر در تاریخ ۵ فروردین‌ماه سال ۱۳۶۶ برای چهارمین مرحله در قالب نیروهای بسیجی به جبهه‌ی شلمچه اعزام شده و در تاریخ ۱۱ فروردین، بر اثر اصابت ترکش به چشم چپ به شهادت رسیده است.

در تاریخ ۱۷ فروردین‌ماه توسط مردم همیشه در صحنه‌ی شهر بافق تشییع و در گار شهدای امامزاده عبدالله در دامن خاک آرام گرفته است.

امید است ما امانت‌داران صالحی برای شهیدان باشیم.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

علیرضا رنجبر بافقی فرزند شهید. (برگرفته http://www.bafghfarda.com)

 

 

* منبع: نرم‌افزار روزنگار شهدا (کانون گفتگوی قرآنی)


داشتم زیارت جامعه‌ی کبیره گوش می‌کردم. تاریخش مال اوایل سال ۱۳۹۲ بود. خواننده در اواسط زیارت ابیاتی را خطاب به حضرت زینبسلام‌الله علیها می‌خواند با این مضمون که: «خانم! روی ما حساب کن! ما فقط گریه‌کن شما نیستیم، آماده‌ایم برای شما خونمان را تقدیم کنیم؛ شنیده‌ایم تهدید کرده‌اند که می‌خواهند تا زینبیه پیش بیایند و قبر شما را هم نبش کنند و.»

همین چند خط شعر و چند کلمه زبان‌حال کافی بود که مرا ببرد کنار شهدای مدافع حرم، کنار جانبازان این نبرد، که اگر آن‌ها نبودند و جان‌فشانی نمی‌کردند، آیا امروز زینبیه در چه حالی بود؟ زبانم لال.

در سال ۱۳۹۸ هستیم و به خاطر ازخودگذشتگی خارق‌العاده‌ی این عزیزان نه فقط زینبیه آرام است شکر خدا، بلکه آنانی که در خیالشان این جسارت‌کردن‌ها را می‌پروراندند محو شدند و فقط گاهی برای اینکه بودجه‌یشان قطع نشود مجبورند این طرف و آن طرف جهان ترقه در کنند یا بیانیه صادر کنند.

راستش نمی‌توانم این را نگویم: از کسانی که در این مدت می‌گفتند چرا پول‌هایمان را در سوریه خرج کنیم؟ چرا مستشار نظامی بفرستیم؟ چرا باید از نظام بشار اسد حمایت کنیم؟ و. هنوز متعجبم. چیزی نمانده بود که داعش خود را از سوریه و زینبیه به عراق و کربلا و نجف و بعد مرز ایران و داخل ایران برساند و ایستادگی جوانان دهه‌ی شصتی ما، شیعیان افغانستان و. بود که جلوی پیشروی آنان را گرفت و در نهایت منجر به شکستشان شد. آیا حتما باید خرمشهر اشغال شود تا عده‌ای بفهمند دشمن به ما حمله کرده؟ هر چند به قول بعضی‌ها شاید این‌جور حرف‌ها از دهان کسانی بیرون می‌آمد و می‌آید که خانه و بلیطشان برای رفتن به آن طرف آب‌ها آماده است. بگذریم.

دم تمام کسانی که در این چند سال خدمت کردند -از هر کجا، در هر کجا و به هر طریق- تا زینبیه خم به ابرویش نیاید گرم! اجرتان با خود حضرت زینبسلام‌الله علیها و برادر از ماه‌بهترش حضرت عباسعلیه‌السلام.

و الحق که راست گفت:

اگر آه تو از جنس نیاز است

در باغ شهادت باز باز است


[۱] کِتَابُ‌ الْعَقْلِ‌ وَ الْجَهْلِ‌

۱/۱. أَخْبَرَنَا (۱)  أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ‌ یَعْقُوبَ‌، قَالَ‌: حَدَّثَنِی عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ‌: مُحَمَّدُ بْنُ‌ یَحْیَى الْعَطَّارُ، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌، عَنِ‌ الْعَلَاءِ بْنِ‌ رَزِینٍ‌، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌: عَنْ‌ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «لَمَّا خَلَقَ‌ اللّٰهُ‌ الْعَقْلَ‌ (۲) اسْتَنْطَقَهُ‌، ثُمَّ‌ قَالَ‌ لَهُ‌: أَقْبِلْ‌، فَأَقْبَلَ‌، ثُمَّ‌ قَالَ‌ لَهُ‌: أَدْبِرْ، فَأَدْبَرَ، ثُمَّ‌ قَالَ‌: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ‌ خَلْقَاً هُوَ أَحَبُّ‌ إِلَیَّ‌ مِنْکَ‌، وَ لَا أَکْمَلْتُکَ‌ إِلَّا فِی مَنْ‌ أُحِبُّ ‌(۳) ، أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ‌ آمُرُ وَ إِیَّاکَ‌ أَنْهىٰ‌، وَ إِیَّاکَ‌ أُثِیبُ‌ وَ إِیَّاکَ‌ أُعَاقِبُ‌ (۴)».(۵)

 

ترجمه:

(۱) کتاب عقل و جهل

۱/۱. خبر داد ما را ابوجعفر محمد بن یعقوب و گفت: حدیث کردند مرا چند نفر از اصحاب ما که از ایشان است محمد بن یحیى عطّار، از احمد بن محمد، از حسن بن محبوب، از علاء بن رزین، از محمد بن مسلم، از امام محمد باقر علیه السلام که فرمود که: «چون خدا عقل را آفرید، با او سخن نمود (یا از او خواست که سخن گوید)، بعد از آن فرمود که: رو بیاور (یعنى: متوجه شو به سوى آن‌چه رو به آن توان آورد؛ چون طاعت‌ها و مقامات عالیه و درجات رفیعه. بنابر قولى). عقل قبول کرد و رو آورد. بعد از آن فرمود که: پشت کن (یعنى: رو بگردان از آن‌چه رو به آن نباید آورد؛ چون معصیت‌ها و مقامات پست و درجات خسیسه. چنان‌که بعضى گفته‌اند). آن را نیز قبول نمود و پشت گردانید. پس خداى تعالى فرمود: به عزّت (یا غلبه‌ی خویش بر همه‌ی ممکنات)، و بزرگواریى که دارم، سوگند یاد مى‌نمایم که هیچ آفریده[ای] را نیافریدم که دوست‌تر باشد به سوى من از تو، و تو را تمام نگردانیدم مگر در آن‌کس که او را دوست مى‌دارم. بدان و آگاه باش، که من تو را امر مى‌کنم به نیکى‌ها و تو را نهى مى‌نمایم از بدى‌ها، و تو را عقاب مى‌کنم از نافرمانى‌ها و تو را ثواب مى‌دهم بر فرمان‌بردارى‌ها» (یعنى با غیر تو چنین نخواهم کرد. و غرض، مبالغه است در اشتراط‍‌ تکلیف به آن).

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). الظاهر أنّ‌ قائل «أخبرنا» أحد رواة الکافی من النعمانی و الصفوانی و غیرهما، و یحتمل أن ی القائل هو المصنّف رحمه الله کما هو دأب القدماء. مرآة العقول، ج۱، ص۲۵.

(۲). فی مرآة العقول، ج۱، ص۲۵: «إنّ‌ العقل هو تعقّل الأشیاء و فهمها فی أصل اللغة، و اصطلح إطلاقة على امور:

الأوّل: هو قوّة إدراک الخیر و الشرّ و التمیّز بینهما، و التمکّن من معرفة أسباب الاُمور ذوات الأسباب، و ما یؤدّی إلیها و ما یمنع منها. و العقل بهذا المعنى مناط‍‌ التکلیف و الثواب و العقاب.

الثانی: ملکة و حالة فی النفس تدعو إلى اختیار الخیرات و المنافع، و اجتناب الشرور و المضارّ، و بها تقوى النفس على زجر الدواعی الّة و الغضبیّة

الثالث: القوّة التی یستعملها الناس فی نظام امور معاشهم؛ فإن وافقت قانون الشرع و استعملت فیها، استحسنه الشارع و تسمّى بعقل المعاش، و هو ممدوح فی الأخبار، و مغایرته لما قد مرّ بنوع من الاعتبار؛ و إذا استعملت فی الاُمور الباطلة و الحیل الفاسدة تسمّى بالنکراء و الشیطنة فی لسان الشرع

الرابع: مراتب استعداد النفس لتحصیل النظریّات و قربها و بعدها من ذلک، و أثبتوا لها مراتب أربعاً سمّوها بالعقل الهیولانی و العقل بالملکة و العقل بالفعل و العقل المستفاد. و قد تطلق هذه الأسامی على النفس فی تلک المراتب.

الخامس: النفس الناطقة الإنسانیّة التی بها یتمیّز عن سائر البهائم.

السادس: ما ذهب إلیه الفلاسفة من جوهر مجرّد قدیم لا تعلّق له بالمادّة ذاتاً و لا فعلاً.».

و ها هنا مباحث شریفة جدّاً، فللاطّلاع علیها و للمزید راجع: شرح صدر المتألّهین، ص۱۶-\۱۸؛ شرح المازندرانی، ج۱، ص۶۸-۷۷؛ الوافی، ج۱، ص۵۲-۵۶؛ حاشیة میرزا رفیعا، ص ۴۱-۴۴.

(۳). فی «ف»: «أَحَبّ‌ إلیَّ‌».

(۴) . هکذا فی «و، بس» و الکافی، ح۲۶ و المحاسن و الأمالی. و فی سائر النسخ و المطبوع: «إیّاک أُعاقب و إیّاک أُثیب».

(۵) . المحاسن، ص۱۹۲، کتاب مصابیح الظلم، ح۶، عن الحسن بن محبوب. الأمالی للصدوق، ص۴۱۸، المجلس ۶۵، ح۵، بسنده عن أحمد بن محمّد بن عیسى. و فی المحاسن، ص ۱۹۲، ح ۵ [عن أبی جعفر و أبی عبداللّٰه علیهما السلام]؛ و الکافی، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۶، بسندهما عن العلاء بن رزین. و فیه، کتاب العقل و الجهل، ضمن ح ۱۴ [إلى قوله: «ثمّ‌ قال له: أدبر فأدبر»]؛ و المحاسن، ص ۱۹۲، ح ۴ و ۷؛ و ص ۱۹۶، ضمن ح ۲۲؛ و علل الشرائع، ص ۱۱۳، ضمن ح ۱۰، بسند آخر عن أبی عبداللّٰه علیه السلام. و فیه، ص ۱۹۲، ح ۸، بسند آخر عن أبی عبداللّٰه علیه السلام عن رسول اللّٰه صلى الله علیه و آله، مع زیادة فی آخره. الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۸، ضمن الحدیث الطویل ۵۷۶۲، بسند آخر عن جعفر بن محمّد عن آبائه علیهم السلام عن رسول اللّٰه صلى الله علیه و آله. الکافی، کتاب العقل و الجهل، ذیل ح ۳۲، بسند آخر عن الرضا علیه السلام. المحاسن، ص ۱۹۴، ذیل ح ۱۳، مرفوعاً من دون الإسناد إلى المعصوم علیه السلام. الاختصاص، ص ۲۴۴، مرسلاً عن الصادق علیه السلام؛ تحف العقول، ص ۱۵، عن النبیّ‌ صلى الله علیه و آله؛ و فی کلّ‌ المصادر - إلّاالمحاسن، ح ۶ و الأمالی - مع اختلاف یسیر. راجع: الخصال، ص ۴۲۷، باب العشرة، ح ۴؛ و معانی الأخبار، ص ۳۱۲، ح ۱؛ و الأمالی للطوسی، ص ۵۴۱، المجلس ۱۹، ح ۳ الوافی، ج ۱، ص ۵۱، ح ۱؛ الوسائل، ج ۱۵، ص ۴، ح ۲۰۲۸۶.


علم تفسیر قرآن

اشاره:

لغت، تفسیر، موضوع و فائده‌ی آن، چرا به تفسیر نیازمندیم؟ اختلاف سلیقه‌ی مفسران، اقسام تفسیر نویسندگان، تفسیر تا قرن ۱۴

 

کلمه‌ی تفسیر:

از ماده و ریشه‌ی «فَسَرَ» به معناى کشف و روشن‌نمودن است. بعضى آن را از اصل «سَفَرَ» که آن نیز عبارت از کشف و ظهور است -چنان‌که گویند «أسْفَرَ الصبحُ» یعنى صبح ظاهر شد- گرفته‌اند.

 

کلمه‌ی تأویل:

کلمه‌ی تأویل به معناى بازگرداندن و از اصل «اَوْل»(بازگشتن) جدا شده است.

قاموس(۱) محیط‍‌: تأویل کلام همان تفسیر و بیان آن می‌باشد، بنابراین تأویل با کلمه‌ی تفسیر در معنى فرق ندارد.

قاموس و مجمع البحرین تفسیر را بیان مطلب مشکل و پرده‌برداشتن از آن و تأویل را برگرداندن یکى از دو معنا به دیگرى می‌داند. اما در اصطلاح دانشمندان کلمه‌ی تفسیر در دو مورد به کار رفته است:

۱- در فن بدیع که متکلم سخنى می‌گوید و کلامى می‌آورد که به تنهایى و مستقلاًّ معناى مورد نظر از آن فهمیده نمی‌شود و نیازمند به جمله و کلام دیگرى است که آن را روشن کند و تفسیر نماید و این نوع تفسیر خود یکى از محسنات معنوى است و در فن بدیع از آن بحث شده است و مربوط‍‌ به فن ماست.

۲- در مورد علم قرآن و شرح و شناسایى احکام و معانى آن، و تفسیر بدین معنى مورد توجه ما است و تعریف‌هاى مختلفى براى آن بیان شده است. بعضى می‌گویند: تفسیر، دانستن قواعد و اصولى است که به سبب آن معانى کلام خدا از امر و نهى و مانند آن فهمیده می‌شود. فخر رازى می‌گوید: تفسیر علمى است که می‌خواهد مراد خدا را از قرآن مجید روشن کند و همین تعریف را تفتازانى دارد و می‌گوید علمى است که بحث می‌کند از احوال الفاظ‍‌ قرآن از نظر دلالت بر آن‌چه مراد و منظور از آن است. ابوحیان براى تفسیر تعریفى جامع‌تر و وسیع‌تر آورده و علم تجوید را در آن داخل کرده است؛ او می‌گوید: [تفسیر] علمى است که از چگونگى قرائت و خواندن الفاظ‍‌ قرآن و پى‌بردن به سؤالات و احکام و حالات کلمات به تنهایى و یا در جمله و معانى آن کلمات در دو حالت بحث می‌کند. زرکشى در تعریف تفسیر به بیان آن‌چه تفسیر بدان نیازمند است پرداخته و می‌گوید: تفسیر علمى است که به وسیله‌ی آن، کتاب نازل بر قلب محمّد (قرآن) دانسته می‌شود و با شناسایى اسباب نزول آیات و ناسخ و منسوخ و در دست‌داشتن قواعد صرف و نحو و قرائت، می‌توان معانى و احکام و حکم آن را فهمید. علامه تفتازانى هیچ‌کدام از این تعریف‌ها را نپسندیده و می‌گوید: این‌ها به اصطلاح، جامع و مانع نیستند و خود در تعریف تفسیر می‌گوید: تفسیر شناختن کلام خدا است از نظر قرآن‌بودن و دلالت آن بر آن‌چه به طور یقین و یا به صورت گمان مراد و مقصود خدا است. ولى با توجه به این‌که علم تفسیر در ضمن بیان آیات به بیان مسائلى از علوم مختلف مى‌پردازد نمى‌توان براى آن تعریفى کامل و جامع آورد.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- کتاب لغت معروف

 

* منبع: تفسیر مجمع‌البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحه‌ی ۱ و ۲


دخترها را برده بودم پارک. زینب خانم هم بود. سندروم داون داشت. اسمش را وقتی مادرش صدایش زد فهمیدم. دوست داشت با بچه‌ها در بازی شراکت کند. در همان چند دقیقه که با بچه‌ها بود، با این‌که من بودم و مراقب بودم، با بچه‌ها اصطکاک کوچکی پیدا کرد. من متوجه نمی‌شدم چه می‌خواهد، دخترها که اصلا.

مادرش که پیشش می‌آمد اوضاع بهتر بود، مشکل را متوجه می‌شد و پیگیری و حل می‌کرد. اما تا دور می‌شد و مثلا مشغول موبایلش می‌شد باز هم خواسته‌های نامفهومش شروع می‌شد.

نمی‌دانم که آیا من هم به عنوان یک شهروند که ممکن است گاهی مواقع و خیلی کم با این جور افراد برخورد داشته باشم باید کمی با این مشکل آشنا باشم یا نه، اما فکر می‌کنم مادر زینب خانم نباید یک لحظه هم از دخترش جدا می‌شد تا احتیاجات دخترش را -که او بهتر از همه می‌شناسد- فوری برطرف کند.

حالا فکر کنید این بچه گیر چند بچه‌ی شیطان یا پدر و مادری که زیاد اهل مراعات نیستند بیفتد، خب طبیعی است که برخوردهایی اتفاق می‌افتد که حتما زیبنده نیست. خلاصه این‌طور بچه‌ها را تنها نگذارید.

ناگفته نماند آقا مجید هم سندروم داون دارد. گهگاهی می‌آید هیئت. چنان با سینه‌زن‌ها همراهی می‌کند که بیا و ببین! اصلا خارج نمی‌زند و نظم را مطلقا به هم نمی‌ریزد. طفلک هر دفعه می‌گوید: «آقاناصر! بیا هیئت ما!» نمی‌دانم واقعا هیئت دارند یا نه؟ اما با تمام وجود دلم می‌خواست می‌توانستم و یکبار با خودش تا هیئتشان می‌رفتم. گاهی هم که در خیابان به هم می‌رسیم سلام و احوالپرسی گرمی می‌کنیم با هم. دوستش دارم. امیدوارم به خاطر پاکی آقا مجید، امام حسین علیه‌السلام یک نگاهی هم به من بیندازد.


اسماعیل افراسیابی دومین شهید خانواده‌ی افراسیابی است که چند ماه پس از ازدواج به جبهه رفت.

اسماعیل از نویسندگان ورزشی خوب و از همکاران رهبر انقلاب در رومه‌ی جمهوری اسلامی بود و با شرکت در عملیات فتح‌المبین در سال ۱۳۶۰ در دشت عباس به شهادت رسید؛ شهید اسماعیل افراسیابی در این عملیات موفق می‌شود به همراه دوستانش پل رفائیه را بعد از ۲۴ ساعت محاصره به تصرف خود در آورند و زمینه‌ی موفقیت‌های بعدی عملیات فتح‌المبین را فراهم کنند. (برگرفته از http://yademanisar.ir)

 

خاطره‌ای از شهید:

یکی از بچه‌محل‌ها به شهیدبهشتی توهین کرده بود که گرایش به سازمان مجاهدین داشت. با چند تا از بر و بچه‌ها تصمیم گرفتیم که او را بزنیم و از محل بیرونش کنیم. حاج اسماعیل که شاگرد شهید بهشتی بود، قضیه را فهمید. جلوی ما را گرفت و گفت: شما حق ندارید کسی را بزنید. اگه حرف دارید، برید بزنید، با منطق باهاشون برخورد کنید. خودش رفت و با او حرف زد و او هم از کرده‌ی خود پشیمان شد. (برگرفته از کتاب افراسیابی)

 

شهادت: ۱۳۶۱/۱/۱۴؛ عملیات فتح‌المبین، دشت عباس

مزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، گار شهدا

 

* منبع: نرم‌افزار روزنگار شهدا (کانون گفتگوی قرآنی)


 

امام زمان عجل‌الله فرجه الشریف

انَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا رَحمَةً لِلعالَمینَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ؛

خداوند محمّد را برانگیخت تا رحمتى براى جهانیان باشد و نعمت خود را تمام کند.

 

* بحار الأنوار؛ جلد ۵۳، صفحه‌ی ۱۹۴


٣/٣. أَحْمَدُ بْنُ‌ إِدْرِیسَ‌، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ‌ بَعْضِ‌ أَصْحَابِنَا: رَفَعَهُ‌ إِلَىٰ‌ أَبِی عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: قُلْتُ‌ لَهُ‌: مَا الْعَقْلُ‌؟ قَالَ‌:«(۱) مَا عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحْمٰنُ‌، وَ اکْتُسِبَ‌ بِهِ‌ الْجِنَانُ‌». قَالَ‌: قُلْتُ‌: فَالَّذِی (۲)  کَانَ‌ فِی مُعَاوِیَةَ‌؟ فَقَالَ‌: «تِلْکَ‌ النَّکْرَاءُ (۳)، تِلْکَ‌ الشَّیْطَنَةُ‌، وَ هِیَ‌ شَبِیهَةٌ‌ بِالْعَقْلِ‌ وَ لَیْسَتْ‌ بِالْعَقْلِ‌» (۴).

 

ترجمه:

٣/٣. احمد بن ادریس، از محمد بن عبدالجبّار روایت کرده است، از بعضى از اصحاب ما که آن را مرفوع ساخته به سوى امام جعفر صادق علیه‌السلام و گفته است که: به آن جناب عرض کردم که: عقل چیست‌؟ فرمود: «چیزى است که خداوند مهربان به آن بندگى و پرستیده شود، و بهشت‌ها به آن کسب شود». راوى مى‌گوید: گفتم: چه بود آن‌چه در معاویه بود؟ حضرت فرمود که: «آن، زیرکى بود و دریافت و شیطنت و این شباهت دارد به عقل، و عقل نیست».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «ألف»:+\«العقل».

(۲). فی «ج، جه» و حاشیة «ب، بج، بع»: «فما الذی». و فی «بر، بو» و حاشیة «ض، بع»: «ما الذی».

(۳). فی «ج»: «النکر». و فی الوافی: «تلک النکراء: هی الفطنة المجاوزة عن حدّ الاعتدال إلى الإفراط‍‌ الباعثة لصاحبها على المکر و الحیل و الاستبداد بالرأی و طلب الفضول فی الدنیا، و یسمّى بالجربزة و الدهاء». و فی حاشیة میرزا رفیعا، ص ٤٦، و مرآة العقول، ج ١، ص ٣٣: «قوله علیه‌السلام تلک النکراء؛ یعنی الدهاء و الفطنة، و هی جودة الرأی و حسن الفهم، و إذا استُعملت فی مشتهیات جنود الجهل یقال لها: الشیطنة. و نبّه علیه‌السلام علیه بقوله: «تلک الشیطنة» بعد قوله: «تلک النکراء». و راجع: القاموس المحیط‍‌، ج١، ص٦٧٥ (نکر).

(۴). المحاسن، ص١٩٥، کتاب مصابیح الظلم، ح١٥؛ و معانی الأخبار، ص٢٣٩، ح١، بسندهما عن محمّد بن عبد الجبّار، مع اختلاف یسیر الوافی، ج١، ص٧٩، ح٥؛ الوسائل، ج١٥، ص٢٠٥، ح٢٠٢٨٨؛ البحار، ج٣٣، ص١٧٠، ح٤٤٧. و لم یرد فیه: «و لیست بالعقل».


سبب احتیاج [به علم تفسیر]

شکى نیست که کتاب آسمانى اسلام بر آورنده‌ی آن که عرب بود به زبان و اسلوب و روش عربى نازل شد و در میان لغات عرب که اختلاف زیاد با هم دارند؛ مثلاً لغت فلان قبیله با لغت قریش و لغت مردم یمن با لغت مردم حجاز متفاوت است.

قرآن به لغت قریش -قبیله‌ی رسول اکرم- که فصیح‌ترین لغت عرب بود نازل شد ولى پاره‌اى الفاظ‍‌ از لغات غیر قریش نیز در آن دیده می‌شود.

محقق بزرگ صاحب تفسیر مجمع البیان معناى این حدیث را از رسول اکرم که فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است» و برخى روایات اضافه می‌کند: «پس در آن جدال نکنید که جدال کفر است»، بر همین معنى حمل می‌کند که منظور از هفت حرف، همان لغات عرب است. بعضى دیگر گفته‌اند: منظور لغت‌هاى قریش و نزدیکان و وابستگان آنان است.

برخى دیگر معتقدند که مقصود رسول اکرم از هفت حرف اختلاف لحن و لهجه‌ی قبیله‌هاى عرب است و هر قبیله و قومى می‌تواند مطابق لحن و لهجه‌ی خود قرآن را بخواند ولى بیشتر به اختلاف قرائت‌ها معنى کرده‌اند.

به هر حال براى این حدیث هر معنایى کنیم این مطلب مسلم است که قرآن با اسلوب و نظم و روش اعجازآمیز و در عالی‌ترین سطح از فصاحت و بلاغت، به لغت عرب نازل شد و اگر اجمال و ابهامى در پاره[ای] از آیات دیده می‌شود، خود نیز نشانه‌ی نوعى فصاحت است زیرا گوینده و نویسنده‌ی فصیح ماهر از یک‌نواخت‌بودن سخن و جمله که طبعاً ملال‌آور و خسته‌کننده است پرهیز دارد و در میان مطالب گاه با شرح و تفصیل وارد می‌شود و گاهى به طور مختصر و کوتاه می‌گوید و می‌گذرد. گاهى نتیجه‌هاى طبیعى مطالب قبل را چون قرینه و قیدى براى جمله‌هاى بعد مى‌گیرد و گاهى بر قرینه‌هاى حالى آشکار و احیاناً پنهان تکیه مى‌کند و گاهى مقدماتى را بیان می‌کند و نتیجه‌گیرى از آن‌ها را به عهده‌ی استعدادها و افکارها قرار می‌دهد که همه‌ی این‌ها از فنون فصاحت است و طبعاً نوعى ابهام براى کسانى که آشناى به این نوع دقایق بیانى نباشند پیش می‌آورد و ممکن است لوازم جمله‌ها براى کسانى که آشناى به این نوع قواعد بیان و بلاغت نیستند، پوشیده و پنهان بماند و درک این مطالب که از لوازم سخن است، نسبت به توانایى فکرى اشخاص، مختلف می‌باشد. این روش قبل از قرآن بین فصحاء عرب معمول بوده و سخن را طورى بیان می‌کردند که وجوه و احتمالاتى در آن می‌آمد.

ابن قتیبه در کتاب «مشکلات قرآن» می‌گوید: گوینده و خطیبى از عرب وقتى می‌خواست در صحنه‌هاى مختلف جنگ و صلح و نکاح جمله‌اى بگوید و خطبه‌اى بخواند، گفتارش را از آغاز تا انجام، به یک شکل و سبک نمی‌آورد؛ گاه مختصر و گاه طولانى، بعضى کلمات را مبهم می‌گفت تا فکر شنونده را بیشتر جلب کند و بعضى مطالب را آن‌چنان واضح و روشن می‌کرد که همه درک می‌کردند، گاهى با کنایه و گاه با صراحت تا هر کس به مقدار استعدادش درک کند. اگر چنین نمی‌کرد و یک‌نواخت می‌گفت سخن او از ارزش فصاحت می‌افتاد.

نویسندگانى نیز مى‌بینیم که به پیروى از همین روش می‌خواهند با الفاظى کوتاه معانى طولانى و مفصّلى را بیان کنند و در نتیجه کتابشان مجمل و نیازمند به شرح و تفصیل از طرف خود آنان و یا دیگرى می‌شود و احیاناً کلامشان تا آن درجه اجمال پیدا می‌کند که در بیان منظور آن، بین خود شارحان اختلاف پدید می‌آید و چاره‌اى جز شرح و توضیح خود نویسنده نیست. و گاهى اجمال آن چنان زیاد است که شرح آن با مطلب مورد نظر وفق نمی‌دهد و معنا را واضح نمی‌سازد.

دانشمندانى را مى‌بینیم که با عنایت و علاقه‌ی خاصّى مجالس و انجمن‌هایى تشکیل می‌دادند براى شرح و توضیح کلام خطبا و شعرا تا راز و رمز آن کلمات را روشن سازد و در تمام آن موارد هیچ‌کس صاحب آن سخن مجمل را سرزنش نمی‌کرد، تا وقتى از حدود موازین ادبى خارج نشده بود.

با توجه به این اصل ادبى روشن می‌شود در محیط‍‌ فصاحت و بلاغت عربستان که تفنن و تنوع سخن و اجمال و تفصیل‌گویى آن، از ارکان محسّنات کلام به حساب می‌آمد اگر قرآن با سبکى روان و ساده و یک‌نواخت و درخور فهم عالم و عامى نازل می‌شد، در این بازار ارزش و قیمتى نمى‌یافت و با ردّ افکار مواجه می‌گشت و گردن‌ها در برابر آن خاضع نمى‌گشت و قهراً اثر هدایتى که از آن منظور بود حاصل نمی‌شد.

در اسلوب حیرت‌انگیز و اعجازآمیز قرآن، استعارات و کنایات و مجازات با سبکى دل‌نشین و جذاب به کار رفته که هر کس به مقدار استعداد و توانایى فکر بیش از آن‌ها مطلبى مى‌فهمد و روى این اصل گاهى دیده می‌شود اختلاف در فهم آیات پیش می‌آید، یکى معنایى را مى‌فهمد و بر درستى فهمش دلیل می‌آورد که دیگرى درست در جهت عکس آن مطلب را درک کرده و او نیز بر صحت فکر خود دلیل ذکر می‌کند.  این‌جا است که چاره‌اى جز مراجعه به خاندان وحى و رسالت و اهل ذکر و راسخان در علم نیست.

در قرآن آیات محکم (روشن و واضح) و متشابه (پیچیده و مجمل) و ناسخ و منسوخ و مجمل و مبین و عام و خاص و احکام و واجبات و مستحبّات و مواعظ‍‌ و امثال و حِکَم و مانند آن دیده می‌شود. آیات مربوط‍‌ به مواعظ‍‌ و قصص معنایش واضح است و چندان نیازى به توضیح ندارد و قبل از آن‌که اسلام توسعه یابد و لغت‌هاى ملّت‌هاى دیگر وارد در لغت عرب شود، اعراب اصیل روى همان ملکه‌ی فطرى و طبیعى در فهم این دسته از آیات نیازمند به چیزى نبودند و خود مى‌فهمیدند.

فهم آیات مربوط‍‌ به فرائض و ناسخ و منسوخ و مانند آن جز با رجوع به رسول اکرم و اوصیائش امکان نداشت حتّى در زمان وحى و لذا سنّت نبوى، شارح و متمّم کتاب و بیان‌کننده‌ی واجب و مستحبّ‌ قرآن مى‌باشد و در عصر رسول اکرم آن احادیث جمع‌آورى و منظّم شد.

ولى بعد از رسول اکرم دسته[ای] از یهود چون عبداللّٰه بن سلام و کعب الاحبار و وهب بن منبه و امثال آنان و نیز مشرکانى از عرب که علوم خود را از یهود مى‌گرفتند اسلام آوردند؛ اینان آیات مربوط‍‌ به داستان‌ها و مواعظ‍‌ را که گفتیم نیاز به مراجعه به احادیث نبوى نداشت، با معلومات قبلى خود توجیه و تفسیر می‌کردند و قصّه‌هاى مجمل قرآن را با آن‌چه از توراة می‌دانستند مى‌آمیختند و تفصیل می‌دادند و بیشتر مردم هم به آنان احترام می‌کردند و مطالبشان را مى‌پذیرفتند. روى این جهت روایات اسرائیلى در کتب تفاسیر راه یافت و با احادیث نبوى و ائمه‌ی اطهار آمیخته شد و خود مشکلى به وجود آورد.

و بیشتر توجّه دانشمندان و محقّقان هم به آیات احکام و واجبات بود و به قسمت‌هاى دیگر نوعاً اعتنا نداشتند و اگر افراد نادرى هم به این صدد مى‌افتادند که این حقائق را روشن کنند آن اندازه توانایى و نیرو نداشتند که در مبارزه با این نوع افکار اسرائیلى که در ذهن بیشتر مردم جا گرفته بود پیروز گردند.

 از آن‌چه گفته شد این نتیجه به دست آمد که ما در فهم آیات قرآن و پى‌بردن به مبانى و حقایق آن به تفسیر نیازمندیم.

 

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحه‌ی ۴ تا ۷


سلام

کسانی که اهل فیلم و فیلم‌دیدن هستند، حتما به این اختلاف کیفیت نسخه‌های مختلف یک فیلم برخوردند. اصطلاحا انکدهای مختلف یک فیلم و غیره. این مطلب رو در یک کانال فیلم دیدم که درباره‌ی این مضوع توضیح داده بود. به نظرم خلاصه و مفید و جامع و به درد بخور اومد. گفتم شاید دونستن و خوندنش برای دوستان هم جالب باشه. همین!

والسلام

«

بارها پیش اومده که خیلی از دوستان سوال می‌کنن که کدوم انکد یا ریلیز کیفیت بیشتری داره یا با توجه به حجم، کدوم نسخه رو دانلود کنن و تفاوت بین لینک‌های مختلف چیه؟ برای پایان‌دادن به سوالات شما عزیزان تصمیم گرفتم که در این پست انواع انکدها رو به اختصار توضیح بدم.

 

توضیحاتی در مورد انکدهای مختلف:

انکد چیه و چرا فیلما انکد میشن!؟

اولین نسخه‌ی بلوری هر فیلم دارای تمامی زبان‌ها و زیرنویس‌ها هستش و از کیفیت صدا و تصویر بالایی برخورداره که بهش نسخه‌ی Bluray Disc می‌گن و حجم حدودیش بین ۳۰ تا ۶۰ گیگ هست. تنها منبع دانلود نسخه‌ی بلوری در اینترنت تورنته که دسترسی بهش برای همه مقدور نیست.

این وسط انکدرهای مختلف SPARKS, MkvCage, Ganool, ShAaNiG و. میان دیسک بلوری یا سایر انکدهای حجم‌بالا رو می‌گیرن و به نسخه‌های کم‌حجم (480p حدود ۵۰۰ مگ، 720p حدود یک گیگ و 1080p حدود ۲ گیگ) تبدیل می‌کنن؛ البته انکدرهایی مثه SPARKS و AdiT به دلیل کیفیت و بیت‌ریت بالای انکدشون، حجمی بین ۵ تا ۱۰ گیگ دارن.

 

کدِک X265 چیه؟

به طور خلاصه [این کدک] جدیدترین روش فشرده‌سازی فیلم‌هاست و حجم کمتری (حدود نصف) نسبت به کدک ۲۶۴ داره (720p حدود ۵۰۰ مگ و 1080p حدود ۱.۲ گیگ). برای پخش این کدک در PC یا موبایل نیاز به نصب بسته‌های مخصوصی هستید [.]. پیشنهاد من به شما استفاده از [نرم‌افزار] Potplayer هست. ضمنا این نسخه در اکثر تلویزیون‌ها قابل پخش نیست و تقریبا در تلوزیون‌های فورکِی قابل پخشه.

 

بین انکدهای مختلف، چه نسخه‌ای رو دانلود کنم؟

با صرف نظر از کدک ۲۶۵ و به طور تقریبی می‌شه گفت: هر چی حجم بیشتر باشه، کیفیت صدا و تصویر فیلم هم بیشتره و شما می‌تونین با توجه به حجمی که براتون مقدوره، انکد دل‌خواهتون رو دانلود کنین.

[اما] تجربه‌های شخصی خودم:

۱. جدا از انکدهای به اصطلاح Full HD و HD مثل SPARKS و AdiT که حجم بالایی دارن و هر فیلمی ارزش دانلود این کیفیت رو نداره، در حجم مناسب (تا ۳ گیگ) می‌تونم بگم که دو انکد MkvCage  و ShAaNiG کیفیت تصویر بالاتری نسبت به سایر انکدهای هم‌رده‌شون دارن و در بین این دو انکد، کیفیت صدای "ام‌کا‌وی‌کیج" اندکی بیشتر از "شانیگ" هست.

۲. ترجیحا از نسخه‌ی Ganool استفاده نکنین چون کیفیت و بیت‌ریت پایینی داره. هم‌چنین اگه دنبال فرمت mp4 هستین و کیفیت صدا براتون اهمیت خاصی نداره، می‌تونین از نسخه‌ی YIFY استفاده کنین.

۳. در مورد انکدهای حجم بالا مثل AdiT, SPARKS, HDMaNiAcS, AMIABLE, EVO, GECK'OS و. که حجمی بین ۵ تا ۲۰ گیگ دارن، اینو بگم که  فقط اگر در تی‌وی فیلم می‌بینین و تجهیزات صوتی مناسب ۶ کانال [رو] در اختیار دارین دانلود کنین، چون با دیدن این کیفیت‌ها در مانیتور و با هدفون تفاوت خاصی رو احساس نمی‌کنین. در واقع می‌شه گفت: "کیفیت صدای فوق‌العاده‌ی این انکدها عامل اصلی حجم زیادشونه"

۴. اگر مایل به دانلود کدک ۲۶۵ هستید، پیشنهادم استفاده از انکد PSA هست. (شخصاً دانلود کدک ۲۶۵ رو پیشنهاد نمی‌کنم و آرشیوکردن با کدک ۲۶۴ رو ترجیح می‌دم)

 

نتیجه‌ی کلی:

با توجه به مطالب بالا، پیشنهادم به شما دانلود انکد MkvCage هست.

»

 

* منبع: از ذکر منبع معذورم [دونقطه‌دی].


وقتی از کلمه‌ی دون ژوان حرف می‌زنیم، انگار کثافت انسانی را بررسی می‌کنیم. در حقیقت ما به کسانی می‌گوییم دون ژوان که در هر برهه از زندگی‌شان با چند جنس مخالف رابطه‌ی جنسی یا احساسی عمیق دارند و کیفیت و کمیت این جنس مخالف‌ها هیچ‌وقت ثابت نیست؛ یعنی هیچ جنس مخالفی در زندگی‌شان نیست که بتواند حضور دائمی داشته باشد؛ حتی مادر و پدر. با این حال آن‌ها در یک روند شجاعانه از کسی می‌گذرند و به کسی دیگر می‌پیوندند؛ بدون آن‌که بدانند چرا!

این شجاعت و شهامت با سرعت سرسام‌آوری به سمت تنهایی در حرکت است و آن‌ها در هر لحظه ممکن است ترک شوند و تنها بمانند. وحشتی که هرگز دوست ندارند تجربه‌اش کنند. در حقیقت دون ژوان تحمل زندگی را ندارد و برای پر کردن این خلأ وحشی، به محض احساس تنهایی دست روی کس دیگری می‌گذارد. این چرایی دون ژوانی است.

 

شروع دون ژوان

یک دون ژوان هیچ‌وقت با یک دون ژوان دوست نمی‌شود. هیچ‌وقت یک دون ژوان را برای رابطه‌ی احساسی عمیق در نظر نمی‌گیرد. برای او یکی مثل خودش هیچ جذابیتی ندارد. و همین طور برای طرف مقابل! کلک‌های آن‌ها برای هم رو شده است و نمی‌توانند در طرفةالعینی قاپ رفیق را بند.

آن‌ها نیاز دارند پرستیده بشوند. و در مقابل بلدند که چه طور طرف مقابل را دچار حس پرستیده‌شدن بکنند؛ در حالی که اصلاً نمی‌پرستند. شاید هم بپرستند. اما برای مدتی کوتاه. آن‌ها زیبایی را دوست دارند و برای هر زیبای دیگری که از کنارشان رد شود احترام قائلند. پس دوست دارند هر موجود زیبایی که وجود دارد را مال خود کنند؛ برای مدتی فتح کنند؛ و از این که روزی چنین موجود زیبایی را داشته‌اند، لذت ببرند. آن‌ها قوانین زندگی را می‌دانند. تنها نکته‌ی اساسی زندگی آن‌ها این است که تنها هستند و این تنهایی را هم قانون تلقی می‌کنند.

 

چگونگی دون ژوان

او می‌داند که هر لحظه ممکن است تنها بماند، پس سعی می‌کند که طرف مقابلش را اسیر خود کند و با داد و فریاد در مردها، توهین و قهرکردن و غر زدن در زن‌ها و تحقیر کردن در هر دو جنس، طرف مقابل را برای خود نگه دارند. او سعی می‌کند دنیای کوچکش را این‌گونه کنترل کند!

بحث به همین‌جا ختم نمی‌شود. او باز هم نمی‌شود. روندی که او رفته باز هم تکراری است. او در حقیقت نمی‌داند تا کجا پیش خواهد رفت! او فقط به دست می‌آورد، فتح می‌کند، پیروز می‌شود و لذت می‌برد! اما بعد از این که فتح کرد، دیگر هیچ حس جذابی در طرف مقابل نمی‌بیند که بخواهد با او بماند. پس به سراغ کس دیگری می‌رود. در این حین ممکن است رابطه را به هم نزند، اما بنا به اصل «زیبایی‌دوستی دون ژوان‌ها» به سراغ کس دیگری می‌رود و باز هم قانونش را تکرار می‌کند.

شاید کسی به او بگوید: «چرا به دست می‌آوری که ترک کنی؟» و او هم جواب بدهد: «جنس مخالف از این که به دست آورده شود لذت می‌برد و من هم این لذت را به او می‌دهم. او از این که کسی را داشته باشد که این‌گونه لذتش بدهد مست می‌شود. من در قبال مقداری عشق و علاقه و کمی وقت، این لذت و مستی را به او می‌دهم. و بعد که مساوی شدیم، دیگر نیازی نیست با هم باشیم! این قانون است!» قانون دون ژوانی.

دون ژوان می‌داند چه کار کند که وقتی با او هستی از زندگی لذت ببری. اما هیچ‌وقت این ترس را به ما نمی‌دهد که دائمی نیست!

شاید دون ژوان از گذشته‌ی خود برای جنس مخالف هم صحبت کند. شاید هم مثل زن‌ها هیچ‌وقت از گذشته‌ی خودشان حرفی نزنند تا تازه به نظر برسند.

 

رفتن دون ژوان

مسئله از جایی شروع می‌شود که دون ژوان می‌خواهد ترک کند! دون ژوان بی‌خبر ترک می‌کند. اصلاً نمی‌فهمی چه وقتی رفته که بخواهی جلویش را بگیری. التماس‌ها شروع می‌شود. دون ژوان دوست دارد التماس بشنود. چون می‌فهمد که تنها نیست و این التماس‌ها همیشه هست! پس لذت می‌برد.

جنس مخالف نمی‌داند تنها چیزی که دون ژوان را می‌ترساند تنهایی است! اگر جنس مخالف زرنگ باشد می‌تواند با تنها گذاشتن، دون ژوان را برای مدت بیشتری داشته باشد! یعنی از خودش قدرت نشان دهد و دون ژوان را دوباره به مبارزه بطلبد. او از مبارزه لذت می‌برد و تا وقتی مبارزه نباشد دون ژوان اهمیت وجودی ندارد.

نکته‌ی تأسف‌برانگیز این‌جاست که جنس مخالف فقط زمانی می‌تواند بفهمد که تنها ترس دون ژوان تنهایی است که دیگر هیچ حسی به او ندارد. و حالا التماس‌های دون ژوان تأثیری ندارد؛ اگر التماسی بکند!

 

به دون ژوان

شاید شنیدن این جمله از زبان زن‌ها برایتان آشنا باشد: «عاشق مردهایی‌ام که یه گوشه تنها توی کافه واسه خودشون می‌شینند و به هیچ کس کاری ندارند.» و این جمله برای مردها: «کاش فقط یه لحظه نگام کنه. لامصب دلش از سنگه. حاضرم همه‌ی دنیام رو به پاش بریزم اما یه لحظه نگام کنه.»

دون ژوان دنبال چنین افرادی می‌گردد. افرادی که به دست‌آوردنشان سخت باشد. خسته‌کننده باشد. یا مبارز خوبی باشند.


موضوع و فائده‌ی علم تفسیر

موضوع علم تفسیر، کلام خدا و غرض از آن، به دست آوردن قدرت و توانایى بر استنباط‍‌ صحیح احکام شرعى از این کتاب آسمانى است.

بدیهى است که خداوند، جهان و انسان را بى‌فائده و بدون در نظر گرفتن هدفى نیافرید؛ او انسان را آفرید تا به فرمانش گردن نهد و از گناهان دورى کند و به مقرراتى که خدا براى سعادت و تمام‌شدن حجت بر او از راه وحى برایش معین کرده، عمل کند.

خدا در انسان نیروى عقل قرار داد تا چراغ روشن فرا راهش باشد و به او دست و پا داد تا آن‌چه فهمیده انجام دهد و بالاترین و پر ارزش‌ترین ثمرات و نتیجه‌هاى عقل و اعضاء سالمى که خدا داده آن است که انسان از راه علم و عمل به سعادت همیشگى و رستگارى واقعى در زندگى مادى و معنوى و معاش و معاد برسد.

خداوند راه سعادت را براى بندگان خود بیان کرده و اعمالى را که از او دوست دارد و فائده‌اش به خود او باز می‌گردد به وسیله‌ی شرایع الهیه بر زبان فرستادگان بزرگ معین نمود.

بر این فرستادگان که پایه‌گذاران قانون و شریعت بودند، خداوند کتابى که جامع آن قوانین و به زبان خود مردم باشد، نازل نمود تا آنان را از تاریکی‌هاى جهل و نادانى به روشنایى ایمان و یقین در آورد و مردم کلام خدا را بشنوند و احکامش را بفهمند و آن‌چه در این کتاب، مجمل و نیازمند به توضیح باشد همین فرستاده آن را براى مردم واضح می‌کند؛ انبیاء نیز جانشینان خود را علم کتاب آموختند تا مرجعى براى بیان معانى کتاب و تفسیر مبهمات آن باشند و در تاریکی‌هاى بدعت و جهل، انوار درخشنده‌ی آنان فرا راه عقول قرار گیرد و در برابر بدعت‌گذارانى که همه‌چیز را با دل‌خواه، تفسیر و توجیه مى‌کنند سدّ محکمى باشند و آیات قرآن را آن چنان که خدا می‌خواهد معنى کنند نه مانند دسته‌هایى که در اسلام پدید مى‌آمدند و مطابق میل و هوس خود آن‌چه خواستند در آیات گفتند؛ مثلاً آیه‌ی کریمه‌ی: «رَبَّنٰا وَ لاٰ تُحَمِّلْنٰا مٰا لاٰ طٰاقَةَ‌ لَنٰا بِهِ‌»(۱) را به عشق و حبّ‌ برگردانده‌اند.

یا این‌که آیه‌ی «مَنْ‌ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ‌ عِنْدَهُ‌ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ‌»(۲) را به این صورت نوشته: من ذل ذى(کسى که خوار کند این را یعنى نفس را)؛ یشف(شفا مى‌یابد)؛ ع(بفهم و درک کن).

بدیهى است این‌گونه تأویلات چقدر بى‌ارزش است و از همین جهت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله شدیداً نهى می‌کرد که مردم قرآن را با رأى و فکر خود تفسیر نکنند و هر که آن را با میل خود تأویل کند، جایگاهش عذاب و آتش است و در عصر نبوّت، صحابه از رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله آن‌چه مربوط‍‌ به تفسیر و بیان قرآن و شناسایى معنى و حقیقت آیات بود فرا مى‌گرفتند.

و سنّت و احادیث نبوى در این زمینه فراوان شد و به استناد آن احادیث، علم تفسیر قرآن که مورد عنایت شدید مسلمین قرار گرفت پدید آمد و چون هدف و نتیجه‌اش فهمیدن مقصود آیات و کلمات خدا است، اشرف از همه‌ی علوم و پر ارزش‌ترین آن‌ها است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- بقره، ۲۸۶

۲- بقره، ۲۵۵

 

* منبع: تفسیر مجمع‌البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحه‌ی ۲ تا ۴


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

آرزو می‌کنم مشکلات مردم عزیز سیل‌زده‌ی کشور به زودی زود حل و فصل شود. دست تمام کسانی که در این مدت به انحاء مختلف کمک کردند -به قول قدیمی‌ها- جلوی نامرد دراز نشود و هیچ‌کدامشان محتاج دوا و دکتر نشوند.

اما جمعه‌ی دیگری و تفالی دیگر به دیوان جناب حافظ شیرازی؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده‌ی گزند مباد

 

سلامت همه‌آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

 

جمال صورت و معنی ز امن صحت توست

که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد

 

در این چمن چو درآید خزان به یغمایی

رهش به سرو سهی‌قامت بلند مباد

 

در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد

مجال طعنه‌ی بدبین و بدپسند مباد

 

هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند

بر آتش تو به جز جان او، سپند مباد

 

شفا ز گفته‌ی شکّرفشان حافظ جوی

که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


خب آقای استان‌دار یا هر چی!

وقتی به اون طفلک که از روی درد بهت می‌گه:

به فکر تمام عرب‌ها هستی یا فقط اعراب سوریه؟

می‌گی:

بی‌تربیت مخالف نظام!

دیگه جمله‌ی بعدیت که بهش می‌گی:

ما برای شما خونمون رو هم می‌دیم

شنیده نمی‌شه که

بذار راحت فحششو بده!

چیکارش داری؟

تحمل و صبرت کجاست؟

ای بابا!

انقدر گل به خودی نزنید دیگه!


۵/۵. وَ عَنْهُ‌، عَنْ‌ أحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ابْنِ‌ فَضَّالٍ‌، عَنِ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ الْجَهْمِ‌، قَالَ‌: قُلْتُ‌ لِأَبِی الْحَسَنِ‌(۱) عَلَیْهِ‌‌السَّلاَمُ‌: إِنَّ‌ عِنْدَنَا قَوْماً لَهُمْ‌ مَحَبَّةٌ‌ وَ لَیْسَتْ‌ لَهُمْ‌ تِلْکَ‌ الْعَزِیمَةُ‌(۲)، یَقُولُونَ‌ بِهٰذَا الْقَوْلِ‌، فَقَالَ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «لَیْسَ‌ أُولٰئِکَ‌ مِمَّنْ‌ عَاتَبَ‌ اللّٰهُ‌ تَعَالىٰ‌، إِنَّمَا قَالَ‌ اللّٰهُ‌: «فَاعْتَبِرُوا یٰا أُولِی الْأَبْصٰارِ»(۳)».(۴)

 

ترجمه:

۵/۵. از احمد بن محمد، از ابن فَضّال، از حسن بن جَهم روایت کرده است که گفت: به خدمت حضرت امام رضا علیه‌السلام عرض کردم: در نزد ما گروهى هستند که ایشان را دوستى با شما هست، و لیکن این رأى و اعتقاد و عزیمت نیست و این قول را مى‌گویند. آن حضرت فرمود که: «این گروه نیستند از آن‌ها که خدا ایشان را عتاب فرموده است. خدا مى‌فرماید که: «فَاعْتَبِرُوا یٰا أُولِی الْأَبْصٰارِ»، یعنى: پس پند و عبرت گیرید اى صاحبان بینایى‌ها و دیدها».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). «الظاهر أنّه أبوالحسن الرضا علیه‌السلام، و یحتمل أباالحسن موسى بن جعفر علیهماالسلام؛ لأنّ‌ الحسن بن الجهم یروی عنهما». شرح المازندرانی، ج١، ص٨٤.

(۲). فی شرح صدرالمتألّهین، ص٢١: «إنّ‌ قوماً لهم محبّة» أی للأئمة صلوات اللّٰه علیهم «و لیست له تلک العزیمة» المعهودة بین الشیعة و الموالی، و الرسوخ فی المحبة بحیث یسهل معها بذل المهج و الأولاد و الأموال فی طریق مودّة اولی القربى و موالاتهم، یقولون بهذا القول اعترافاً باللسان تقلیداً و تعصباً، لا بحسب البصیرة و البرهان. اولئک لیسوا ممّن کلّفهم اللّٰه بهذا العرفان، أو عاتبهم بالقصور عن درکه، و لا من الذین عوقبوا فی القیامة بعدم بلوغهم إلى نیل رتبة الموالات و حقیقة المحبّة لهم علیهم‌السلام؛ فإنّ‌ المحبّة و الموالاة لهم فرع على المعرفة بحالهم و شأنهم، و معرفة أولیاء اللّٰه أمر غامض لطیف؛ لأنّها من جنس معرفة اللّٰه، لابدّ فیها من فطرة صافیة، و ذهن لطیف، و طیب فی الولادة، و طهارة فی النفس، و بصیرة ثاقبة، و عقل کامل».

(۳). ال(٥٩): ٢.

(۴). الوافی، ج١، ص٨١، ح٩.


قبلاً گفتیم که بعد از آمیختن زبان‌هاى دیگر به زبان عربى و از دست‌رفتن ملکات فطرى عرب، بحث از الفاظ‍‌ و لغت و اعراب و مانند آن داخل در کتاب‌هاى تفسیر و قسمتى از مباحث آن شد و قسمت دیگر بحث از ناسخ و منسوخ و اسباب نزول و مقاصد آیات و نحوه‌ی قرائت‌ها و بیان آن‌چه مربوط‍‌ به قصص و وقایع گذشته و آینده است و سند و مدرک در این قسمت از تفسیر سنّت نبوى و احادیث ائمه علیهم‌السلام می‌باشد، جز آیاتى که در مورد قصص و یا براى ارشاد افکار و به کارانداختن عقل‌ها در شناسایى خدا و مسائلى مانند آن است و یا آیاتى که در مورد مواعظ‍‌ و حکمت‌ها آمده است که چون این آیات معناى روشن و ظاهرى دارند، تفسیر آن‌ها نیاز به سنّت و حدیث ندارد و اما در آیات متشابه هیچ چاره‌اى جز مراجعه به أهل بیت وحى نیست.

 

تفسیر به راى چیست‌؟

صاحب کشف الظّنون تفسیر رأى را پنج نوع می‌داند:

۱- تفسیر آیات با اطلاع‌نداشتن از علومى که تفسیر بدان‌ها نیاز دارد.

۲- تفسیر آیات متشابهى که جز خدا حقیقت آن‌ها را نمی‌داند.

۳- تفسیر آیات را تابع اعتقادات مذهبى قرار دادن و مطابق آن‌ها معنى‌کردن، اگر چه به صورتى ضعیف باشد.

۴- ادّعاى قطعى به این‌که حتماً مراد و منظور خدا همین است.

۵- تفسیر بر اساس استحسانات عقلى و ذوق و سلیقه‌ی شخصى.

 

اقسام تفسیر از نظر ابن عباس

ابن عباس تفسیر را به چهار دسته تقسیم کرده است:

۱- تفسیرى که همه باید بدانند، یعنى قسمت مهمّى از ادلّه‌ی توحید و احکام و دستورات.

۲- تفسیرى که مخصوص عرب‌زبانان است که همان دانستن حقیقت لغات و خصوصیّات کلام است.

۳- تفسیرى که علماء و دانشمندان می‌دانند و آن تأویل متشابهات و فروع احکام است.

۴- تفسیرى که جز خدا کسى نمی‌داند، مانند آن‌چه مربوط‍‌ به غیب و زمان رستاخیز و مانند آن است.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۹ تا ۱۰


بله ممکن است دیگران رفتار ما را نفهمند، اما چه باید کرد؟!

اگر دیگران انتظار داشته باشند که فقط کارهایی انجام دهیم که آن‌ها بفهمند و تصمیم‌هایی بگیریم که آن‌ها دلیلش را درک کنند، یعنی عملاً انتظار دارند آن‌گونه که آن‌ها زندگی کرده‌اند زندگی کنیم!

بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می‌ارزد که خودمان باشیم.

تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما به کسی آسیبی نمی‌زند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.

چقدر زندگی‌ها که با این توضیح‌خواستن‌ها و تلاش‌های بیهوده برای قانع‌کردن دیگران بر باد رفته‌اند.

 

اریک فروم


٤/٤. مُحَمَّدُ بْنُ‌ یَحْیىٰ‌، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِیسىٰ‌، عَنِ‌ ابْنِ‌ فَضَّالٍ‌، عَنِ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ الْجَهْمِ‌، قَالَ‌: سَمِعْتُ‌ الرِّضَا عَلَیْهِ‌‌السَّلاَمُ‌ یَقُولُ‌: «صَدِیقُ‌ کُلِّ‌ امْرِىً‌ عَقْلُهُ‌، وَ عَدُوُّهُ‌ جَهْلُهُ».(۱)

 

ترجمه:

٤/٤. محمد بن یحیى، از احمد بن محمد بن عیسى، از ابن فضّال، از حسن بن جَهم روایت کرده است که گفت: شنیدم از حضرت امام رضا علیه‌السلام که مى‌فرمود: «دوست هر مردى، عقل اوست و دشمن وى جهل اوست».

 

پی‌نوشت‌ها:

(١). المحاسن، ص١٩٤، کتاب مصابیح الظلم، ح١٢، عن الحسن بن علی بن فضّال، عن الحسن بن الجهم، عن الرضا علیه‌السلام عن النبیّ‌ صلى‌الله علیه و آله. علل الشرائع، ص ١٠١، ح ٢، بسنده عن أحمد بن محمّد بن عیسى؛ عیون الأخبار، ج ٢، ص ٢٤، ح١، بسنده عن الحسن بن الجهم. و فیه، ج ١، ص ٢٥٨، ح ١٥، بسند آخر. تحف العقول، ص٤٤٣. الوافی، ج١، ص٨١، ح٨؛ الوسائل، ج١٥، ص٢٠٥، ح٢٠٢٨٩.


نه هر کس که قلم به دست گرفت می‌تواند از عمل تفسیر برآید. مفسّر باید اطّلاعات کامل عربى و قرآنى داشته باشد. عالم معروف زمخشرى می‌گوید: علماء و دانشمندان شرایطى براى تفسیر و مفسّر بیان کرده‌اند که هر کس آن‌ها را نداشته باشد، صلاحیّت تفسیر ندارد؛ آنان می‌گویند مفسّر باید در ۱۵ علم به طور کامل وارد باشد از این‌قرار:

۱- لغت

۲- نحو

۳- صرف

۴- اشتقاق

۵- معانى

۶- بیان

۷- بدیع

۸- قرائت

۹- اصول دین

۱۰- اصول فقه

۱۱- اسباب نزول و قصص

۱۲- ناسخ و منسوخ

۱۳- فقه

۱۴- احادیثى که مجملات قرآن را واضح می‌کند

۱۵- علوم الهامى که در نتیجه‌ی عمل به آن‌چه آموخته شده براى شخص حاصل میشود.

در بین کسانى که جامع همه‌ی این شرایط‍‌ بوده و اهلیّت براى تفسیر داشته‌اند اشخاصى دیده می‌شوند که بیشتر به یک جهت مثل بیان یا نحو و صرف و مانند آن توجه نموده‌اند.

مثلاً تفسیر کشاف زمخشرى را مى‌بینم با قدرت کامل نویسنده‌اش چطور بیشتر به قسمت‌هاى بیانى پرداخته است تا آن‌جا که کشاف به یک کتاب بیانى نزدیک‌تر است تا به یک کتاب تفسیر.

برخى بیشتر به نحو و اعراب پرداخته‌اند. بعضى احکام فقهى بیشتر مورد توجّهشان بوده و همین‌طور دسته‌اى به قصص و جمعى به علوم فلسفى عنایت داشته‌اند، به طورى که این نوع تفسیرها که هر کدام یک جهت را هدف خود قرار داده‌اند به قدرى از هم فاصله دارند که گویى هر کدام در موضوعى نوشته شده است غیر از موضوع دیگرى و از مجموع آن‌ها دائرة‌المعارفى به دست مى‌آید.

صاحب کتاب «کشف الظنّون» در این باب می‌گوید: بعضى از مفسّران کتابشان را از آن‌چه مربوط‍‌ به فنّ‌ خود آن‌هاست پر کرده‌اند، مثل این‌که قرآن که بیان‌کننده و بنیان هر چیزى است فقط‍‌ براى بیان آن فنون آمده است. یکى به قواعد نحوى، دیگرى به مسائل تاریخى، سومى به احکام فقهى و در این میان صاحبان علوم عقلى و مخصوصاً امام فخر رازى تفسیرشان را از اقوال فلاسفه و حکما و استدلال‌هاى آنان در مسائل مختلف فلسفى پر کرده‌اند و همان‌طور که ابوحیّان درباره‌ی تفسیر فخر رازى می‌گوید او مطالبى طولانى و مفصّل را در کتابش جمع کرد که در تفسیر ابداً نیازى به آن‌ها نیست و بعضى از علماء درباره‌ی تفسیر فخر رازى میگویند: «در این کتاب همه چیز جز تفسیر هست».

روش مفسّرین قدیم و صدر اسلام این بود که اقوال را نقل می‌کردند و سپس به ذکر احادیث و بیان معانى آیات مى‌پرداختند. ولى لغات و الفاظ‍‌ را بیان نمی‌کردند و آن‌ها را به فهم طبیعى عرب اصیل این دوره که گفتیم هنوز با اهل زبان‌هاى دیگر نیامیخته بودند واگذار می‌کردند. در این زمان هنوز زبان عربى به صورت علم و فن در نیامده و قواعد و قوانین براى آن نوشته نشده بود و استعمالات بیشتر روى ذوق و سلیقه بود.

به تدریج کتب تفسیرى زیاد شد و با داخل‌شدن لغت‌هاى ملل دیگر، دوران زبان خالص و فصیح عربى پایان یافت و کم‌کم بحث قسمت‌هاى ادبى قرآن از ارکان تفسیر شمرده شد.

در قرن ششم هجرى زمخشرى کتاب کشاف را تألیف کرد و در آن فنون بلاغت و نکته‌هاى بدیعى قرآن را به طور کامل و مبسوط‍‌ نوشت و حقاً در باب خود پر ارزش و سودمند است.

پس از زمخشرى علاّمه‌ی بزرگ طبرسى در قرن پنجم کتاب مجمع البیان را در نهایت درجه‌ی درستى و محکمى با روشى کامل و عالى نوشت و به ترتیب لغت و اعراب و نظم آیات و سبب نزول و معانى هر یک از آیات را بیان کرد. در تفصیل معانى نه به سمت افراط‍‌ گرائیده تا دچار زیاده‌گویى شود و نه در جهت تفریط‍‌ افتاده تا در بیان مطلب و مراد کوتاه آمده باشد.

مجمع البیان یکى از بهترین کتاب‌هاى تفسیر است که با اسلوب و ترتیب جالب نوشته شده است و در هر باب اقوال را بدون آن‌که مورد ردّ و اعتراض قرار دهد نقل می‌کند و اختیار و ترجیح یک قول را به عهده‌ی فکر و ذهن خواننده قرار می‌دهد تا در او اگر ملکه‌ی تشخیص و اختیار نیست پدید آید.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷ تا ۹


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام! حرفی نیست جز تفال به دیوان حافظ؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

مرحبا طایر فرخ‌پی فرخنده‌پیام

خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

 

یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد

که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام

 

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام

 

گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما

سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام

 

زلف دلدار چو زُنّار همی‌فرماید

برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام

 

مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر

عاقبت دانه‌ی خال تو فکندش در دام

 

چشم بیمار مرا خواب نه درخور باشد

مَنْ لَهُ یَقْتُلُ دائٌ دَنَفٌ کیفَ یَنام

 

تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم

ذاکَ دَعْوایَ و ها انتَ و تِلکَ الایام

 

حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید

جای در گوشه‌ی محراب کنند اهل کلام

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.


می‌دونم

احتمالا دیر شده

احتمالا برای خیلی‌ها اهمیتی نداره

احتمالا خیلی‌ها گوش نمی‌دن

احتمالا به خیلی‌ها بر می‌خوره

احتمالا تاثیری نداره

احتمالا توجه نمی‌شه

و احتمالا غیره و غیره

اما لطف بفرمایید اجازه ندید

کل‌کشیدن

در مراسم موالید حضرات آل‌الله علیهم‌السلام

رسم بشه

شاید بعدا درباره‌ش مفصل نوشتم

لکن علی‌الحساب

به این توصیه‌ی برادرانه و پدربزرگانه

التفات داشته باشید؛

هزار نکته‌ی باریک‌تر ز مو اینجاست!

[قلب][لبخندمحبت‌آمیز]


افرادی که انرژى مثبت دارند، اغلب مهربان و با عاطفه هستند،‌ به زمین و زمان مهربانی می‌کنند، غصه دارند اما آن را قصه نمی‌کنند تا خُلق مردم را تنگ نکنند،

اغلب افرادى خوش‌خُلقند،

دنبال نقاط مثبت هستند،

در برابر ناملایمات زندگی خم به ابرو نمی‌آورند.

این افراد در بلند مدت یک نیرویی به دست می‌آورند که از همه‌لحاظ مورد قبول اطرافیان هستند و به قول روان‌شناسان "شخصیت کاریزماتیک" دارند.


۷/۷. عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ، عَنِ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ عَلِیِّ‌ بْنِ‌ یَقْطِینٍ‌، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ سِنَانٍ‌، عَنْ‌ أَبِی الْجَارُودِ: عَنْ‌ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «إِنَّمَا یُدَاقُّ‌ (۱) اللّٰهُ‌ الْعِبَادَ فِی الْحِسَابِ‌ یَوْمَ‌ الْقِیَامَةِ‌ عَلىٰ‌ قَدْرِ مَا آتَاهُمْ‌ مِنَ‌ الْعُقُولِ‌ فِی الدُّنْیَا»(۲).

 

ترجمه:

۷/۷. چند نفر از اصحاب ما روایت کرده‌اند از احمد بن محمد بن خالد، از حسن بن على بن یقطین، از محمد بن سِنان، از ابى الجارود، از امام محمد باقر علیه‌السلام که آن حضرت فرمود که: «خدا با بندگان خویش در حساب در روز قیامت، دقت مى‌کند بر اندازه‌ی عقل‌ها که ایشان را عطا فرموده است در دنیا».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «ج» و حاشیة «بر»: «یدافی». و فی حاشیة «ج»: «یدافّ‌» و «یذاقّ‌». و قد اختار السیّد الداماد «یداف» و وَصَف لفظة «یداقّ‌» بالسقم و التحریف، کما فی التعلیقة للداماد، ص٢٣-٢٤. و اختار الفیض الکاشانی «یداقّ‌» و وسم «یدافّ‌» بالتصحیف، کما فی الوافی.

(۲). المحاسن، ص١٩٥، کتاب مصابیح الظُلَم، ح١٦. و فی معانی الأخبار، ص١، ح٢ بسند آخر مع اختلاف یسیر الوافی، ج١، ص٨٢، ح١١؛ الوسائل، ج١، ص٤٠، ح٦٤؛ البحار، ج٧، ص٢٦٧، ح٣٢.


نویسندگان تفسیر تا قرن ۱۴ هجرى

اولین کتاب تفسیر

اولین کسى که کتاب در تفسیر نوشت در زمان تابعین سعید بن جبیر متوفى سال ۴۶ هجرى است که قتاده او را داناترین تابعین در تفسیر می‌داند و سیوطى آن را در کتاب «اتقان» نقل می‌کند.

قرن دوم

ابو محمّد اسماعیل بن عبد الرحمن کوفى قرشى متوفى سال ۱۲۷ هجرى دومین کسى است که تفسیر نوشت و سیوطى آن را بهترین تفسیر معرفى می‌کند.

سپس محمّد بن سائب کلبى متوفى سال ۱۴۶ تفسیرى بزرگ و جامع نوشت.

ابن ندیم می‌گوید: ابوحمزه‌ی ثمالى که از یاران امام سجاد علیه‌السلام است داراى کتابى در تفسیر بوده است و نیز ابوبصیر که از یاران امام صادق علیه‌السلام است کتابى بزرگ و عالى در تفسیر نوشت و جابر بن یزید جعفى متوفى سال ۱۲۷ است و شعبة بن حجاج و سفیان بن عیینه و مجاهد کسانی‌اند که در تفسیر کتاب نوشتند؛ در همین قرن میان تابعین این عده شهرت به سزایى در تفسیر یافتند.

عبد الملک بن جریح، زید بن اسلم، مقاتل ازدى، وکیع بن جراح، ابو عبد اللّٰه محمّد بن عمر واقدى متوفى سال ۲۰۷ صاحب کتاب «الرغیب فی علوم القرآن»

قرن سوم

محمّد بن جریر طبرى صاحب تفسیر معروف که کتابش چون دریایى است و همه‌ی مفسرین بعدى از آن استفاده کرده‌اند.

ابن شهر آشوب در کتاب «معالم العلماء» می‌گوید: محمّد بن خالد برقى به استناد آن‌چه امام حسن عسکرى علیه‌السلام می‌فرمود کتابى در تفسیر داشت.

این عده نیز از مفسرین در همین قرن بودند:

على بن ابراهیم قمى و محدث معروف محمّد بن یزید و ابوسعید بن راهویه.

قرن چهارم

نیشابورى و ابوالحسن اشعرى یکى از پیشوایان اهل سنت و على بن عیسى نحوى معروف و ابوهلال عسکرى و عبداللّٰه بن محمّد کوفى و ابن حیان و ابن فورک.

قرن پنجم

شیخ الطائفه ابو جعفر محمّد بن حسن طوسى صاحب کتاب «البیان الجامع لِکُلِّ‌ عُلُوم القرآن» و سید رضى صاحب کتاب: «حقائق التنزیل و دقائق التأویل» و امام الحرمین ابوالعالى الجوینى و عبدالملک ثعالبى.

قرن ششم

زمخشرى صاحب کتاب «الکشاف»که در نوع خود بى‌نظیر است و طبرسى صاحب کتاب «مجمع البیان» که شهرت فراوانى دارد و ابوالبقاء عکبرى و ابومحمّد بغوى و ابن الدهان.

قرن هفتم

بیضاوى نویسنده‌ی کتاب «انوار التنزیل» که دانشمندان بر آن تعلیقه و شرح نوشته و محى الدین عربى صاحب کتاب فتوحات و ابن عقیل نحوى و محمّد بن سلیمان بلخى.

قرن هشتم

شیخ بدر الدین زرکشى فقیه شافعى و ابن کثیر اسماعیل بن عمر قرشى و ابوحیان اندلسى صاحب «کتاب البحر و النحر» در تفسیر و محمّد بن عرفه مالکى و ابن نقاش.

قرن نهم

بقاعى صاحب «نظم الدرر فی تناسب الآى و السور» و مولى جامى و برهان الدین بن جماعه و علاء الدین القراءانى صاحب بحر العلوم در تفسیر، و سیوطى صاحب کتاب «الاتقان فی علوم القرآن».

قرن دهم

على بن یونس نباطى صاحب کتاب مختصر مجمع البیان و ابن کمال پاشا و ابوالسعود عمادى صاحب کتاب تفسیر: «ارشاد العقل السلیم الى مزایا الکتاب الکریم» که شهرت فراوانى یافت و زکریا بن محمّد انصارى.

قرن یازدهم

شیخ على قارى و شیخ حسن بورینى و شیخ بهاء الدین عاملى کرکى صاحب تفسیر: «عین الحیاة» و شیخ خیر الدین رملى و شهاب خفاچى.

قرن دوازدهم

عبد الغنى نابلسى صاحب کتاب: «التحریر الحاوى فی شرح تفسیر البیضاوى» و سیدهاشم بحرانى صاحب «البرهان فی تفسیر القرآن».

قرن سیزدهم

آلوسى صاحب کتاب تفسیر مشهور «روح المعانى» و سیدمحمود حمزاوى مفتى دمشق صاحب کتاب «درّ الاسرار» تفسیرى که آن را با حروف بدون نقطه نوشته است و احتیاج زیاد به شرح و توضیح دارد.

قرن چهاردهم

محقق و علامه‌ی معروف محمّد عبده مفتى مصر که دانشجویان دانشگاه الازهر قاهره از درس او که داراى سبکى دل‌پذیر و حاکى از اطلاع وسیع و جامعیت او بود بهره‌مند می‌شدند و محمّدرشید رضا از شاگردان نامى عبده است که مطالب استاد را به اضافه‌ی تحقیقات خود در مجلّه‌ی المنار مصر منتشر میکرد.

این‌ها فقط‍‌ نمونه‌هایى بود از کتاب‌هاى تفسیر و اسامى نویسندگان آن که در پایان این بحث و به عنوان تکمیل آن گفته شد و الاّ نام بردن از همه‌ی مفسرین قرآن در هر زمان و به هر زبان و در هر شهر و مکان از عهده‌ی شمارش و استقصاء خارج است. خداوند کسانى را که در بالا بردن کلام خدا و زنده‌کردن زبان عربى که حیات و زنده‌ماندنش جز از راه زنده‌ماندن کلام خدا نیست کار و کوشش کردند پاداش دهد.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۱۲ تا ۱۴


۱. ذهن‌خوانی mind reading: فکر می‌کنید، بدون شواهد کافی می‌دانید که دیگران به چه چیزی فکر می‌کنند. مثل: «جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است.»

۲. پیش‌گویی  furtune telling : پیش‌بینی می‌کنید که حوادث آینده، بد از آب در می‌آیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید می‌کند. مثل : «در امتحان شکست می‌خورم» یا «کاری گیر من نخواهد آمد.»

۳. فاجعه‌سازی catastrophizing: معتقدید هر چه اتفاق افتاده یا خواهد افتاد به شدت افتضاح، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است. مثل: «افتضاح می‌شود اگر در دانشگاه قبول نشوم.»

۴. برچسب‌زدن labling: به خودتان یا دیگران، صفات کلی و منفی نسبت می‌دهید. مثل: «من آدم بدبختی هستم» یا «من آدم بی‌ارزشی هستم»

۵. نادیده‌گرفتن جنبه‌های مثبت  discounting positives: مدعی هستید که کارهای مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند. مثل: «این کار از عهده‌ی همه بر می‌آید» یا «قبول‌شدن در کنکور که کار مهمی نیست»

۶. فیلتر منفی negative filter: تقریبا همیشه جنبه‌های منفی را می‌بینید و به جنبه‌های مثبت توجه نمی‌کنید. مثل: «هیچ کس مرا دوست ندارد»

۷. تعمیم افراطی overgeneralizing: بر پایه‌ی یک حادثه، الگوهای کلی منفی را استنباط می‌کنید. مثل: «این اتفاق همیشه برای من اتفاق می‌افتد» یا «در همه‌ی کارها شکست می‌خورم»

۸. تفکر دوقطبی  dichotomus thinking: به وقایع پیرامون و انسان‌های اطراف با دید همه یا هیچ نگاه می‌کنید. مثل: «همه مرا طرد می‌کنند» یا «همه‌ی وقتم تلف شد»

۹. بایداندیشی should: به جای این که حوادث را بر پایه‌ی چیزی که هستند ارزیابی کنید، بیشتر آن‌ها بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر می‌کنید. مثل: «باید کارم را خوب انجام بدهم» یا «باید در کنکور قبول شوم»

۱۰. شخصی‌سازی personalizing: علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می‌دهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می‌گیرید. مثل: «ازدواجم به‌هم خورد، چون من مقصر بودم»

۱۱. سرزنش‌گری blaming: دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود می‌دانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش می‌کنید. مثل: «دیگران باعث عصبانیت من می‌شوند» یا «والدینم باعث و بانی همه‌ی مشکلات من هستند»

۱۲. مقایسه‌های ناعادلانه unfair comparisons: حوادث را طبق معیارهای ناعادلانه تفسیر می‌کنید. خودتان را با کسانی مقایسه می‌کنید که از شما برترند و به این نتیجه می‌رسید که آدم حقیری هستید. مثل: «او خیلی موفق‌تر از من است» یا «شاگرد اول کلاس در امتحان خیلی بهتر از من عمل کرد»

۱۳. تاسف‌گرایی regret orientation (کشکول ای کاش): به جای این که در حال حاضر به کاری فکر کنید که از دستتان بر می‌آید، بیشتر به این مسئله می‌اندیشید که ای کاش در گذشته بهتر عمل می‌کردید. مثل: «اگر تلاش کرده بودم، شغل بهتری پیدا می‌کردم» یا «ای کاش این حرف را نمی‌زدم»

۱۴. چی می‌شد اگر what if: دائم از خودتان سوال می‌کنید چی می‌شود اگر چنین اتفاقی بیفتد و با هیچ جوابی راضی نمی‌شوید. مثل: «حرف شما درست است، اما چی می‌شود اگر مضطرب شوم؟» یا «چی می‌شود اگر نفسم در سینه حبس شود؟»

۱۵. استدلال هیجانی emotional reasoning: از احساسات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می‌کنید. مثل: «چون دلم شور می‌زند، پس اتفاق ناگواری می‌افتد»

۱۶. نادیده‌انگاری شواهد متناقض ignoring counter evidences: شواهد یا استدلال‌های ناهم‌خوان با تفکر خود را رد  می‌کنید. مثل: «هیچ کس مرا دوست ندارد». هر گونه شواهد متناقض را نادیده می‌گیرید و در نتیجه فکرتان همیشه تایید می‌شود.

۱۷. قضاوت‌گرایی judgment focus: به جای این که خودتان، دیگران و حوادث پیرامون را بپذیرید و درک کنید، اغلب آن‌ها را در قالب ارزیابی‌های سیاه و سفید می‌نگرید. دائم خودتان و دیگران را طبق یکسری معیارهای دلبخواهی، ارزیابی می‌کنید و متوجه می‌شوید که خودتان و دیگران پایین‌تر از آن حدی هستید که باید باشید. مثل: «در دوران دانشگاه خوب عمل نکردم» یا «اگر تنیس بازی کنم، از پس آن بر نمی‌آیم» یا «سارا چقدر موفق است، ولی من اصلا موفق نیستم»


۶/۶. أَحْمَدُ بْنُ‌ إِدْرِیسَ‌، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ حَسَّانَ‌(۱)، عَنْ‌ أَبِی مُحَمَّدٍ الرَّازِیِّ‌، عَن سَیْفِ‌ بْنِ‌ عَمِیرَةَ‌، عَنْ‌ إِسْحَاقَ‌ بْنِ‌ عَمَّارٍ، قَالَ‌: قَالَ‌ أَبُو عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «مَنْ‌ کَانَ‌ عَاقِلاً، کَانَ‌ لَهُ‌ دِینٌ‌، وَ مَنْ‌ کَانَ‌ لَهُ‌ دِینٌ‌، دَخَلَ‌ الْجَنَّةَ‌»(۲).

 

ترجمه:

۶/۶.احمد بن ادریس، از محمد بن حسّان، از ابومحمد رازى، از سیف بن عَمیره، از اسحاق بن عمّار روایت کرده است که گفت: امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود که: «هر که عاقل باشد، او را دینى و کیشى خواهد بود، و هر که را دینى باشد، داخل بهشت مى‌شود».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «و»: «أحمد بن حسّان» و هو سهو؛ لأنّ‌ محمّد بن حسّان هو أبو عبداللّٰه الرازی، روى أحمد بن إدریس کتبه؛ کما فی رجال النجاشی، ص٣٣٨، الرقم٩٠٣، و الفهرست للطوسی، ص٤١٤، الرقم٦٢٩. و روى عنه بعنوان أبی علیّ‌ الأشعری فی عدّة من الأسناد. راجع: معجم رجال الحدیث، ج٢١، ص ٤٢٥-٤٢٦.

هذا، و الخبر رواه الصدوق فی ثواب الأعمال، ص٢٩، ح٢، بسنده عن أحمد بن إدریس، عن محمّد بن أحمد، عن محمّد بن حسّان. و یبدو فی بادى الرأی وقوع اختلال فی أحد السندین، من زیادة فی سند ثواب الأعمال، أو سقط‍‌ فی سند الکافی، لکن هذا الاختلاف تابع لاختلاف مصادر الکلینی و الصدوق؛ و الظاهر أنّ‌ الکلینی أخذ الخبر من کتاب محمّد بن حسّان و أضاف إلیه طریقه، لکنّ‌ الصدوق أخذ الخبر من کتاب نوادر الحکمة لمحمّد بن أحمد بن یحیى، و أضاف طریقه إلى هذا الکتاب.

و هذا أمر واضح لمن تتبّع أسناد کتب الشیخ الصدوق و قارنها مع أسناد الکافی.

(۲). ثواب الأعمال، ص٢٩، ح ٢، بسنده عن أحمد بن إدریس، عن محمّد بن أحمد، عن محمّد بن حسّان الوافی، ج ١، ص ٨٢، ح١٠؛ الوسائل، ج١٥، ص٢٠٦، ح٢٠٢٩٠.


اولین کسى که از شاگردان اسلام درباره‌ی معانى قرآن سخن گفت و داناترین آنان به این کتاب آسمانى بود همانا على بن ابى‌طالب(ع) است.

ابن مسعود می‌گوید: قرآن بر هفت حرف نازل شد و نیست حرفى جز این‌که ظاهر و باطن دارد و علم ظاهر و باطن قرآن نزد على علیه‌السلام بود.

دوّمین مفسّر عبداللّٰه بن عباس است که او ترجمان قرآن و وارث دو سوّم از علوم رسول اکرم است و رسول اکرم برایش دعا کرد و گفت: خدایا او را در دین فهیم و فقیه گردان و به او علم به تأویل عنایت فرما.

از ابن عباس روایات فراوانى درباره‌ی تفسیر نقل شده که می‌توان گفت نیمى از احادیث تفسیر از او است.

سوّمین مفسّر عبداللّٰه بن مسعود است که مقامى ارجمند بین مفسّرین دارد و پس از ابن عباس بیشتر روایات تفسیر از او است.

ابىّ‌ بن کعب نیز یکى از چهار نفرى است که در عهد رسول اکرم قرآن را جمع‌آورى و همو مقدّم قراء است.

غیر از این چهار نفر افراد دیگرى از صحابه‌ی رسول اکرم بودند که در تفسیر مطلبى بیان کرده‌اند ولى آن‌چه از آنان نقل شده کم است.

 

مفسّر از تابعین(۱) 

کسانى که از تابعین در تفسیر قرآن وارد بودند و شهرت فراوانى در این زمینه کسب کردند در درجه‌ی اوّل:

علىّ‌ بن ابى‌طلحه شاگرد ابن عباس، قیس بن مسلم کوفى، مجاهد بن جبر مکى، قتادة بن دعامه و اسماعیل بن عبدالرحمن کوفى و عکرمه و پس از آن‌ها طاوس بن کیسان یمانى؛ که ابن تیمیه او را داناترین مردم در تفسیر می‌داند و عطاء بن ابى‌ریاح مکّی و جابر بن یزید جعفى و محمّد بن سائب کلبى که علامه‌ی زمانش بود و حسن بصرى که در شهرت نیاز به بیان ندارد و مالک بن انس و عامر شعبی و عطاء بن ابى سلمه و سلیمان بن مهران و ابوالعالیه رفیع بن مهران و ضحاک بن مزاحم و عطیة بن سعید و بسیارى افراد دیگر که نام‌بردن از همه‌ی آن‌ها مقدور نیست.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) مسلمانانى که عهد رسول اکرم را درک نکرده‌اند، به آنان تابعین می‌گویند.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۱۱ و ۱۲


هر کسی که قدم به زندگی شما می‌گذارد، یک معلم است. حتی اگر شما را عصبی کند، حتی اگر شما را برنجاند، حتی اگر شما را دور بزند، باز هم درسی به شما آموخته است زیرا توانسته به نوعی محدودیت‌های شما را نشانتان دهد.

پس آگاهانه و با آرامش با اطرافیان رفتار کنید و از تنش و درگیرى و بحث بپرهیزید.

هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله‌ی زندگی بگذرد، همه‌چیز درست می‌شود، زندگی یعنی روبه‌رو شدن مدام با مشکلات.

هنر زندگی، دوست‌داشتن مسیر زندگی است.

 

* با برداشت از کتاب راز شاد زیستن


١٠/١٠. مُحَمَّدُ بْنُ‌ یَحْیىٰ‌، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ ابْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌، عَنْ‌ عَبْدِ اللّٰهِ‌ بْنِ‌ سِنَانٍ‌، قَالَ‌: ذَکَرْتُ‌ لِأَبِی عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌ رَجُلاً مُبْتَلىً‌ بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ‌ (۱)، وَ قُلْتُ‌: هُوَ رَجُلٌ‌ عَاقِلٌ‌، فَقَالَ‌ أَبُو عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «وَ أَیُّ‌ عَقْلٍ‌ لَهُ‌ وَ هُوَ یُطِیعُ‌ الشَّیْطَانَ‌؟!» فَقُلْتُ‌ لَهُ‌: وَ کَیْفَ‌ یُطِیعُ‌ الشَّیْطَانَ‌؟ فَقَالَ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «سَلْهُ‌: هٰذَا الَّذِی یَأْتِیهِ‌ مِنْ‌ أَیِّ‌ شَیْ‌ءٍ هُوَ؟ فَإِنَّهُ‌ یَقُولُ‌ لَکَ‌: مِنْ‌ عَمَلِ‌ الشَّیْطَانِ‌»(۲).

 

ترجمه:

١٠/١٠. محمد بن یحیى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از عبداللّٰه بن سِنان، روایت کرده است که گفت: به خدمت امام جعفر صادق علیه‌السلام ذکر کردم مردى را که مبتلا شده بود به وسواس در وضو و نماز، و عرض کردم که: آن مرد، مرد عاقلى است. امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود که: «او را چه عقل است‌؟ با آن‌که شیطان را اطاعت مى‌کند». به آن حضرت عرض کردم که: چگونه شیطان را اطاعت مى‌کند؟ فرمود که: «او را بپرس از این‌که به او مى‌رسد، که از چه چیز است‌؟ او به تو خواهد گفت: از کارهاى شیطان است».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). هی حالة نفسیّة یُبتلى بها البعضُ‌، فیوسوس فی نیّة الصلاة و الوضوء أو فی فعلهما، فیقوم بأداء أعمال غیرمُکلَّف بها شرعاً. راجع: مرآة العقول، ج٨، ص٣٦؛ الشافی للمظفّر، ج١، ص٧٣.

(۲). الوافی، ج١، ص٨٤، ح١٤؛ الوسائل، ج١، ص٦٣، ح ١٣٧.


فن سوم

در بیان اجمال و خلاصه‌اى از معناى «تفسیر و تأویل» که در این کتاب سخن بدان‌ها کشانده می‌شود.

 

تفسیر روشن‌کردن مراد است از لفظ‍‌، و تأویل بازگرداندن یکى از دو محتملات است به آن‌چه مطابق ظاهر باشد و نیز تفسیر بیان مطلب است.

ابوالعباس مبرو می‌گوید: کلمات «تفسیر و تأویل و معنى» به یک معنا هستند؛ بعضى گفته‌اند: ماده‌ی کلمه‌ی «تفسیر» (فسر) کنار زدن پرده است و تأویل پایان و عاقبت و بازگشت هر امرى است و کلمه‌ی «معنى» از فعل «عُنَیْتُ‌ فُلاناً» یعنى قصد فلان چیز کرده‌ام و (معنى) یعنى «قصد شده» می‌باشد. بعضى آن را از «عنیتُ‌ بهذا الامر»؛ به این کار وادار شدم، گرفته‌اند.

از رسول اکرم صلوات‌اللّٰه علیه و از جانشینان آن حضرت رسیده است که: تفسیر قرآن جز با آثار و روایات صحیحه جایز نیست.

عامه از رسول اکرم نقل کرده‌اند که فرمود: کسى که قرآن را به رأى و فکر خودش تفسیر کند، حتى اگر درست هم گفته باشد باز خطا کرده است.

آنان می‌گویند جمعى از تابعین، چون سعید بن مسیّب و عبیده سلمانى و نافع و سالم بن عبداللّٰه و افرادى دیگر تفسیر به رأى را در قرآن دوست نداشتند.

آن‌چه می‌توان در این‌باره گفت این است که: خداوند مردم را به فهم و استنباط‍‌ معانى قرآن دعوت کرده و راه استنباط‍‌ را براى آنان واضح و روشن نموده است و مردمى را ستوده که تدبّر و تفکّر در آن می‌کنند و فرمود: «لَعَلِمَهُ‌ الَّذِینَ‌ یَسْتَنْبِطُونَهُ‌ مِنْهُمْ‌»(۱)؛ کسانى که آن را استنباط‍‌ می‌کنند از ایشان آن را می‌دانند.

و مردمى را که در آن نمی‌أندیشند سرزنش کرده است و فرموده: «أَ فَلاٰ یَتَدَبَّرُونَ‌ الْقُرْآنَ‌ أَمْ‌ عَلىٰ‌ قُلُوبٍ‌ أَقْفٰالُهٰا»(۲)؛ آیا در قرآن فکر نمی‌کنند یا بر دل‌هاشان قفل‌ها است.

و نیز قرآن می‌گوید که این کتاب به زبان عربى نازل شده: «إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ‌ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ‌ تَعْقِلُونَ‌»(۳)؛ ما این قرآن را به زبان عربى قرار دادیم تا شما بفهمید.

رسول اکرم می‌فرماید: وقتى حدیثى از من براى شما نقل شد آن را بر قرآن عرضه کنید، اگر با آن موافق بوده بپذیرید و اگر مخالف بوده آن را به دیوار بزنید.

از این آیات و روایات فهمیده می‌شود که قرآن سند و حجت است و روایات را باید بر آن عرضه داشت. ناگفته روشن است که چگونه می‌توان چیزى را که نمی‌توان فهمید سند و شاهد قرار داد.

بنابراین باید ظاهر حدیث نبوى را کنار گذارد و اگر سندش صحیح باشد او را چنین معنى کرد: کسى که قرآن را به رأى و اندیشه‌ی خود حمل و معنى کند و شواهد الفاظ‍‌ خود قرآن را کنار بگذارد و عمل نکند، اگر رأیش هم باشد باز خطا کرده است.

از رسول اکرم نقل شده است که فرموده: قرآن روان و داراى وجوه است، پس آن را به بهترین وجه حمل کنید.(۴)

از عبداللّٰه بن عباس نقل شده است که تفسیر را بر چهار قسم تقسیم نموده است:

۱- تفسیرى که همه باید بدانند؛ اگر کسى ندانست عذرى ندارد. مانند احکام و قوانین قرآن و خلاصه‌اى از دلیل‌هاى توحید.

۲- تفسیرى که عرب از راه زبان خود می‌فهمد مانند حقیقت لغات و موضوع کلام عرب.

۳- تفسیرى که تنها علماء می‌دانند مانند تأویل متشابهات و فروع احکام.

۴- تفسیرى که جز خدا کسى نمى‌داند، مانند علم به قیامت و هر آن‌چه مربوط‍‌ به غیب است، و باید دانست که شناختن «إعراب» (حرکات کلمات) در درجه‌ی اول علوم قرآن و أجل آن‌ها است زیرا هر بیان و استدلالی بدان نیازمند است و این اعراب است که ابهام و پیچیدگى را از الفاظ‍‌ گرفته و از درون آن‌ها جواهر گران‌بهاى معانى را بیرون می‌آورد؛ چه اغراض در زیر پرده‌ی الفاظ‍‌ نهاده بوده و اعراب انگیزنده و جوینده و اشاره‌کننده بدان‌ها می‌باشد و تنها اعراب است که مقیاس و وسیله براى دانستن زیادى و کمى جمله‌ها نسبت به معناى منظور و شناسایى درستى و نادرستى آن‌ها مى‌باشد.

از رسول اکرم نقل شده که فرمود: قرآن را اعراب بگذارید و بدین وسیله(۵) غرائب و معانى‌اش را به دست آورید.

آن دسته از آیات قرآن را که الفاظش مجمل نیست و نیاز به بیان ندارد و معنا و مقصود از آن‌ها همانست که از ظاهرشان فهمیده می‌شود می‌توانند همه‌ی کسانى که اطلاعى از عربى و اعراب دارند آن‌ها را بفهمند، مانند آیات: «وَ لاٰ تَقْتُلُوا النَّفْسَ‌ الَّتِی حَرَّمَ‌ اللّٰهُ‌ إِلاّٰ بِالْحَقِّ‌»(۶)؛ تنى را که خدا محترم داشته جز به حق مکشید. و «وَ إِلٰهُکُمْ‌ إِلٰهٌ‌ وٰاحِدٌ»(۷)؛ خداى شما خدایى است یکتا. و «لاٰ یَظْلِمُ‌ رَبُّکَ‌ أَحَداً»(۸)؛ پروردگار تو به کسى ستم نمی‌کند. و مانند آن‌ها.

اما آیاتى که مجملند و ظاهرشان معناى مقصود را به طور مشروح نشان نمی‌دهد مانند آیات: «أَقِیمُوا الصَّلاٰةَ‌ وَ آتُوا اَّکٰاةَ‌»(۹) و «آتُوا حَقَّهُ‌ یَوْمَ‌ حَصٰادِهِ‌»(۱۰)؛ حق آن را (زکاة) روز چیدنش بدهید؛ که دانستن مشروح نماز و زکاة،  احتیاج به بیان پیامبر دارد تا او از راه وحى، خصوصیات و عدد رکعات نماز و مقدار نصاب زکاة و امثال فراوان آن را بفهمد و به مردم بفهماند و بیان کند.

بیان این دسته آیات بدون نقل و حدیث جایز نیست و شاید می‌توان حدیث نبوى را ناظر به این نوع آیات دانست. اما آیاتى که احتمال دو یا چند معنى را دارند و به دلیل فهمیده‌ایم که نمی‌توان همه‌ی آن‌ها را مراد دانست و جز یکى مراد و منظور نیست، این آیات متشابهند، چون مقصود از آن‌ها با آن‌چه مقصود نیست به هم مشتبه هستند. در این موارد تنها دلیل نقل و حدیث است که می‌تواند یک معنا را معین کند و بدون آن نمی‌توان جرئت کرد و گفت یکى از آن معانى به خصوص، مقصود مى‌باشد و سخن مفسران در تعیین یک معنى نیز کافى نیست جز این‌که اجماع بر آن معنى داشته باشند که در آن صورت، پیروى از آنان واجب است.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) آیه ۸۳ از سوره نساء

(۲) آیه ۲۴ از سوره محمد

(۳) آیه ۳ از سوره زخرف

(۴) القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه على احسن الوجوه

(۵) قال اعربوا القرآن و التمسوا غرائبه.

(۶) آیه ۳۳ از سوره اسراء

(۷) آیه ۱۶۳ از سوره بقره

(۸) آیه ۴۹ از سوره کهف

(۹) آیه ۸۳ از سوره بقره

(۱۰) آیه ۱۴۱ از سوره انعام

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۲۰ تا ۲۳


چند وقت پیش اتفاقی گذرم افتاد به یک سایت رسمی یک مرکز بزرگ فرهنگی که یکی از کارهای مهم و محوریش برگزار کردن کنگره‌ی ادبیه؛ رفتم تو بخش معرفی آثار برگزیده‌ی دوره‌های قبلش ببینم چه خبره.

شاید باورش براتون سخت باشه اما دیدم همین چیزایی که ما می‌نویسیم و رومون نمی‌شه منتشر کنیم و به چند نفر نشون می‌دیم و غیره، آخرشم اسمشو می‌ذاریم خزعبلات تا توهم نویسندگی و غیره بهمون دست نده -البته خیلی خیلی ضعیف‌تر و خزعبل‌ترش- اون‌جا ارائه شده، مقام هم آورده!

هیچی دیگه، من موندم و شکلک نگاه شدیداً حیرون تو دوربین! یعنی اشکال از ماست یا از سایته آیا؟


در تعیین سطح شادی هر فرد، ژنتیک ۵۰ درصد نقش دارد، شرایط زندگی مانند سن، جنسیت، قومیت، وضعیت تاهل، میزان درآمد، سلامتی، شغل و تعلقات مذهبی ۱۰ تا ۲۰ درصد در ایجاد شادی موثر است و نحوه‌ی تفکر و عمل‌کرد افراد سهم باقیمانده را در ایجاد شادی دارد.

به [دیگر سخن]، انسان‌ها دارای نوعی خلق و خوی ذاتی هستند که چارچوب مشخصی دارد، اما می‌توانند با نوع عمل‌کرد خود، به بالاترین یا پایین‌ترین سطح شادی خود دست پیدا کنند.

عده‌ای از افراد ذاتاً شادتر یا غمگین‌تر از دیگران هستند. علاوه بر آن تصمیم‌هایی که هر فرد در مورد نحوه‌ی زندگی خود می‌گیرد، بر میزان شادی او تاثیر می‌گذارد.


٩/٩. عَلِیُّ‌ بْنُ‌ إِبْرَاهِیمَ‌، عَنْ‌ أَبِیهِ‌، عَنِ‌ النَّوْفَلِیِّ‌، عَنِ‌ السَّکُونِیِّ‌: عَنْ‌ أَبِی عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللّٰهِ‌ صَلَّى‌اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌: إِذَا بَلَغَکُمْ‌ عَنْ‌ رَجُلٍ‌ حُسْنُ‌ حَالٍ‌، فَانْظُرُوا فِی حُسْنِ‌ عَقْلِهِ‌؛ فَإِنَّمَا یُجَازىٰ‌ بِعَقْلِهِ‌(۱)»(۲).

 

ترجمه:

٩/٩. على بن ابراهیم، از پدرش، از نوفلى، از سَى، از امام جعفر صادق علیه‌السلام روایت نموده است که آن حضرت فرمود که: «رسول خدا صلى‌الله علیه و آله فرمود که: هر گاه حال خوشى از مردى به شما برسد، در نیکى عقل او نظر کنید که او را به عقلش جزا مى‌دهند».

 

پی‌نوشت‌ها:

(١). «فإنّما یجازى بعقله» أی على أعماله بقدر عقله، و للعقل مراتب متفاوتة تفاوتاً فاحشاً، و هو أصل العبادة و أساسها، و النتائج و الثمرات تابعة للاُصول و المبادی، و مراتب الفضل فی الأجر و الجزاء على حسب درجات العقول فی الشرف و البهاء، فکلّ‌ من کان عقله أکمل کان ثوابه أجزل. راجع: شرح صدر المتألّهین، ص٢٢؛ شرح المازندرانی، ج١، ص٩٥؛ الوافی، ج١، ص٨٤؛ مرآة العقول، ج١، ص٣٦.

(٢). المحاسن، ص١٩٤، کتاب مصابیح الظلم، ح١٤، عن الحسین بن یزید النوفلی و جهم بن حکیم المدائنی، عن إسماعیل بن أبی زیاد السی، عن أبی عبد اللّٰه، عن آبائه علیهم‌السلام عن رسول اللّٰه صلى‌الله علیه و آله الوافی، ج١، ص٢٨٣، ح١٣؛ الوسائل، ج١، ص٤٠، ح٦٦.


فنّ‌ دوم

در اسامى قراء مشهور در شهرها و راویان آن‌ها

مدنى:

۱- ابوجعفر یزید بن قعقاع

ابوجعفر یزید بن قعقاع جزء هفت قارى معروف نیست و می‌گویند او بر عبداللّٰه بن عباس و بر مولایش عبداللّٰه بن عیاش بن ابى ربیعه مخزومى خواند و آن دو بر ابىّ‌ بن کعب خواندند و ابىّ‌ بن کعب بر رسول اکرم و براى او یک روایت است.

۲- نافع بن عبدالرحمن

نافع بن عبدالرحمن بر ابى جعفر خواند و از او قرآن را فرا گرفت و نیز بر شیبة بن مصاح و عبدالرحمن بن هرمز اعرج و ابن عباس خواند و براى او سه روایت است:

۱- روایت ورش که عثمان بن سعید است، ۲- روایت قالون که عیسى بن مینا است، ۳- روایت اسماعیل بن جعفر

 

مکى:

تنها عبداللّٰه بن کثیر

مکّى تنها عبداللّٰه بن کثیر است که بر مجاهد خواند و مجاهد بر ابن عباس و براى او سه روایت است:

۱- روایت بزّى، ۲- روایت ابن فلیح، ۳- روایت ابى الحسین قواس؛ و وقتى دو قارى مکّى و مدنى با هم باشند می‌گویند: «حجازى»

 

کوفى:

۱- عاصم بن ابى النجود بهدلة

عاصم که براى او دو روایت است: ۱- روایت حفص بن سلیمان بزّاز ۲- روایت ابى بکر بن عیاش، و براى ابى بکر بن عیاش سه روایت است: ۱- روایت ابى یوسف اعشى، ۲-روایت ابى صالح برجمى، ۳- روایت یحیى بن آدم

و براى حفص چهار روایت است: ۱- روایت ابى شعیب قواس، ۲- روایت هبیرة تمّار، ۳- روایت عبید بن صباح، ۴- روایت عمرو بن صباح.

۲- حمزة بن حبیب زیات:

براى این حمزه هفت روایت است: ۱- روایت عجلى عبد اللّٰه بن صالح، ۲- روایت رجاء بن عیسى، ۳- روایت حمّاد بن احمد، ۴- روایت خلاّد بن خالد، ۵- روایت ابى عمر دورى، ۶- روایت محمّد بن سعدان نحوى، ۷- روایت خلف بن هشام.

۳- ابو الحسن على بن حمزه کسایى

براى او شش روایت است: ۱- روایت قتیبة بن مهران، ۲- روایت نصیر بن یوسف نحوى، ۳- روایت ابى الحارث، ۴- روایت ابى حمدون زاهد، ۵- روایت حمدون بن میمون زجاج، ۶- روایت ابى عمر دورى.

۴- خلف بن هشام بزاز

خلف جزء هفت قارى معروف نیست.

عاصم: بر ابى عبدالرحمن السلمى و او بر على بن ابى‌طالب خواند.

و نیز بر اعمش. سلیمان بن مهران و او بر یحیى بن رئاب و او بر علقمه و مسروق و اسود بن یزید و آن‌ها بر عبداللّٰه بن مسعود خواندند. و حمزه نیز بر حمران بن اعین و او بر ابى الاسود دوئلى و او بر على بن ابى‌طالب خواند.

کسایى بر حمزه خواند و از مشایخ حمزه ابن ابى لیلى را دیده و بر او و بر ابان بن تغلب و عیسى بن عمرو دیگران نیز خواند.

 

 بصرى:

۱- ابو عمرو بن علاء

که برایش سه روایت است: ۱- روایت شجاع بن ابى نصیر، ۲- روایت عباس بن فضل، ۳- روایت یزیدى یحیى بن مبارک و براى یزیدى شش روایت است: ۱- روایت ابى حمدون زاهد، ۲- ابى عمر دورى، ۳- اوقیه، ۴- ابى نعیم غلام شحاده، ۵- ابوایوب حناط‍،‌ ۶- ابى شعیب سوسى. و از بصره است: یعقوب بن اسحاق حضرمى و ابوحاتم سهل بن محمّد سجستانى.

این دو نفر از هفت قاریان معروف نیستند، و براى یعقوب سه روایت است: ۱- روایت روح، ۲- روایت زید، ۳-روایت رویس.

وقتى اهل کوفه و بصره با هم باشند می‌گویند: «عراقى»

 

 شامى:

تنها عبداللّٰه بن عامر یحصبى

او بر مغیرة بن ابى شهاب مخزومى و مغیرة بر عثمان بن عفان خواند و براى او دو روایت است: ۱- روایت ابن ذکوان، ۲- روایت هشام بن عمّار.

 

چرا قرائت اینان سند شد؟

به دو سبب مردم به قرائت اینان اعتماد کرده و بدانها اقتداء و پیروى نمودند.

سبب اول:

مقام شامخ و صلاحیت علمى آنان به اضافه‌ی منحصرکردن کار خود به این امر و عنایت و اهمیت زیاد دادن به آن، سبب اول براى قبول و تبعیت دیگران شد و دانشمندان دیگرى که پیش از اینان یا هم‌زمانشان بودند و قرائت‌هایى که به آنان نسبت داده شده ولى جزء شواذ به حساب آمده است چون آنان تنها به قرآن نمى‌پرداختند و بیشتر به فقه و حدیث و مانند آن‌ها اشتغال داشتند قرائتشان سندیت پیدا نکرد.

سبب دوم:

این است که آنان با مقام و موقعیت معروف خود و اطلاعشان از وجوه مختلف قرآن قرائتشان را حرف به حرف از اول قرآن تا آخر آن از افرادى می‌گرفتند که به امام یا یکى از قارئان بزرگ مستند می‌شد.

پس از توجه به این مقدمات باید دانست که ظاهر مذهب امامیه این است که آنان بر جواز قرائتى که در بین قاریان متداول است اجماع دارند لکن خود، آن قرائتى را اختیار نمودند که همه‌ی قرّاء جایز می‌دانستند و قرائتى را که فقط‍‌ از یک نفر بوده دوست نمی‌داشتند و در اخبار امامیه وارد شده است که: قرآن فقط‍‌ به یک حرف نازل شده است(۱)؛ اما عامه از رسول اکرم نقل می‌کنند که فرموده: قرآن به هفت حرف نازل شده است که همه‌ی آن‌ها شافى و کافى‌اند(۲)

در تأویل این حدیث وجوهى بیان نموده‌اند از این قرار:

 

 اول- برخى کلمه‌ی «حرف‌ها» را به معناى ظاهری‌ش گرفتند و آن را به اختلاف کلماتى که همه‌ی آن‌ها داراى یک معنا هستند و یا به اختلاف قرائت‌ها حمل کرده‌اند.

اختلاف کلمات چون: «تَعٰال و هُلمّ‌ وَ أقبلْ‌» که همه یک معنا دارند (بیا) و در صدر اسلام می‌توانستند هر کدام را خواستند بخوانند ولى پس از آن، اجماع کردند که فقط‍‌ یک کلمه خوانده شود و اجماع آنان حجت شد که غیر آن صورت مورد اجماع ممنوع گردد.

 

اختلاف قرائت‌ها

اختلاف قرائت‌ها بر هفت صورت تصور می‌شود:

۱- اختلاف در اعراب کلمات که تفاوتى در صورت نوشتن و معناى آن‌ها پدید نمی‌آورد؛ مانند کلمه‌ی «فیضاعفه» که (فاء) را به رفع یا نصب خوانده‌اند ولى در هر حال صورت و معنا تفاوت نمی‌کند.

۲- اختلاف در اعراب که باعث تغییر معنا می‌گردد نه صورت؛ مانند «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ‌» با تشدید و «اذ تلقونه»(۳) 

۳- اختلاف در حروف کلمات که معنا را تغییر می‌دهد ولى صورت هم‌چنان محفوظ‍‌ است؛ مانند «کَیْفَ‌ نُنْشِزُهٰا -یا- کیف ننشرها»(۴) 

۴- اختلاف حروف که باعث تغییر صورت است نه معنى مانند آیه‌ی کریمه‌ی «إِنْ‌ کٰانَتْ‌ إِلاّٰ صَیْحَةً‌ وٰاحِدَةً‌» یا «إلا زقیة واحده» (نبود جز یک صیحه)(۵) که صیحه و زقیه هر دو به یک معنا می‌باشد.

۵- اختلاف کلمه که صورت و معنا را تغییر می‌دهد؛ مانند: «طلع منضود» و یا «طلح منضود»

۶-اختلاف در جلو و عقب بودن کلمات؛ مانند: «وَ جٰاءَتْ‌ سَکْرَةُ‌ الْمَوْتِ‌ بِالْحَقِّ‌» یا «و جاءت سکرة الحق بالموت».

۷- اختلاف در زیاد و کمى کلمات؛ مانند: «وَ مٰا عَملَتْ‌ ایْدِیَهُمْ‌» یا «وَ مٰا عَمِلَتْهُ‌ أَیْدِیهِمْ‌». شیخ طوسى می‌گوید: این وجه زیباتر و بهتر است زیرا از ائمه علیه‌السلام وارد شده است که در مورد اختلاف قراء کدام را می‌توان خواند.

 

دوم- دسته‌اى دیگر از دانشمندان، هفت حرف را بر معانى و احکامى که قرآن به نظم در آورده حمل نموده‌اند نه الفاظ‍‌ و به عقیده‌ی برخى از آنان، آن معانى عبارتند از وعده، وعید، امر، نهى، جدل، قصص و مثل؛ ابن مسعود از رسول اکرم صلى‌اللّٰه علیه و آله نقل می‌کند که آن حضرت فرموده: قرآن بر هفت حرف نازل شد :زجر (نهى)، امر، حلال، حرام، محکم، متشابه و امثال؛ ابوقلابه نیز از آن حضرت نقل می‌کند که فرموده: قرآن بر هفت حرف نازل شد: امر، زجر، ترغیب، ترهیب، جدل، قصص و مثل.

بعضى دیگر معانى را: ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، مجمل، مفصل، و تأویل آن‌چه جز خدا کسى نمی‌داند گرفته‌اند.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) إنّ‌ اْلقُرآنَ‌ نَزَلَ‌ بِحَرْفٍ‌ واحِدٍ

(۲) نَزَلَ‌ اْلقُرْآنَ‌ عَلىٰ‌ سَبْعةُ‌ أحْرُفٍ‌ کلها شٰافٍ‌ کٰاف

(۳) آیه این است: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ‌ (یا تلقونه) بِأَلْسِنَتِکُمْ‌ وَ تَقُولُونَ‌ بِأَفْوٰاهِکُمْ‌ مٰا لَیْسَ‌ لَکُمْ‌ بِهِ‌ عِلْمٌ‌» (آیه ۱۵ از سوره نور)

(۴) آیه چنین است: «وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظٰامِ‌ کَیْفَ‌ نُنْشِزُهٰا (یا ننشرها) ثُمَّ‌ نَکْسُوهٰا لَحْماً». (آیه ۲۵۹ سوره بقره)

(۵) آیه‌ی ۲۹ از سوره‌ی یس

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۱۶ تا ۲۰


در بعضی طوفان‌های زندگی، کم‌کم یاد می‌گیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.

متوجه می‌شوی بعضی را هر چند نزدیک، اما نباید باور کرد.

متوجه می‌شوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد.

می‌فهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمی‌توان شناخت.

و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،

آگاه‌شدن تاوان دارد؛ ممکن است در حین آگاه‌شدن درد بکشی،

این آگاهی دردناک است

اما هرگز تلخ نیست.


فن پنجم

بیان مختصرى از علوم قرآن که شرح و تفصیل آن‌ها در کتاب‌هاى دیگر دیده می‌شود.

یکى از آن‌ها مسئله‌ی معجزه و خارق عادت‌بودن قرآن است که دلیل بر صدق رسول اکرم در ادعاى نبوّتش مى‌باشد.

در این‌که قرآن از چه جهت معجزه بوده آیا از نظر فصاحت یا نظم و روش جالب و مخصوص و یا این‌که خداوند عرب را از معارضه با آن گرداند و آن قدرت علمى را که می‌توانند مانند قرآن در نظم و فصاحت بیاورند از آنان گرفت.

تفصیل این بحث را باید در کتاب‌هاى اصول عقائد دید که بزرگان از متکلمین در کتاب‌هاى خود نوشته‌اند و مخصوصاً محقق بزرگوار سیدمرتضى در کتابش وجه اعجاز قرآن را با عالی‌ترین بیان و تحقیقى واضح نموده است.

بحث دیگر در این است که آیا دست تحریف در قرآن برده شده و آن را زیاد و یا کم نموده‌اند یا نه اگر چه این بحث مناسب با کتاب تفسیر نیست ولى اجمالاً باید گفت: در این‌که چیزى به قرآن افزوده نشده است، همه اتفاق دارند اما بعضى از امامیه و قومى از حشویه(۱) در میان عامه گفته‌اند که پاره‌اى از آیات قرآن کم شده است.

ولى مذهب صحیح امامیه آن است که هیچ‌گونه تغییرى در قرآن راه نیافته است همان‌طور که سیدمرتضى در جواب مسائل طرابلسیّات به طور مبسوط‍‌ و کامل به اثبات آن پرداخته است؛ می‌گوید: بدانسان که ما به بودن شهرها و حوادث بزرگ عالم و کتاب‌هاى معروف و اشعار عرب علم و یقین داریم، هم‌چنین به دست‌نخوردن قرآن یقین و علم داریم با این‌که در این امور توجه و عنایت شدید به حفظ‍‌ و نقل آن‌ها به اندازه‌ی قرآن ابداً نبوده است، چه قرآن معجزه‌ی پیامبر و مأخذ و سند احکام دینى اسلام است.

دانشمندان اسلام در حفظ‍‌ و حمایت قرآن منتهاى کوشش را داشتند به طورى که تمام موارد اختلاف مربوط‍‌ به اعراب یا قرائت و حروف همه را به طور دقیق می‌دانستند و با این عنایت و علاقه چطور تصور دارد که چیزى از آن کم شود و تغییر یابد.

سیدمرتضى اضافه می‌کند: به همان درجه که ما به اصل قرآن یقین داریم صحت اجزاء و آیات آن نیز براى ما یقینى است؛ مثلاً کتابى را که سیبویه یا مزنى نوشته است براى اهل ادب همه و یا قسمتى از آن تفاوت نمی‌کند یعنى همان‌طور که به أصل آن اجمالاً یقین دارند که از سیبویه و یا مزنى است هم‌چنین هر قسمت و بابى از آن را می‌دانند که از آن‌ها است و اگر کسى بابى را از نحو در آب کتاب‌ها بیفزاید که در اصل نبوده، همه می‌دانند که آن قسمت بعداً اضافه و ملحق شده و جزء اصل کتاب نبوده است. وقتى یک کتاب عادى چنین وضعى را داشته باشد بدیهى است که عنایت به قرآن به مراتب بالاتر از عنایت و علاقه به ضبط‍‌ کتاب سیبویه و دیوان‌هاى شعراء بوده است.

سیدمرتضى می‌گوید: قرآن در عهد رسول اللّٰه به همین ترتیب که الآن در دست ما است جمع شد و چنین استدلال می‌کند که صحابه و یاران پیامبر، قرآن را فرا گرفته و حفظ‍‌ مى‌نمودند و گاهى دسته‌اى معین می‌شدند که همه آن را حفظ‍‌ کنند و بر پیامبر می‌خواندند.

گروهى چون عبداللّٰه بن مسعود و ابى بن کعب و دیگران چند مرتبه همه‌ی قرآن را بر پیامبر خواندند و ختم کردند. همه‌ی این‌ها با کم‌ترین تأمل و تفکر ثابت می‌کند که قرآن در زمان رسول اللّٰه جمع شده و کامل بوده، نه پراکنده.

در خاتمه‌ی سخن سید می‌گوید: افراد کمى از امامیه و گروه حشویه که این مطلب را گفته‌اند، قابل اعتنا نیستند و اینان به اخبارى ضعیف اعتماد کردند و آن‌ها را صحیح پنداشته‌اند و معلوم است که با چنین احادیث ضعیف نمی‌توان از آن‌چه به طور یقین بیان کرده‌ایم دست بر داشت.

 

ناسخ و منسوخ

یکى دیگر از این نوع مباحث، بحث «نسخ و ناسخ و منسوخ» و تعریف آن‌ها و اقسام و شرائط‍‌ نسخ و فرق بین آن و بین بداء و تخصیص است و این‌که آیا در عبادات پیش از عمل بدان‌ها نسخ جائز است یا نه‌؟ و آیا سنت می‌تواند ناسخ قرآن باشد یا نه‌؟ و بیان آن‌چه ناسخ و یا منسوخ بدان شناخته می‌شود.

همه‌ی این مباحث اگر چه از علوم متعلقه به قرآن است لکن کتاب‌هایى که در اصول فقه نوشته شده از آن‌ها مفصلا بحث می‌کند و به مناسبت بعضى از آیات تا آن‌جا که شایسته‌ی تفسیر باشد در این کتاب خواهد آمد.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) حشویه: جمعى از معتزله‌اند که فقط‍‌ به ظواهر قرآن چسبیده و خدا را جسم دانستند و آنان چون مردم پستى بودند و حشو به این معنا است، لذا «حشویه» نامیده شدند.(دائرة المعارف فرید و جدى)

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۲۶ تا ۲۸


قاطعیت در روابط چیست؟

قاطعیت یعنی نشان‌دادن صریح و محترمانه‌ی این‌که من چه کسی هستم، در چه موقعیتی قرار دارم و دوست دارم چگونه با من رفتار شود.

محور اصلی قاطعیت، توانایی "خودافشایی" یا آشکارکردن افکار، احساس‌ها، علائق و دیدگاه‌های خودم به دیگران است.

هر چه دو طرف رابطه بیشتر خود را برای دیگری به شکل مناسب افشا کند، هم کدورت‌ها در رابطه زودتر برطرف می‌شود و هم سوءتفاهم‌ها رفع می‌گردد.

خودافشایی یعنی گفتن چیزی درباره‌ی خود در رابطه. مثل اینکه:

"این مسئله نگرانم می‌کند"

خودافشایی احساسات و نگرانی‌های ما را به سطح رابطه می‌آورد و تنها در این حالت است که حل‌کردن آن‌ها امکان‌پذیر می‌شود. هم‌چنین خودافشایی یکی از روش‌های مؤثر در برابر افراد سلطه‌گر است، چون سلطه‌گران نمی‌دانند چگونه باید با آن برخورد کنند.


سلام

تک‌مضراب دقیقا در تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۱۲، یعنی ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ در فیس‌بوک متولد شد. اسمش را با توجه به هدفش که ثبت تک‌بیتی بود با نگاه به مفهوم تک‌مضراب در موسیقی انتخاب کردم. از همان ابتدا برایش یک مرام‌نامه نوشتم که اعضاء مم به رعایت آن بودند.

تک‌مضراب یک کار بدیع و بی‌سابقه بود و شناختی که از آن، بین اهالی دنیای مجازی و بعدا دنیای حقیقی به وجود آمد، ساخته‌ی خودش بود و آن را از جایی وام نگرفته بود.

بعد از مدتی در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۹۲ اولین نشست عمومی خود را برگزار کرد و بعدها نشست‌های تخصصی و غیره؛ در این مسیر هر کسی در حد توانش کاری برای آن می‌کرد که گفتن آن‌ها نوشته‌ام را بسیار طولانی می‌کند.

تلگرام که پا به دنیای مجازی گذاشت فیس‌بوک را هم تحت‌الشعاع خود قرار داد و آن را به حاشیه برد. تک‌مضراب هم از این اتفاق بی‌نصیب نماند و با ناخوش‌احوال‌شدن بنده این به‌حاشیه‌رفتن به درازا کشید و هنوز هم ادامه دارد.

اما در این مدت تک‌مضراب زنده بود و نفس می‌کشید و هنوز هم هست؛ در تلگرام یک کانال عمومی دارد به آدرس @takmezraab که عضو شدن در آن بی‌قید و شرط است؛ یک گروه هم دارد که شرط عضویت در آن ارسال نام، نام‌خانوادگی و شماره‌ی همراه برای بنده است. در سروش و بله هم کانال دارد اما پرفروغ نیست. در اینستاگرام هم یک صفحه به آدرس @tak.mezrab دارد. در کیمیا هم از همان اول یک صفحه‌ی مخصوص به خودبرای ارائه‌ی گزارش‌ها، عکس‌ها، فیلم‌ها و شعرخوانی‌ها وغیره داشت و دارد.

استفاده از نام تک‌مضراب در جای دیگر از دو حال خارج نیست: یا یک اشتراک اسمی اتفاقی است یا یک انتخاب است با توجه به سابقه‌ی آن.

در صورت اول -که بنده آن را با توجه به شهرت تک‌مضراب بعید می‌دانم- کمترین کار منصفانه این است که سازنده‌ی گروه یا کانال، این تذکر را به اعضا بدهد که تک‌مضرابش هیچ ارتباطی با تک‌مضراب اصلی ندارد. و در صورت دوم یک کار خلاف اخلاق و شرع است، چه این‌که همان‌طور که قبلا بارها تذکر دادم استفاده از نام تک‌مضراب و لوگوی آن مجاز نیست؛ این‌جا ایران است، پس امکان پیگیری قانونی استفاده از نام و لوگوی تک‌مضراب تقریبا وجود ندارد اما همان‌طور که قبلا هم عرض کردم، ضمان شرعی آن به جای خود باقی است.

تک‌مضراب جز آدرس‌هایی که گفته شد، هیچ کانال و گروهی ندارد. انتظار بنده از اهالی قدیمی تک‌مضراب که احتمالا عرقی به آن دارند این است که اگر با چنین گروه یا کانال‌هایی مواجه می‌شوند لااقل یکتابودن تک‌مضراب را به ادمین و اعضاء آن‌ها تذکر دهند.

آن‌چه عرض شد به خاطر پرسش و پیگیری مجدد برخی از دوستان درباره‌ی فعالیت و عضوگیری گروه‌های هم‌نام تک‌مضراب بود.

والسلام


ما را برای رقابت تربیت کرده‌اند.

برای ربودن موفقیت از دست هم‌کلاسی.

برای شاگرد اول شدن، برای رتبه‌ی بالاتر در کنکور. برای کنار زدن هم‌کاران به قصد مدیر شدن. برای سبقت‌گرفتن در رانندگی و جلوتر بودن به هر قیمت.

تربیت ما بر مبنای قیاس شکل گرفته است، هر کی زودتر، هر کی بزرگ‌تر، هر کی زیباتر، هر کی پولدارتر و این‌گونه در نهاد ما همواره جنگی نهفته است برای «ترین» شدن.

ما محتاج یک انقلاب تربیتی هستیم. پس فرزندانمان را آن‌گونه که خودمان تربیت نشدیم، تربیت کنیم. برای باهم بودن، برای گفتگو کردن و برای همیاری و «باهم» زندگی کردن. شاید ناگزیر شویم که در خودمان نیز نوسازی تربیتی کنیم.


فن چهارم

در بیان اسامى قرآن و معانى آن

۱- قرآن

کلمه‌ی «قرآن» از نظر لغت به معناى قرائت است که به قول ابن عباس مصدر «قرأت» یعنى خواندم می‌باشد و قتاده آن را مصدر «قرأت الشیء» یعنى بعضى از آن چیز را به بعض دیگر جمع و ضمیمه کرده‌ام می‌داند.

و همان‌طور که «نوشته شده» را «کتاب» و حساب‌شده را «حساب» می‌گویند در آن‌جا نیز خوانده‌شده را به نام خواندن (قرآن) نامیدند.

۲- کتاب

کتاب به معناى جمع است، همان‌طور که می‌گویند «کتبت السقاء» مشک را جمع کردم وقتى که آن را با درفش به هم بدوزند و جمع کنند.

۳- فرقان

به قول ابن عباس چون قرآن با دلیل‌هاى محکمش حق را از باطل جدا می‌کند به اسم «فرقان» نامیده شده است.

بعضى دیگر می‌گویند: چون قرآن پیروانش را به نجات و خلاص از بدبختی‌ها می‌کشاند به او فرقان گفته‌اند هم‌چنان که در آیه‌ی کریمه‌ی: «إِنْ‌ تَتَّقُوا اللّٰهَ‌ یَجْعَلْ‌ لَکُمْ‌ فُرْقٰاناً»(۱) (اگر پرهیزکار شوید براى شما فرج و گشایشى خواهد بود).

۴- ذکر

قرآن می‌گوید: «إِنّٰا نَحْنُ‌ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّٰا لَهُ‌ لَحٰافِظُونَ‌»(۲) تعبیر از قرآن به «ذکر» ممکن است روى دو مناسبت باشد:

۱- این کتاب یادآورى خدا است به بندگان نسبت به فرائض و احکام؛ ۲- قرآن شرف و افتخاری است براى کسى که بدان ایمان آورد و تصدیق کند، به مفاد آیه‌ی کریمه‌ی «وَ إِنَّهُ‌ لَذِکْرٌ لَکَ‌ وَ لِقَوْمِکَ‌»(۳) 

 

به جاى انجیل و تورات و زبور

حدیثى از رسول اکرم مشهور است که ما اول ترجمه‌ی متن آن حدیث را بیان می‌کنیم سپس به بیان «کلمات» می‌پَردازیم؛ حضرت فرموده: داده شد به من به جاى تورات «سبع طوال».

و به جاى انجیل «مثانى» و به جاى زبور «مئین» و برترى یافتیم به مفصّل؛ و در روایت واثلة بن اسقع چنین است که رسول اکرم فرموده: .به جاى انجیل «مئین» و به جاى زبور «مثانى» و از عرش داده شد به من «فاتحة الکتاب» و «خواتیم البقره» که به هیچ پیامبرى داده نشد و اضافه بر آن‌ها خدایم به من «مفصّل» داد.

 

بیان کلمات حدیث

۱- سبع طوال

هفت سوره‌ی طولانى قرآن است که چون طولانى‌ترین سوره‌ها هستند، بدین نام خوانده شده‌اند و آن‌ها: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و انفال با توبه‌اند؛ چون دو سوره با هم‌اند به آن‌ها «قرینتین» می‌گویند و لذا فاصله‌ی آن‌ها بسم اللّٰه الرحمن الرحیم نیست.

۲- مثانى

سوره‌هاى پس از هفت سوره‌ی طولانى «مثانى»اند که اول آن‌ها سوره‌ی یونس و آخرشان سوره‌ی «نحل»است. سبب این‌که به آنها «مثانى» گفته‌اند این است که آن‌ها به دنبال سوره‌هاى طولانى آمده‌اند و از کلمه‌ی «ثنّت» یعنى دنبال‌کرده آمده است، بنابراین سوره‌هاى طولانى (مبادى) و آن‌ها (مثانى)اند و مثانى جمع مثنى است، مانند معانى جمع معنى؛ ولى فراء می‌گوید: مفرد مثانى «مثناة» است.

ابن عباس می‌گوید: همه‌ی سوره‌هاى قرآن چه طولانى و چه کوتاه «مثانى»اند به استناد آیه‌ی کریمه‌ی: «اَللّٰهُ‌ نَزَّلَ‌ أَحْسَنَ‌ الْحَدِیثِ‌ کِتٰاباً مُتَشٰابِهاً مَثٰانِیَ‌»(۴) می‌گوید علت این‌که همه‌ی آن‌ها را «مثانى» گفته‌اند این است که خداوند مثل‌ها و حدود و فرائض را در آن‌ها مکرّر بیان کرده است. بعضى گفته‌اند «مثانى» در آیه‌ی کریمه‌ی: «وَ لَقَدْ آتَیْنٰاکَ‌ سَبْعاً مِنَ‌ الْمَثٰانِی وَ الْقُرْآنَ‌ الْعَظِیمَ‌»(۵)  آیات سوره‌ی حمد است و از ائمه‌ی ما علیهم‌السلام همین قول نقل شده است و حسن بصرى نیز بدان قائل است.

۳- مئون

مئون (صدها) جمع مائة (صد) است و آن سوره‌هایى هستند که در حدود ۱۰۰ آیه دارند، خواه چند آیه بیشتر و یا کمتر و آن‌ها هفت سوره‌اند از سوره‌ی بنى‌اسرائیل تا سوره‌ی مؤمنون. بعضى گفته‌اند سوره‌هاى پس از هفت سوره‌ی طولانى (مئون)اند و مثانى سوره‌هاى پس از آن‌ها است که آیاتشان از مفصل‌ها (سوره‌هاى کوچک آخر قرآن) بیشتر ولى از صد کمتر است.

۴- مفصل

مفصل، سوره‌هاى کوچک پس از «حم»ها هستند تا آخر قرآن و علت این‌که به آن‌ها مفصل گفته‌اند این است که فاصله‌ی بین سوره‌ها بِسْمِ‌ اللّٰهِ‌ الرَّحْمٰنِ‌ الرَّحِیمِ‌ زیاد است.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) آیه ۲۹ از سوره انفال

(۲) آیه ۹ از سوره حجر

(۳) آیه ۴۴ از سوره زخرف

(۴) آیه ۲۳ از سوره زمر

(۵) آیه ۸۷ از سوره حجر

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۲۴ تا ۲۶


خوبی، شرافت، پَستی، زشتی، بدی، پلیدی، عشق و نفرت همگی از ویژگی‌ها و خُلقیات انسان هستند و از لحظه‌ی تولد تا آخرین دقایق مرگ همراه او و از او جدایی ناپذیرند.

مسئله‌ی مهم وجود این تضادها و جدال پایان‌ناپذیر بین آن‌ها در وجود آدمی نیست، مسئله‌ی مهم درک و پذیرش صادقانه‌ی آن‌ها و دادن فرمان مدیریت زندگی به دست "خوبی، عشق و شرافت" است، در حالی که از وجود شّر و پلیدی نیز در وجود خود آگاهیم.

 

زیگموند فروید (روان‌کاو)


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

جمعه‌ای دیگر و تفال به دیوان خواجه‌ی شیراز؛ حرفی نیست جز این‌که فرداشب شب ولادت حضرت ولی‌عصر (عج) است. این شب عزیز رو تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و امیدوارم مورد لطف و نظر خاص حضرت قرار بگیریم و به زودی جشن ظهور حضرتش رو برپا کنیم. ان‌شاءالله مشکلات مردم عزیز و بزرگوار ایران، خاصه کسانی که هنوز درگیر سیل و مشکلاتش هستند با دعای حضرت در اسرع وقت حل و جبران بشه؛

بسم‌الله.

 

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

باز آید و برْهاندم از بند ملامت

 

خاک ره آن یار سفرکرده بیارید

تا چشم جهان‌بین کنمش جای اقامت

 

فریاد که از شش‌جهتم راه ببستند

آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

 

امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت؟

 

ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق

ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت

 

درویش مکن ناله ز شمشیر احبا

کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

 

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی

بر می‌شکند گوشه‌ی محراب امامت

 

حاشا که من از جور و جفای تو بنالم

بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت

 

کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ

پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی  می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم  است و بنده از سایت مستانه  آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


فن هفتم

در ذکر آن‌چه براى خواننده‌ی قرآن مستحبّ‌ است:

براء بن عازب می‌گوید: رسول اکرم فرمود قرآن را زینت دهید با صداى خودتان.

نیز حذیفة بن یمان از آن حضرت نقل می‌کند که فرمود: قرآن را با لحن و صوت عرب بخوانید مبادا آن را با لحن اهل فسق و یهود و نصارى قرائت کنید و قومى پس از من خواهند آمد که در خواندن قرآن آن را می‌کشند مانند ترجیع و کشیدن آواز و ترجیع تارکان دنیا در سرورشان و ترجیع نوحه‌گران، دل اینان و کسانى که دل‌باخته‌ی آن‌ها شده‌اند به همین طرز خواندن خوش و فریفته شده است.

علقمة بن قیس می‌گوید: من در قرآن خوش‌آواز بودم. عبداللّٰه بن مسعود به دنبال من می‌فرستاد که بر او بخوانم من وقتى از خواندن فارغ می‌شدم می‌گفت باز بخوان پدر و مادرم فدایت باد زیرا من از رسول خدا شنیدم که فرمود: حسن صوت و خوب خواندن، زینت قرآن است.

انس بن مالک از رسول اکرم نقل می‌کند که فرمود: براى هر چه زینتى است و زینت قرآن صداى خوش است.

عبدالرحمن بن السائب می‌گوید: سعد بن ابى وقاص بر ما وارد شد، من آمدم نزد او و سلام کردم. به من گفت: پسر برادرم شنیده‌ام تو صداى خوبى در قرآن خواندن دارى، گفتم: آرى الحمد للّٰه! گفت: من شنیدم که رسول خدا می‌فرمود: قرآن با حزن و اندوه نازل شد، پس وقتى خواندید آن را گریه کنید و اگر گریه نمی‌کنید حالت گریه‌کننده را داشته باشید و آن را با آواز بخوانید که هر که آن را این چنین نخواند از ما نیست.

بعضى کلمه‌ی «تغنّوا به» را به معناى با آواز بلند بخوانید نگرفته‌اند بلکه به «بى‌نیاز شوید با آن» معنا نموده‌اند ولى بیشتر دانشمندان آن را همان زیبا و غم‌انگیز نمودن صدا دانسته‌اند.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۳۱ و ۳۲


وقتی از "فروید" پرسیدند چه چیزی درمان‌کننده‌ی نهایی بیمار است، پاسخ داد که "عشق" این کار را می‌کند.

عشقی که فروید از آن سخن می‌گفت مستم توجهی پیوسته و آگاهانه است؛ عشقی بی‌قید و شرط توام با توجه، تعهد، مسئولیت‌پذیری و احترام که هر فردی شایسته‌ی دریافت آن است و کمتر کسی آن را دریافت می‌کند؛ زیرا اغلبِ آدم‌ها خود زخمی و وحشت‌زده و خالی هستند و کسی باید در ابتدا پاسخ‌گوی نیاز آنان باشد!

 

فریتس پِر (روان‌شناس)


١٣/١٣. عَلِیُّ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِیَادٍ، رَفَعَهُ‌، قَالَ‌:

قَالَ‌ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «العَقْلُ‌ غِطَاءٌ سَتِیرٌ (۱)، وَ الْفَضْلُ‌ جَمَالٌ‌ (۲) ظَاهِرٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ‌ خُلُقِکَ‌ (۳) بِفَضْلِکَ‌، وَ قَاتِلْ‌ هَوَاکَ‌ بِعَقْلِکَ‌، تَسْلَمْ‌ لَکَ‌ الْمَوَدَّةُ‌، وَ تَظْهَرْ لَکَ‌ الْمَحَبَّةُ‌ (۴)»(۵).

 

ترجمه:

١٣/١٣. على بن محمد روایت کرده است از سهل بن زیاد که آن را مرفوع ساخته که گفت: امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود که: «عقل، پوششى است پوشنده و فضل و نیکویى جمال، و زیبى است هویدا. پس خوى‌هاى بد خویش را به فضل خود بپوشان و با خواهش نفس خود به عقلى که دارى، کارزار نما، تا دوستى تو با خلائق سالم بماند و دوستى خلائق با تو ظاهر گردد».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «ف»: «ستیرٌٍ» أی بالإضافة و التوصیف. و فی حاشیة «ض، بح»: «مستتر». و فی الوافی: «ستیر، أی ساتر للعیوب الباطنة و غافر للذنوب الإمکانیّة، أو مستور عن الحواسّ‌». و راجع أیضاً: شرح المازندرانی، ج ١، ص ٢٥٣؛ مرآة العقول، ج ١، ص ٦٥.

(۲). فی مرآة العقول: «الفضل ما یعدّ من المحاسن و المحامد، أو خصوص الإحسان إلى الخلق، و الجمال یطلق على حسن الخَلْق و الخُلْق و الفعل».

(۳). اختار صدر المتألّهین فی شرحه؛ و الفیض فی الوافی ضمّ‌ الخاء؛ و احتمل المازندرانی فی شرحه الضمّ‌ و الفتح.

(۴). فی حاشیة «بح، بع، جم» و الوافی و شرح صدر المتألّهین: «الحجّة».

(۵). نهج البلاغة، ص ٥٥١، الحکمة ٤٢٤ مع اختلاف الوافی، ج ١، ص ١٠٦، ح ١٧؛ الوسائل، ج ١٥، ص ٢٠٧، ح ٢٠٢٩٢.


١٨/١٨. عَلِیٌّ‌، عَنْ‌ أَبِی هَاشِمٍ‌ الْجَعْفَرِیِّ‌ (۱)، قَالَ‌: کُنَّا عِنْدَ الرِّضَا عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، فَتَذَاکَرْنَا الْعَقْلَ‌ وَ الْأَدَبَ‌، فَقَالَ‌: «یَا أَبَا هَاشِمٍ‌، الْعَقْلُ‌ حِبَاءٌ (۲) مِنَ‌ اللّٰهِ‌، وَ الْأَدَبُ‌ کُلْفَةٌ‌ (۳)؛ فَمَنْ‌ تَکَلَّفَ‌ الْأَدَبَ‌، قَدَرَ عَلَیْهِ‌؛ وَ مَنْ‌ تَکَلَّفَ‌ الْعَقْلَ‌، لَمْ‌ یَزْدَدْ بِذٰلِکَ‌ إِلَّا جَهْلاً»(۴).

 

ترجمه:

١٨/١٨. على، از ابى هاشم جعفرى روایت کرده است که گفت: در خدمت حضرت امام رضا علیه‌السلام بودیم و عقل و ادب را ذکر نمودیم، حضرت فرمود که: «اى ابوهاشم، عقل، عطیه‌اى است از جانب خدا و ادب (که خوش‌رفتارى و خوش‌گفتارى است در گفتن و نوشتن و زیستن)، کسبى است که به رنج و زحمت، حاصل مى‌توان کرد. پس هر که ادب را به خود بندد، بر آن قادر گردد، و هر که عقل را به خود بندد، چیزى را زیاد نمى‌کند به سبب این، مگر جهل».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). هکذا فی «ب، ج، ض، ف، و، بح، بس، جر». و فی «بر»: «علیّ‌ بن إبراهیم عن أبی هاشم الجعفری». و فی «بف»: «علیّ‌ بن هاشم عن أبی هاشم الجعفری». و فی المطبوع: «علیّ‌، [عن أبیه] عن أبی هاشم الجعفری».

لایقال: إنّ‌ علیّ‌ بن إبراهیم لم یدرک أباهاشم الجعفری، و لم یثبت روایته عنه، بخلاف أبیه، فإنّه یروی عنه، فی الصواب ما فی المطبوع.

فإنّه یقال: عدم إدراک علیّ‌ بن إبراهیم لأبی هاشم الجعفری لیس بثابت؛ فقد روى سعد بن عبداللّٰه عن أبی هاشم الجعفری فی الغیبة للطوسی، ص ٢٠٥، ح ١٧٣، و ص ٢٠٦، ح ١٧٥ - و قد عبّر عنه ب‍‌ «داود بن قاسم الجعفری»-، و ص ٢٠٧، ح ١٧٦، و ص ٤٣٠، ح ٤٢١. و روى عنه أبوالقاسم الکتنجی الحیّ‌ فی سنة ٣٢٨، فی الأمالی للطوسی، ص ٢٤٥، المجلس ٩، ح ٤٢٦.

فعلیه من المحتمل إدراک علیّ‌ بن إبراهیم إیّاه و روایته عنه، یؤیّد هذا الاحتمال بعض ما ورد فی الأسناد من روایة علیّ‌ بن إبراهیم عن أبیه عن أبی هاشم الجعفری. کما فی الکافی، ح ٤٦٣٠؛ فإنّه مضافاً إلى عدم ذکر «عن أبیه» فی أکثر النسخ -کما فی هامش المطبوع- أورد الشیخ الطوسی الخبر فی التهذیب، ج ٣، ص ٣٢٧، ح ١٠٢١ - و الخبر مأخوذ من الکافی من غیر تصریح - عن علیّ‌ بن إبراهیم عن أبی هاشم الجعفری، و هذا کاشف عن خلوّ نسخة الشیخ أیضاً عن «عن أبیه». و کذا ما ورد فی عیون الأخبار، ج ٢، ص ٢٥٦، ح ٦؛ فقد أورده الشیخ الحرّ فی الوسائل، ج ١٤، ص ٥٥٦، ح ١٩٨١٠، من دون ذکر «عن أبیه».

و المظنون قویّاً، أنّ‌ ذکر «عن أبیه» بین علیّ‌ [بن إبراهیم] و أبی هاشم الجعفری قد نشأ من أُنس ذهن النسّاخ بذکر عبارة «عن أبیه» بعد علیّ‌ [بن إبراهیم]؛ لکثرة روایات علیّ‌ بن إبراهیم عن أبیه جدّاً. و المتتبّع فی الأسناد یرى برأی العین أنّ‌ هذا الاُنس من العوامل الواضحة لوقوع بعض ایادات فی الأسناد، سیّما أسناد علیّ‌ بن إبراهیم.

(۲). «الحباء»: العطاء، یقال: حباه یحبوه، أی أعطاه. الصحاح، ج ٦، ص ٢٣٠٨ (حبو).

(۳). «الکلفة»: ما تتکلّفه و تختاره على خلاف عادتک، و على مشقّة من أمر فی نائبة أو حقّ‌. انظر: لسان العرب، ج٩، ص٣٠٧ (کلف).

(۴). تحف العقول، ص٤٤٨ الوافی، ج١، ص١٠٩، ح٢١.


محققان دانشگاه کلمبیا، به منظور تحقیق در زمینه‌ی بیماری آایمر و پیری مغز، بر یک هورمون مرتبط با ورزش به نام آیریزین متمرکز شدند. آن‌ها دریافتند که سطح آیریزین مغز بیماران مبتلا به بیماری آایمر، در مقایسه با یک مغز سالم بسیار پایین‌تر است.

محققان برای تکمیل تحقیقات، موش‌هایی را وادار به ورزش کرده و سپس پروتئین‌هایی که پیشرفت بیماری آایمر را زیاد می‌کند به آن‌ها تزریق کردند. آیریزینی که براثر ورزش در مغز موش‌ها به وجود آمده بود، آایمر را متوقف کرد.

پزشکان می‌گویند مطمئن‌ترین روش برای اطمینان از این‌که مغز شما آیریزین دریافت کرده این است که به طور منظم ورزش کنید و در طول روز حداقل ۳۰ دقیقه فعالیت بدنی داشته باشید.


١٧/١٧. عَلِیُّ‌ بْنُ‌ إِبْرَاهِیمَ‌، عَنْ‌ أَبِیهِ‌، عَنْ‌ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ‌، عَنْ‌ (۱) عُبَیْدِ اللّٰهِ‌ الدِّهْقَانِ‌، عَنْ‌ دُرُسْتَ‌، عَنْ‌ إِبْرَاهِیمَ‌ بْنِ‌ عَبْدِ الْحَمِیدِ، قَالَ‌: قَالَ‌ أَبُو عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «أَکْمَلُ‌ النَّاسِ‌ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ‌ خُلُقاً»(۲).

 

ترجمه:

١٧/١٧.على بن ابراهیم، از پدرش، از جعفر بن محمد اشعرى، از عبیداللّٰه دهقان، از دُرست، از ابراهیم بن عبدالحمید روایت کرده است که گفت: امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود که: «کامل‌ترین مردمان از روى عقل خویش، خوش‌خلق‌تر ایشان است».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی حاشیة «ج»: «و» بدل «عن». و یُحتمل صحّة هذه النسخة؛ فقد روى إبراهیم بن هاشم -والد علیّ‌ بن‌إبراهیم- عن عبیداللّٰه بن عبداللّٰه الدهقان، عن درست بن أبی منصور فی الأمالی للصدوق، ص ٤٣٦، المجلس ٨١، ح ٣ و ٤. و لم نجد روایة جعفر بن محمّد الأشعری عن عبیداللّٰه الدهقان -مع الفحص الأکید- فی موضع.

لکن بعد ما ورد فی بعض الأسناد من روایة إبراهیم بن هاشم عن درست [بن أبی منصور] بواسطتین -کما فی الکافی، ح ٣١٥٠، و ح ٣٢٣٥، و ح ٤٦٢٤، و ح ١٠٣٣٠، و.- و بعد غرابة روایة جعفر بن محمّد الأشعری عن درست -کما نبّه علیه العلاّمة الخبیر السیّد موسى الشبیریّ‌ دام ظلّه فی تعلیقته على السند- و ورودِ روایة من یسمّى بجعفر بن محمّد، کجعفر بن محمّد بن بشار «یسار، سنان، بشیر» -و الظاهر اتّحاد الجمیع و وقوع التصحیف فی بعض العناوین- و جعفر بن محمّد الکوفی، فی بعض الأسناد عن عبیداللّٰه الدهقان -کما فی معانی الأخبار، ص ٣٩٠، ح ٣٠ و ٣١؛ ثواب الأعمال، ص ١٥٣، ح ٢، ص ٢٣٠، ح ١؛ الأمالی للصدوق، ص ٤١، المجلس ١٠، ح ٦؛ الکافی، ح ٣٥٥٨؛ السرائر، ج ٣، ص ٦٢٦-٦٢٧- و احتمال زیادة قید الأشعری؛ بأن کان مکتوباً فی الهامش تفسیراً لجعفر بن محمّد، ثمّ‌ ادرج فی المتن بتخیّل سقوطه منه، بعد هذا کلّه لاتطمئنّ‌ النفس بصحّة النسخة المشتملة على «و» بدل «عن».

(۲). الوافى، ج ١، ص ١٠٨، ح ٢٠؛ الوسائل، ج ١٢، ص ١٥٠، ح ١٥٩١٢.


نمازامون که به درد عمه‌هامون می‌خوره

روزه که برای گوارشمون ضرر داره، همون ماه رمضون رو با بدبختی و خواب یه کاریش می‌کنیم بسّه

قرآن که نمی‌خونیم

روایت و حدیث که تخصص می‌خواد

نهج‌البلاغه رو که نگو، اصلا نمی‌شه فهمیدش

صحیفه‌ی سجادیه هم که معلومه، همه‌ش دعاست

دعای کمیل که زمزمه نمی‌کنیم

زیارت حضرات که با خوندن جامعه‌ی کبیره نمی‌ریم

دعای ندبه که مال سحرخیزاست

زیارت عاشورا که از اسمش معلومه، روز عاشورا باید خونده بشه

گریه که مال افسرده‌هاست، ما حالمون خوبه

شعر خوب که نمی‌خونیم

کتاب که ورق نمی‌زنیم

حرف حساب که گوش نمی‌دیم

 

***

 

یعنی واقعاً و دقیقاً ما داریم زندگی می‌کنیم یا مردگی؟

 

 

+ تصویر این مطلب


٢١/٢١. الْحُسَیْنُ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ مُعَلَّى بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ الْوَشَّاءِ، عَنِ‌ الْمُثَنَّى (۱) الْحَنَّاطِ‍‌، عَنْ‌ قُتَیْبَةَ‌ الْأَعْشىٰ‌، عَنِ‌ ابْنِ‌ أَبِی یَعْفُورٍ، عَنْ‌ مَوْلىً‌ لِبَنِی شَیْبَانَ‌: عَنْ‌ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «إِذَا قَامَ‌ قَائِمُنَا، وَضَعَ‌ اللّٰهُ‌ یَدَهُ‌ (۲) عَلىٰ‌ رُؤُوسِ‌ الْعِبَادِ، فَجَمَع بِهَا عُقُولَهُمْ‌ وَ کَمَلَتْ‌ بِهِ‌ (۳) أَحْلامُهُمْ‌ (۴)»(۵).

 

ترجمه:

٢١/٢١.حسین بن محمد، از مُعلّى بن محمد، از وشّاء، از مُثنّىٰ‌ حنّاط‍‌، از قُتیبه اعشى، از ابن ابى یعفور، از مولاى بنى شیبان، از امام محمد باقر علیه‌السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود که: «چون قائم ما بر پا شود و ظاهر گردد، خدا دست قدرت و رحمت خویش را بر سرهاى بندگان گذارد و عقل‌هاى ایشان را در آن جمع گرداند (یا به واسطه‌ی آن اختلاف از میانه‌ی ایشان برخیزد). و عقل هر یک به سر حد کمال رسد».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «ألف، ب، ض، و، بح، بس»: «مثنّى» من دون الألف و اللام.

(۲). الضمیر فی «یده» راجع إلى اللّٰه تعالىٰ‌، أو إلى القائم علیه‌السلام، و «یده» کنایة عن الرحمة و الشفقة و النعمة و الإحسان، أو کنایة عن الواسطة فی الفیض. و المراد من الرؤوس نفوسهم الناطقة، فالمعنى: أنزل رحمته و أکمل نعمته، أو واسطة جوده و فیضه، و المراد بها إمّا القائم علیه‌السلام، أو العقل الذی هو أوّل ما خلق اللّٰه، أو ملک من ملائکة قدسه و نور من أنوار عظمته. راجع: شرح صدر المتألهین، ص ١١٠؛ شرح المازندرانی، ج ١، ص ٣٩٩-٤٠٢؛ الوافی، ج ١، ص ١١٤؛ مرآة العقول، ج ١، ص ٨٠.

(۳). فی کمال الدین: «بها».

(۴). «الأحلام»: جمع الحِلْم بمعنى العقل، و هو فی الأصل: الأناة و التثبّت فی الاُمور، و ذلک من شعار العقلاء. انظر: النهایة، ج ١، ص ٤٣٤ (حلم).

(۵). کمال الدین، ص ٦٧٥، ح ٣١، بسنده عن الحسین بن محمّد الوافی، ج ١، ص ١١٤، ح ٢٥؛ و ج ٢، ص ٤٥٦، ح ٩٧٣.


سوره‌ی بقره

اشاره

این سوره همه‌اش مدنی است جز یک آیه و آن «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللّٰهِ» (بترسید از روزی که همه به سوی خدا باز می‌گردید) که در منی، سال حجةالوداع نازل شد.

عدد آیاتش دویست و هشتاد و شش است بنا بر عدد کوفی که از علی علیه‌السلام نقل شده است و دویست و هشتاد و هفت بنا بر عدد بصری و دویست و هشتاد و پنج در عدد حجازی و دویست و هشتاد و چهار بنا بر عدد شامی (که از ذکر موارد اختلاف آن‌ها در این‌جا صرف نظر کرده و بیان هر یک را به محل خود موکول می‌کنیم).

 

فضیلت این سوره

ابیّ بن کعب از رسول اکرم نقل می‌کند که فرمود: هر کسی این سوره را بخواند سلام و رحمت خدا بر او باد و به او اجر مرزبانان و فداکاران در راه خدا را می‌دهند.

همو می‌گوید: پیامبر به من گفت: ای ابیّ! به مسلمانان بگو که سوره‌ی بقره را یاد گیرند که فراگرفتن آن برکت و ترک آن موجب حسرت است و ساحران توانایی آن را ندارند.

سهل بن سعد می‌گوید: رسول اکرم فرمود: برای هر چیز قلّه‌ای است و قلّه‌ی قرآن سوره‌ی بقره است؛ در هر خانه‌ای که خوانده شود اگر در روز باشد تا سه روز شیطان وارد آن خانه نخواهد شد و اگر در شب باشد تا سه شب از داخل‌شدن شیطان بدانجا در امانند.

روایت شده است که رسول اکرم جمعیّتی را به مکانی فرستاد. سپس خودش به دنبال آنان رفت و از یک‌یک آنان می‌پرسید که از قرآن چه مقدار و کدام سوره را حفظ داری؟ تا به جوانی که از همه سنّش کمتر بود رسید. او در جواب این سؤال رسول اکرم قسمتی از قرآن و سوره‌ی بقره را نام برد که حفظ دارد. حضرت رو به جمعیّت کرد و گفت: اکنون بروید و این جوان امیر بر شما است. گفتند: یا رسول اللّٰه او از همه‌ی ما کم‌سن‌تر است. حضرت فرمود: آری ولی سوره‌ی بقره را حفظ دارد.

از رسول اکرم پرسیدند: چه سوره‌ای از قرآن افضل سوره‌ها است؟ حضرت فرمود: سوره‌ی بقره. عرض کردند: کدام آیات سوره‌ی بقره از بقیه برتر است؟ فرمود: آیة الکرسی.

امام صادق فرمود: هر که سوره‌ی بقره و آل عمران را بخواند روز قیامت آن دو سوره چون ابر یا پرده بر سرش سایه می‌افکند.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۵۴ و ۵۵


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

سلام و وقت بخیر

باز هم جمعه و باز هم تفال به دیوان حافظ شیرازی

بسم‌الله.

 

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

 

از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم

این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست

 

جان‌درازی تو بادا که یقین می‌دانم

در کمان، ناوک مژگان تو بی چیزی نیست

 

مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق

ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست

 

دوش، باد از سر کویش به گلستان بگذشت

ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست

 

درد عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد

حافظ! این دیده‌ی گریان تو بی چیزی نیست

 

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت  آن را دانلود کنید.


خانوم‌هایی که همیشه نق می‌زنند یا بهانه‌گیری می‌کنند یه سری دلایل دارند که آقایون باید در جریان باشند و مهم‌تر از آن این است که به یاد بسپارند که در مقابل اعتراض‌ها و نق‌زدنای همسرشون عصبانی نشوند:

دوری از همسر

نیاز به میل جنسی

نیاز به آغوش همسرشون

نزدیکی  به دوران عادت ماهیانه

زمانی که احساس تنهایی  و بی‌پناهی می‌کنند


٢٣/٢٣. عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ مُرْسَلاً، قَالَ‌:

قَالَ‌ أَبُو عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: «دِعَامَةُ‌ (۱) الْإِنْسَانِ‌ الْعَقْلُ‌، وَ الْعَقْلُ‌ مِنْهُ‌ الْفِطْنَةُ‌ (۲) وَ الْفَهْمُ‌ وَ الْحِفْظُ‍‌ وَ الْعِلْمُ‌، وَ بِالْعَقْلِ‌ یَکْمُلُ‌ (۳)، وَ هُوَ دَلِیلُهُ‌ وَ مُبْصِرُهُ‌ (۴) وَ مِفْتَاحُ‌ أَمْرِهِ‌، فَإِذَا کَانَ‌ تَأْیِیدُ عَقْلِه مِنَ‌ النُّورِ، کَانَ‌ عَالِماً، حَافِظاً، ذَاکِراً (۵)، فَطِناً، فَهِماً (۶)، فَعَلِمَ‌ بِذٰلِکَ‌ کَیْفَ‌، وَ لِمَ‌، وَ حَیْثُ‌ (۷)، وَ عَرَفَ‌ مَنْ‌ نَصَحَهُ‌ وَ مَنْ‌ غَشَّهُ‌، فَإِذَا عَرَفَ‌ ذٰلِکَ‌، عَرَفَ‌ مَجْرَاهُ‌ (۸) وَ مَوْصُولَهُ‌ وَ مَفْصُولَهُ‌، وَ أَخْلَصَ‌ الْوَحْدَانِیَّةَ‌ لِلّٰهِ‌ وَ الْإِقْرَارَ بِالطَّاعَةِ‌، فَإِذَا فَعَلَ‌ ذٰلِکَ‌ (۹)، کَانَ‌ مُسْتَدْرِکاً لِمَا فَاتَ‌، وَ وَارِداً عَلىٰ‌ مَا هُوَ آتٍ‌، یَعْرِفُ‌ (۱۰) مَا هُوَ فِیهِ‌، وَ لِأَیِّ‌ شَیْ‌ءٍ هُوَ هٰاهُنَا، وَ مِنْ‌ أَیْنَ‌ یَأْتِیهِ‌، وَ إِلىٰ‌ مَا هُوَ صَائِرٌ؛ وَ ذٰلِکَ‌ (۱۱) کُلُّهُ‌ مِنْ‌ تَأْیِیدِ الْعَقْلِ‌»(۱۲).

 

ترجمه:

٢٣/٢٣.چند نفر از اصحاب ما روایت کرده‌اند از احمد بن محمد به طور مرسل که گفت:

امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمود که:«ستون انسان و آن‌چه به آن برپا مى‌شود، عقل است، و از عقل، فطانت و زیرکى و فهم و محافظت و علم به هم مى‌رسد. و هر یک از این‌ها به واسطه‌ی عقل کامل مى‌شود، و عقل، رهبر و محل دیدن و کلید امر اوست (که تمام امر او به وى روشن شود). پس هرگاه تقویت عقل او از نور باشد، عالم و حافظ‍‌ و ذاکر و صاحب فطانت و فهم گردد، و به این، سبب چگونگى و جهت و حیثیت هر چیزى را بداند، و هر که او را خیرخواهى کند و هر که به او خیانت کند، همه را بشناسد. و چون این را شناخت، مجراى کار خویش و آن‌چه باعث پیوند و جدایى آنْ‌ باشد، بشناسد (به این‌که هر چه از او سر زند و به آن‌چه موجب امداد و اخلال آن باشد، دانا گرداند). و یگانگى را از براى خدا و اقرار به فرمان‌بردارى را خالص گرداند. و چون این را به عمل آورد، آن‌چه را که از او فوت شده، دریابد و بر آن‌چه آمدنى است فرود آید (که بر آن مسلط‍‌ گردد). و آن‌چه را که در آن است بشناسد و بداند که آن، از براى چه چیز در این‌جاست و از کجا به او مى‌رسد، و به سوى چه بازخواهد گشت، و همه‌ی این‌ها از تأیید و تقویت عقل است».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). «دعامة البیت»: الاُسطوان الذی یعتمد علیه السقف، و دعامة کلّ‌ شیء هی أصله الذی ینشأ منه فروع أحواله و شعب أوصافه و کمالاته. انظر: لسان العرب، ج ١٢، ص ٢٠١ (دعم).

(۲). فی العلل: «و من العقل الفطنة».

(۳). فی المطبوع: «یکمّل» بالتشدید. و قرأه صدر المتألّهین مجهولاً من الإفعال أو التفعیل؛ حیث قال: «. و به مکمّلاً للإنسان». و الظاهر من کلام المازندرانی تجرّده معلوماً؛ حیث قال: «أی یکمل الإنسان؛ لأنّ‌ العقل مبدأ لجمیع الخیرات. التی بها یصیر الإنسان کاملاً».

(۴). فی «و»: «مبصّره» اسم الفاعل من التفعیل، و فی «ج، بر، بس»: «مَبْصَره» بهیئة اسم المکان. و فی هذه الکلمة احتمالات ثلاث: الأوّل: بفتح المیم و الصاد و س الباء، بمعنى الحجّة -کما فی اللغة- أی ما فیه بصیرته و علمه. هذا هو مختار السیّد الداماد فی التعلیقة. الثانی: اسم الفاعل من الإفعال أو التفعیل. قال به الفیض و المازندرانی. الثالث: اسم آلة -بکسر المیم و س الباء و فتح الصاد- أی ما به بصیرته. ظاهر کلام صدر المتألّهین الثانی و الثالث، و جوّز الثالث المازندرانی، و احتمل الکلّ‌ المجلسی.

(۵). فی العلل: «ذکیّاً».

(۶). فی حاشیة «ج»: «فهیماً».

(۷). «کلمات استفهامیّة یطلب بکلّ‌ منها شیء من المطالب. ف‍‌ «کیف» سؤال عن صفة الشیء المستقرّة فیه، و «لم» سؤال عن سبب وجوده، و «حیث» سؤال عن جهته و سمته». شرح صدر المتألّهین، ص ١١٣.

(۸). «مجراه»: یحتمل الوجهین: بفتح المیم، اسم المکان؛ أو مصدر میمی بضمّ‌ المیم من الإجراء، أو بفتحها من الجری. قرأ بالأوّل صدر المتألّهین و الفیض، و احتمل الوجهین المازندرانی و المجلسی.

(۹). فی «و، بر، بف»: -\«ذلک». و فی حاشیة «بر»: «عرف ذلک»

(۱۰). فی «الف، و» و حاشیة «ب، ج»: «و یعرف». و فی «ب»: «لیعرف». و فی «ج، بس»: «فیعرف». و فی «بف»: «فعرف».

(۱۱). فی حاشیة «ض»: «و ذا».

(۱۲). علل الشرائع، ص ١٠٣، ح ٢، بسنده عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن بعض أصحابه، عن أبی عبداللّٰه علیه‌السلام، إلى قوله: «فطناً فهماً» الوافی، ج ١، ص ١١٥، ح ٢٦.


تا حالا شکار رفتی؟

من می‌رفتم، ولی دیگه نمی‌رم!

آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود، خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم، من شلیک کردم بهش، درست زدم به پاش!

وقتی بالای سرش رسیدم هنوز جون داشت، چشم‌هاش داشت التماس می‌کرد، نفس می‌کشید، زیباییش من رو تسخیر کرده بود، حس کردم که اون گوزن می‌تونه دوست خوبی واسم باشه، می‌تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسش درست کنم.

خوب که فکر کردم با خودم گفتم که اون گوزن واسه همیشه لنگ می‌زنه و وقتی من رو می‌بینه یاد بلایی می‌افته که سرش آوردم!

از التماس چشم‌هاش فهمیدم بهترین‌لطفی که می‌تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.

تو هیچ وقت نمی‌تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی!


٢٢/٢٢. عَلِیُّ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِیَادٍ، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ سُلَیْمَانَ‌، عَنْ‌ عَلِیِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِیمَ‌، عَنْ‌ عَبْدِ اللّٰهِ‌ بْنِ‌ سِنَانٍ‌:

عَنْ‌ أَبِی عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «حُجَّةُ‌ اللّٰهِ‌ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِیُّ‌، وَ الْحُجَّةُ‌ فِیمَا بَیْنَ‌ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ‌ اللّٰهِ‌ (۱) الْعَقْلُ‌»(۲).

 

ترجمه:

٢٢/٢٢. على بن محمد، از سهل بن زیاد، از محمد بن سلیمان، از على بن ابراهیم، از عبداللّٰه بن سِنان، از امام جعفر صادق علیه‌السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود که: «حجت خدا بر بندگان، پیغمبر است، و عقلْ‌ حجت است در آن‌چه میانه‌ی بندگان و خدا است».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «ب، و، بس»: «بین اللّٰه و بین العباد».

(۲). الوافی، ج ١، ص ١١٣، ح ٢٤.


خانم مهربون! آقای بزرگوار!

کسانی که اذیتتان کرده‌اند را ببخشید

ببینید! این‌که دیگران را ببخشید به این معنی نیست که باز به آن‌ها اعتماد کنید یا خیلی ساده هستید! فقط نباید وقتتان را برای متنفر شدن از کسانی که اذیتتان کرده‌اند تلف کنید، چون باید حسابی مشغول دوست‌داشتن کسانی باشید که دوستتان دارند.

اولین کسی که عذرخواهی می‌کند همیشه شجاع‌ترین است و اولین کسی که می‌بخشد قوی‌ترین است.

اولین کسی که می‌گذرد و از ناملایمات عبور می‌کند، شادترین است.

پس شجاع باشید، قوی باشید و شاد و آزاد زندگی کنید.

یادتان نرود! کینه آرامش قلب را می‌گیرد!


٢٤/٢٤. عَلِیُّ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِیَادٍ، عَنْ‌ إِسْمَاعِیلَ‌ بْنِ‌ مِهْرَانَ‌، عَنْ‌ بَعْضِ‌ رِجَالِهِ‌:

عَنْ‌ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «الْعَقْلُ‌ دَلِیلُ‌ الْمُؤْمِنِ‌ »(۱).

 

ترجمه:

٢٤/٢٤. على بن محمد، از سهل بن زیاد، از اسماعیل بن مهران، از بعضى از مردان خویش که راوى حدیث‌اند، از امام جعفر صادق علیه‌السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود که: «عقل رهنماى مؤمن است».

 

پی‌نوشت:

(۱). تحف العقول، ص ٢٠٣، مع زیادة فی آخره، و فیه: «العقل خلیل المؤمن» الوافی، ج ١، ص ١١٦، ح ٢٧؛ الوسائل، ج ١٥، ص ٢٠٧، ح ٢٠٢٩٣.


[سوره البقرة (۲): آیات ۶ تا ۷]

اشاره

إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا سَوٰاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاٰ یُؤْمِنُونَ (۶) خَتَمَ اَللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَلیٰ سَمْعِهِمْ وَ عَلیٰ أَبْصٰارِهِمْ غِشٰاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ عَظِیمٌ (۷)

 

[ترجمه]

کسانی که به کفر خو کرده‌اند بیم‌شان دهی یا ندهی بر آن‌ها یکسان است آنان ایمان نمی‌آورند(۶) خدا بر قلوبشان مهر زده و بر گوش و چشم‌هایشان پرده‌ای است و آن‌ها راست عذابی بزرگ(۷)

 

شرح لغات:

«کفر»: (ناسپاسی) و برابر«شکر» (سپاس) است، همان‌طور که «حمد» (ستایش) در برابر«ذمّ» (سرزنش) است؛ پس کفر، پوشانیدن نعمت و پنهان‌نمودن آن است و شکر، آشکارکردن و نشر آن.

هر آن‌چه چیزی را بپوشاند لغت «کفر» بدان گفته می‌شود. «لبیدة» می‌گوید:

«فی لیلة کفر النجوم غمامها» شبی که ستاره‌ها را ابرها پوشانده بود.

«إنذار»: توجه‌دادن به آینده‌ای ترس‌ناک و اعلام خاص است و خداوند به این صفت توصیف می‌شود، چه اعلام و تخویف هر دو را دارد «ذٰلِکَ یُخَوِّفُ اللّٰهُ بِهِ عِبٰادَهُ»(۱) (این است که خدا بندگان خویش را بدان می‌ترساند).

بعضی گفته‌اند فرق «إنذار» با «اشعار» این است که انذار، ترساندن از چیزی است وقت‌دار به خلاف اشعار.

«ختم»: نظیر طبع مهر زدن است و ختم چیز پایان و نهایت آن است و ختم کتاب از همین باب است، یعنی تمام‌کردن آن و مهر را نیز به همین جهت خاتم گفته‌اند.

«سمع»: اگر چه مفرد است ولی منظور از آن، گوش‌ها و جمع است و چون مصدر است مفرد آمده و نیز ممکن است به حذف مضاف باشد یعنی «مواضع سمعهم» (محل قوه‌ی شنوایی ایشان) یا چون مضاف‌الیه (هم) جمع است لذا مفرد به همان معنای جمع می‌آید و در ادبیات عرب نظیر فراوان دارد(۲).

«غشاوة»: پرده و پوشش، وزن فعاله به چیزی که احاطه کند به بدن، مانند عمامه و عصابه، یا فکر را فرا گیرد مانند خیاطت و یا به مردم احاطه کند مانند امارت و خلافت گفته می‌شود.

«قلب»: در لغت به معنای وارونه‌شدن است و چون قلب با افکار مختلف پیوسته زیر و رو می‌شود به آن قلب گفته‌اند.

 

شأن نزول

ابن عباس می‌گوید: مقصود از این آیات أحبار و بزرگان دین یهودند که نبوّت پیامبر اسلام را دانستند ولی [از] روی حسد و عناد آن را نپذیرفتند.

ابوعلی جبائی می‌گوید: مقصود از این آیات آن کسانی‌اند که خدا دل‌های آنان را در اثر زیادی گناه و انحراف مهر کرده است و دیگر ایمان نمی‌آورند.

اصم می‌گوید: این آیات درباره‌ی مشرکین عرب نازل شده است.

بعضی گفته‌اند: معنای آیه عامّ و شامل همه‌ی کفار است و منافات با استثناء کسانی که بعد ایمان آوردند ندارد.

 

تفسیر

اشاره

در این آیات به دنبال بیان صفات متقین، حالات کافران که در نقطه‌ی مقابل آن‌ها هستند ذکر شده است. کفر، در این‌جا عبارت است از انکار توحید و عدالت خدا و انکار نبوت انبیاء یا انکار یکی از ضروریات و ارکان دین.

اگرچه این آیه عام است که همه‌ی کفّار ایمان نمی‌آورند ولی با توجه به این‌که پس از نزول این آیات گروه فراوانی ایمان آوردند معلوم می‌شود منظور از کفّار در این آیه، دسته‌ی خاصی بودند که مشمول لطف و توفیق الهی نشده و اسلام نیاوردند.

سؤال: در این‌جا این سؤال پیش می‌آید که وقتی خدا می‌داند که دسته‌ی مخصوص از کفار هیچ‌گاه ایمان نمی‌آورند و از طرفی ما معتقدیم که آنان قدرت دارند، پس معنای قدرت آن‌ها این است که می‌توانند بر خلاف علم خدا، ایمان بیاورند.

پاسخ: در پاسخ باید گفت: که خدا به واقعیت‌ها علم دارد یعنی آن‌چه در عالم، واقع شده و می‌شود، و در این‌جا این‌که این دسته ایمان نمی‌آورند واقعیتی است و خدا به آن آگاه است ولی این واقعیت با قدرت‌داشتن شخص بر هر دو طرف منافات ندارد، همان‌طور که واقعیت‌ها وظیفه و تکلیف را تغییر نمی‌دهد و همین دسته در عین حالی که واقعیت کارشان ایمان‌نیاوردن و اطاعت‌نکردن است ولی امر و تکلیف آنان، هم‌چنان به جای خود باقی است.

 

خَتَمَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ.

در این‌که خداوند چگونه دل کفار را مهر و موم نموده اقوالی گفته شده است از این قرار:

۱- علامت

وقتی کافر در کفر و انکارش بدان درجه رسید که دیگر ایمان نخواهد آورد و برای خدا معلوم است، علامتی بر قلبش زده می‌شود که نقطه‌ای است سیاه‌رنگ تا ملائکه بدانند که او ایمان نمی‌آورد و او را سرزنش و نفرین کنند همان‌طور که در قلب شخص مؤمن، علامت ایمان نوشته می‌شود تا ملائکه بدانند و او را ستایش و برایش طلب عفو و رحمت کنند. به عقیده‌ی اینان، دادن کتاب به دست راست نیز علامت بهشتی‌بودن و به دست چپ علامت معذب‌بودن صاحبان آن‌ها است.

هم‌چنین در آیه‌ی کریمه‌ی «بَلْ طَبَعَ اللّٰهُ عَلَیْهٰا بِکُفْرِهِمْ فَلاٰ یُؤْمِنُونَ إِلاّٰ قَلِیلاً»(۳) (بلکه خدا به سبب کفرشان مهر بر دل آن‌ها نهاد که به جز اندکی ایمان نیاوردند).

یک احتمال همین است که خدا علامت کفر را در دل و قلب آنان زده است.

و احتمال دیگر این است که به سبب کفرشان خدا دل‌های آنان را مهر کرد.

۲- شهادت خدا

مقصود از ختم بر قلب آنان حکم و شهادت خداست به این‌که اینان دیگر حق را نمی‌پذیرند و کلمه‌ی «ختم» به معنای شهادت و حکم زیاد آمده است، مثلاً می‌گویند:

«أراک تختم علی کلّ ما یقول فلان» یعنی: می‌بینم هر آن‌چه فلانی می‌گوید تو صحّه می‌گذاری و تصدیق می‌کنی و معمولاً مهر و امضاء همان تصدیق و گواهی است.

۳- گویی قلبشان مهر شده

خداوند این دسته را مذمت و سرزنش می‌کند که اینان گویی قلبشان مهر شده و ایمان داخل آن نمی‌گردد مانند آیه‌ی کریمه‌ی: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»(۴)، اینان گویی کر و کور و گنگ‌اند، یعنی کفر چنان در دل آنان جا گرفته است که دیگر نمی‌بینند مانند کسانی که قلبشان مهر شده است.

۴- کم‌عمقی و کوتاهی نظر

ابوعلی فارسی می‌گوید: ختم قلب کنایه از کم‌عمقی و کوتاه‌بینی در نظر و استدلال است و منظور آن است که دل‌های اینان وسعت فکر و منطق و نظر را ندارد در برابر مؤمنین که سعه‌ی نظر و وسعت فکر دارند، همان‌طور که در آیه‌ی کریمه‌ی: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّٰهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاٰمِ فَهُوَ عَلیٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ »(۵) مگر آن‌که سینه‌اش بر اسلام گشوده شده و قرین نوری از پروردگار خویش است (چون غیر اوست)، مقصود همین وسعت نظر است، و درباره‌ی کفار می‌فرماید: «أَمْ عَلیٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا»(۶) (.یا بر دل‌هایی قفل‌ها است).

و نیز: «قٰالُوا قُلُوبُنٰا غُلْفٌ» (دل‌های ما فهم نتوان کرد) و «قُلُوبُنٰا فِی أَکِنَّةٍ» دل‌های ما در پرده‌ها است.

و در برخی آیات مهر زدن بر دل‌ها را در ردیف گرفتن قوه‌ی شنوایی و بینایی قرار داده است مانند این آیه‌ی کریمه: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّٰهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصٰارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلیٰ قُلُوبِکُمْ» (بگو ای پیغمبر اگر خدا گوش و چشم‌های شما را گرفت و مهر بر دل شما نهاد.).

بنابراین معنای ختم‌کردن قلب‌ها این است که از آن در آن‌چه نیاز دارند سود نمی‌برند همان‌طور که از گوش و چشم که گرفته شده است، سود و استفاده برده نمی‌شود.

و مقصود از عدم وسعت قلب همین است که بین حق و باطل نمی‌توانند امتیاز دهند و در محاورات و استعمالات مردم زیاد دیده می‌شود کسی را که شجاع نیست می‌گویند: دل ندارد، قلب ندارد، یعنی ترسو است؛ همین‌طور کسی که دعوت به اسلام شده و دلیل‌های روشن آن را دیده است و در عین حال از اسلام فاصله می‌گیرد، این شخص کسی است که دلش مهر شده و سینه و قلبش در پرده و غلاف است.

سؤال: روی این معنا چرا مهر شدن دل، به خدا نسبت داده شده است «خَتَمَ اللّٰهُ.»؟

جواب: چون این تاریکی و تنگی دل در اثر عصیان و نافرمانی خدا پدید آمد به او نسبت داده شده است همان‌طور که می‌گویند مقام و منصب یا پول یا فلان زن، فلانی را هلاک و بیچاره کرد معنایش این است که در راه آن‌ها هلاک شد و خود آن‌ها کاری نکرده‌اند.

سؤال: چرا در میان همه‌ی اعضاء بدن، فقط قلب و گوش و چشم نام برده شد؟

جواب: چون این اعضاء یا محل علم‌اند چون قلب، و یا راه فراگیری و یادگرفتن‌اند چون چشم و گوش.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) آیه ۱۶ از سوره زمر

(۲) مانند این شعر:

«بها جیف الحسری فاما عظامها

فبیض و اما جلدها فصلیب»

یعنی: در این راه لاشه‏‌های کشتگان زیادند و این لاشه‏‌ها چنین‌‏اند که استخوان‌های آن سفید است (به سبب رفتن گوشتش) و پوست‏‌ها خشک و سوخته است؛ در این شعر کلمه‌ی «جلد» مفرد است ولی چون به ضمیر جمع اضافه شده است معنای جمع دارد.

(۳) آیه ۱۵۴ از سوره نساء

(۴) آیه ۱۸ از سوره بقره

(۵) آیه ۲۲ از سوره زمر

(۶) آیه ۲۴ از سوره محمد

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۶۶ تا ۷۰


سلام

آن اول‌ها که پیام‌رسان‌های موبایلی راه افتادند، تقریبا تمامشان را در تبلتم نصب کردم و در هر کدام حسابی ساختم. یادتان هست؟ وایبر، وی‌چت، لاین، واتساپ، اسکایپ، مسنجر فیس‌بوک، ایمو و البته تلگرام.

نگاهی به امکانات و ظاهرشان که بسیار برایم مهم بود و هست انداختم و تمامشان را پاک کردم و فقط تلگرام را نگه داشتم. مهندس گفت: «ناصر! هیچ‌کس تلگرام نداره که آخه!» گفتم: اول به من چه؟ دوم هر کسی با من کار دارد تلگرام نصب کند و سوم: به زودی خواهند داشت؛ و تلگرام چیزی شد که هست و به برکت فیلترینگ برای بعضی از ما ایرانی‌ها چیزی شد که بود.

مهندس بعدها از این خاطره یاد کرد و به خاطر لطف همیشگی‌ای که به بنده دارد کمی هم تعریفم را کرد.

بختک که به جان این پیام‌رسان‌های خارجی افتاد و ایرانی‌هایش کم‌کم متولد شدند هم همین‌کار را کردم؛ تمامشان را نصب کردم و پاک کردم جز دوتا را به جهت انجام وظیفه‌ای که یکی از دوستانم در آن‌ها به بنده محول کرده است. حالا دیگر نمی‌خواهم مثل تلگرام که آینده‌اش را برای مهندس پیش‌بینی کردم از آینده‌ی این نرم‌افزارها بگویم بلکه فقط خواستم به دوستانم عرض کنم که شبیه‌ترین نرم‌افزار پیام‌رسان داخلی به تلگرام -که دل از همه‌ی ما برده بود- قطعا پیام‌رسان «ایتا» است، هرچند که هنوز از نظر امکانات با تلگرام فاصله دارد. البته مسئولینش که نمی‌دانم چه کسانی هستند می‌گویند داریم روز به روز پیشرفت می‌کنیم. خلاصه ایتا احساس کار کردن با تلگرام را حتما برایتان زنده می‌کند، اگر چشم نخورد.

والسلام


٢٥/٢٥. الْحُسَیْنُ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ مُعَلَّى بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ الْوَشَّاءِ، عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ‌ عُثْمَانَ‌، عَنِ‌ السَّرِیِّ‌ بْنِ‌ خَالِدٍ:

عَنْ‌ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللّٰهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌: یَا عَلِیُّ‌، لا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ‌ الْجَهْلِ‌، وَ لَا مَالَ‌ أَعْوَدُ (۱) مِنَ‌ الْعَقْلِ‌ »(۲).

 

ترجمه:

٢٥/٢٥. حسین بن محمد، از مُعلّى بن محمد، از وشّاء، از حمّاد بن عثمان، از سَرى بن خالد، از امام جعفر صادق علیه‌السلام روایت کرده است که آن جناب فرمود که: «رسول خدا صلى‌الله علیه و آله به على بن ابى طالب علیه‌السلام فرمود که:یا على، هیچ درویشیى، سخت‌تر از جهل و هیچ مالى، پر نفع‌تر از عقل نیست».

 

پی‌نوشت‌ها:

(١). «أعود»: أعظم عائدة، و هی المنفعة. یقال: هذا الشیء أعود علیک من کذا، أی أنفع. انظر: الصحاح، ج ٢، ص ٥١٤ (عود).

(٢). المحاسن، ص ١٦، کتاب القرائن، ضمن ح ٤٧، بسنده عن السریّ‌ بن خالد. الکافی، کتاب الروضة، ضمن ح ١٤٨١٩، بسند آخر؛ و فی الفقیه، ج ٤، ص ٣٧١، ح ٥٧٦٢؛ و التوحید، ص ٣٧٥، ضمن ح ٢٠، بسند آخر؛ الأمالی للطوسی، ص ١٤٦، المجلس ٥، ضمن ح ٥٣، بسند آخر، فی وصایا علیّ‌ بن أبی طالب إلى الحسن علیهماالسلام. الاختصاص، ص ٢٤٦، مرسلاً عن الصادق علیه‌السلام؛ تحف العقول، ص ٦ و ١٠، عن النبیّ‌ صلى الله علیه و آله و ص ٩٢، عن أمیر المؤمنین علیه‌السلام؛ و فی نهج البلاغه، ص ٤٨٨، الحکمة ١١٣ نحوه الوافی، ج ١، ص ١٧١، ح ٢٨؛ الوسائل، ج ١٥، ص ٢٠٧، ح ٢٠٢٩٤.


من فکر می‌کنم آن چه موجب رنجش آدم‌ها از یکدیگر می‌شود، این است که:

غالبا ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه‌ی دید ما نگاه کند! در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت‌ها روابط، شکل مناسب‌تری خواهند داشت.

 

گونتر گراس


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

آخرین جمعه‌ی ماه عزیز شعبان است. و این یعنی عمر اگر یاری کند ماه رمضان را خواهم دید اما باز هم مثل هر سال، مثل تمامی عمر گذشته‌ام با دستان خالی و لباس چرک و.؛ جز شرمندگی چیزی ندارم؛ کمی زبان‌ریختن بلدم که آن هم هنر من نیست، از عزیزکرده‌های خودش تقلید می‌کنم، دست‌آویز محکمی است: «الهی! إن حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الّذی یَرْزُقُنی؟ وَ إن خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الّذی یَنْصُرُنی؟» پس دوباره به شرط توفیق و حیات که آن هم از جانب خود توست، خواهم آمد. آغوشت را برایم باز کن! می‌خواهم آرامش وجودت را در وجودم بریزی. عزیزم! دوستت دارم!

و اما جمعه‌ها با حافظ. بسم‌الله

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

 

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

باور مکن که دست ز دامن بدارمت

 

محراب ابرویت بنما تا سحرگهی

دست دعا برآرم و در گردن آرمت

 

گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی

صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

 

خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب

بیمار بازپرس که در انتظارمت

 

صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار

بر بوی تخمِ مهر که در دل بکارمت

 

خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد

منت‌پذیر غمزه‌ی خنجرگذارمت

 

می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار

تخم محبت است که در دل بکارمت

 

بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل

در پای، دم به دم گهر از دیده بارمت

 

حافظ! شراب و شاهد و رندی نه وضع توست

فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

 

 

یاعلی مدد

 

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


کودک باید بتواند در ٧ سالگی شکست و باختن را تحمل کند وگرنه در زندگی با هر شکستی از پا می‌افتاد.

او را داور کنید و شما و همسرتان بازی کنید، هر کسی باخت خوشحالی کند و بازنده دو جایزه و برنده یک جایزه بگیرد.

نگران از بین رفتن رقابت و برنده شدن در کودک نباشید! رقابت در وجود کودک از تولد وجود دارد؛ هدف پدر و مادر باید کم‌کردن این رقابت و جایگزین کردن همکاری در کودک باشد.



دریافت

✅ مناجات
دعای اللهم رب شهر رمضان
با صدای حاج منصور ارضی
ترجمه‌ی شیخ حسین انصاریان
‼️ هر که این دعا را در هر شب ماه رمضان بخواند، گناهان چهل سال او آمرزیده می‌شود:
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرْآنَ، وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِکَ فِیهِ الصِّیَامَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ، فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ، وَ اغْفِرْ لِی تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُهَا غَیْرُکَ، یَا رَحْمَانُ یَا عَلامُ
خدایا پروردگار ماه رمضان، که قرآن را در آن فرو فرستادى، و روزه را در آن بر بندگانت واجب نمودى، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و زیارت خانه ات را در این سال و در هر سال نصیب من فرما، و برایم بیامرز گناهان بزرگى را که آنها را جز تو نیامرزد، اى بخشاینده، اى داراى دانش بى پایان.
©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)


به کودکان بیاموزید خوبی‌های حتی کوچک و اندک دیگران را ببینند و بازخورد مثبت بدهند. این رفتار باعث می‌شود تا دیگران نیز به ما بازخورد مثبت بدهند. فراموش نکنید که گاهی دید منفی و بدبینانه، نشانه‌ای از یک اختلال اعصاب و روان مانند افسردگی، اضطراب، اختلال سلوک و شخصیت یا مشکل و اختلال دیگری است و چنان‌چه نمی‌توانید شیوه‌ی نگرش منفی کودک خود را اصلاح کنید، شاید روان‌پزشک یا روان‌شناس کودک بتواند به شما کمک کند.


اگر می‌خواهیم انسانی موفق باشیم، باید هرگز ترس و اضطراب را در وجودمان راه ندهیم. زیرا این ترس تمام وجود ما را خواهد گرفت و نمی‌توانیم کاری انجام دهیم و یک مانع بزرگ برای پیشرفت خود ایجاد کرده‌ایم.

حضرت علی (ع) می‌فرماید: "بزرگ‌ترین گناه ترس است".

زیرا وقتی ما قدرت انجام کاری را نداشته باشیم قدرت تصمیم‌گیری در مورد آن را نیز نداریم و اصلا فکرش را هم نمی‌کنیم. در حقیقت اعتماد به نفس را از خود سلب کرده‌ایم و تسلیم فکرهای کاذب و خودساخته شده‌ایم.

باید قدرت ریسک‌کردن خود را آرام آرام بالا ببریم. مثلا از یک کار کوچک شروع کنیم.

امروز اگر انسان‌هایی جزء بزرگان روزگار محسوب می شوند، قطعا هیچ‌گاه ترس نداشته‌اند.


٢٦/٢٦. مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌، عَنْ‌ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِیَادٍ، عَنِ‌ ابْنِ‌ أَبِی نَجْرَانَ‌، عَنِ‌ الْعَلَاءِ بْنِ‌ رَزِینٍ‌، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌:

عَنْ‌ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «لَمَّا خَلَقَ‌ اللّٰهُ‌ الْعَقْلَ‌، قَالَ‌ لَهُ‌: أَقْبِلْ‌، فَأَقْبَلَ‌، ثُمَّ‌ قَالَ‌ لَهُ‌: أَدْبِرْ ، فَأَدْبَرَ، فَقَالَ‌: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی (۱)  مَا خَلَقْتُ‌ خَلْقاً أَحْسَنَ‌ مِنْکَ‌ (۲)، إِیَّاکَ‌ آمُرُ، وَ إِیَّاکَ‌ أَنْهىٰ‌، وَ إِیَّاکَ‌ أُثِیبُ‌، وَ إِیَّاکَ‌ أُعَاقِبُ‌ (۳)»(۴).

 

ترجمه:

٢٦/٢٦. محمد بن حسن، از سهل بن زیاد، از ابن ابى نجران، از علاء بن رزین، از محمد بن مسلم، از امام محمد باقر علیه‌السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود که: «چون خدا عقل را آفرید، فرمود که: رو کن، عقل رو کرد، و بعد از آن فرمود که: پشت کن، پشت کرد. فرمود: به عزت و جلال خویش سوگند یاد مى‌کنم که: هیچ خلقى را نیافریدم که از تو نیکوتر باشد. تو را امر مى‌کنم و تو را نهى مى‌نمایم و تو را ثواب مى‌دهم و تو را عقاب مى‌کنم».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی «بر، بس»: -\«و جلالی».

(۲). فی الکافی، ح ١ و المحاسن، ح ٦ و الأمالی: «ما خلقت خلقاً هو أحبّ‌ إلیّ‌ منک و لا اکمّلک - فی المحاسن و الأمالی: «أکملتک» - إلّافیمن احبّ‌، أما إنّی» بدل «ما خلقت خلقاً أحسن منک».

(۳). فی الکافی، ح ١ و المحاسن، ح ٦ و الأمالی: «إیّاک اعاقب، و إیّاک اثیب».

(۴). المحاسن، ص ١٩٢، کتاب مصابیح الظلم، ح ٥، [و فیه: «عن أبی جعفر و أبی عبداللّٰه علیهماالسلام»]؛ وح ٦؛ الکافی، کتاب العقل و الجهل، ح ١؛ الأمالی للصدوق، ص ٤١٨، المجلس ٦٥، ح ٥، و فی کلّها بسند آخر عن العلاء بن رزین، و فی الثلاثة الأخیرة مع زیادة. و فی المحاسن، ص ١٩٢، ح ٤ و ٧؛ و ص ١٩٦، ضمن ح ٢٢، و الکافی، کتاب العقل و الجهل، ضمن ح ١٤ [و فیه إلى قوله: «ثمّ‌ قال له: أدبر فأدبر»]؛ و علل الشرائع، ص ١١٣، ضمن ح ١٠، بسند آخر عن أبی عبداللّٰه علیه‌السلام؛ المحاسن، ص ١٩٢، ح ٨، بسند آخر عن أبی عبداللّٰه علیه‌السلام، عن رسول اللّٰه صلى‌الله علیه و آله، مع زیادة فی آخره؛ الفقیه، ج ٤، ص ٣٦٨ ضمن الحدیث الطویل ٥٧٦٢، بسند آخر عن جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهم‌السلام الوافی، ج ١، ص ٥١، ح ٢؛ الوسائل، ج ١، ص ٣٩، ح ٦٣؛ و ج ١٥، ص ٢٠٤، ح ٢٠٢٨٦.


هرگز تصور نکنید کم‌رویی و خجالتی‌بودن نشانه‌ی ادب و متانت است. کودک باید بتواند در مواقع وم از حق خود دفاع کند، جواب بدهد، مخالفت کند، مبارزه کند. این‌که کودک همیشه حرف گوش کند نشانه‌ی سلامتی‌اش نیست.

اگر فرزند سالم می‌خواهید انتظار نداشته باشید از شما حساب ببرد و همیشه حرف گوش کند. فرزندی تربیت کنید که به خاطر عشق و اعتماد به شما با شما هم‌کاری کند.


شما باید در زندگیتون "قانونی" داشته باشین که بگه: «هرگز اجازه نمی‌دیم سرمون اونقدر شلوغ بشه که با هم حرف نزنیم»!

گوشی‌های موبایل و کامپیوترها رو کنار بذارین!

باید زمانی داشته باشیم که "دو نفری" تنها باشیم؛ رو در رو بشینیم و با هم حرف بزنیم.

باید وقت کافی بذاریم و هر روز در یک "زمان خاص" و "فضایی صمیمانه"  در مورد مسائل شخصیمون صحبت کنیم و این یعنی: «من دوستت دارم»!

فقط ۱۰ تا ۲۰ دقیقه در روز!

برای ارتباط برقرار کردن، وقت کافی بذارین. اگه سرتون خیلی شلوغه خلوتش کنین! به چیزهای دیگه نه بگید، اما به همسرتون نه نگین!


٢٨/٢٨. عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ بَعْضِ‌ مَنْ‌ رَفَعَهُ‌:

عَنْ‌ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللّٰهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌: إِذَا رَأَیْتُمُ‌ الرَّجُلَ‌ کَثِیرَ الصَّلَاةِ‌، کَثِیرَ الصِّیَامِ‌ (۱)، فَلَا تُبَاهُوا (۲) بِهِ‌ حَتّىٰ‌ تَنْظُرُوا کَیْفَ‌ عَقْلُهُ‌»(۳).

 

ترجمه:

٢٨/٢٨.چند نفر از اصحاب ما روایت کرده‌اند از احمد بن محمد، از بعضى از آنان که آن را مرفوع ساخته‌اند، از امام جعفر صادق علیه‌السلام که فرمود که: «رسول خدا صلى‌الله علیه و آله فرمود که: چون مردى را دیدید که بسیار نماز مى‌کند و روزه بسیار مى‌گیرد، به او تفاخر و مباهات مکنید، تا نظر نمایید و ببینید که عقلش چگونه است».

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱). فی حاشیة «ج، بس» و الوافی و شرح صدر المتألّهین: «الصوم».

(۲). «فلاتباهوا»: أی فلا تفاخروا، من المباهاة بمعنى المفاخرة. و المحتمل الآخر عند میرزا رفیعا و المازندرانی و المجلسی: ها «فلا تباهئوا» أی فلاتؤانسوا، من البهاء، بمعنى الاُنس، فحذفت الهمزة للتخفیف. انظر: حاشیة میرزا رفیعا، ص ٧٧؛ شرح المازندرانی، ج ١، ص ٤١٨؛ مرآة العقول، ج ١، ص ٨٥؛ الصحاح، ج ٦، ص ٢٢٨٨ (بهو)، و ج ١، ص ٣٨ (بهأ).

(۳). راجع: ح ١٩ من هذا الکتاب الوافی، ج ١، ص ١١٨، ح ٣٠.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

سلام و وقت بخیر

حرفی نیست جز تمنای دعا در لحظات تکرارنشدنی‌ای که در آن به سر می‌بریم. بسم‌الله.

 شنیدن و دریافت

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد   

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

 

کو حریفی کشِ سرمست که پیش کرمش        

عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد

 

باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم         

آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد

 

رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او 

اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد

 

در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم         

بو که صاحب‌نظری نام تماشا ببرد

 

علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد

ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد

 

بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر

سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد

 

جام مینایی می سد ره تنگ دلیست

منه از دست که سیل غمت از جا ببرد

 

راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است

هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد

 

حافظ ار جان طلبد غمزه‌ی مستانه‌ی یار

خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام و وقت بخیر

حرفی نیست جز تفال به دیوان حافظ شیرازی

بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید  

وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

 

صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست    

فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

 

ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد      

هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگَزید

 

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب           

به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

 

ز روی ساقی مه‌وش گلی بچین امروز  

که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید

 

چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد 

که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید

 

من این مُرقَّع رنگین چو گل بخواهم سوخت      

که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید

 

بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب           

که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت  آن را دانلود کنید.


هر چه می‌کشیم از این

متدین‌های بی‌دین و بی‌دین‌های متدین

می‌کشیم.

باحجاب‌های بی‌حجاب، ریش‌دارهای بی‌ریش، نمازخوان‌های بی‌نماز

بی‌حجاب‌های باحجاب، بی‌ریش‌های ریش‌دار، بی‌نمازهای نمازخوان

و غیره و غیره و غیره

***

عجب قیامتی در پیش است.


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

من علیرضا هستم، این اولین مطلب من در کیمیا است.

من به بازی (بازی‌سازی و بازی‌کردن) علاقه‌ی بسیاری دارم. البته من از اونایی نیستم که با سیستم‌های خفن بازی کنم و برای همین ادعایی در این موضوع -بازی‌کردن- ندارم.

من قصد دارم در حد وسع خودم تا جایی که می‌تونم اطلاعاتی در اختیار شما قرار بدم و تلاش می‌کنم که این رو گسترش بدهم. من می‌خوام از بازی‌سازی، بازی‌کردن، اخبار بازی و. صحبت کنم.

هم‌چنین اگر سوالی راجع به بازی‌ها داشتید بپرسید، اگه بلد بودم پاسخ می‌دم و اگر هم بلد نباشم می‌رم پاسخش رو پیدا می‌کنم و میام جواب می‌دم.

در هر صورت خوشحال می‌شم پاسخ سوالات احتمالی‌تون رو بدم.



جلسه‌ی دادگاه بود. دو متهم رو که به اتهام ضرب و جرح دستگیر شده بودن وارد جلسه کردن.

قاضی که هنوز پرونده رو باز نکرده بود گفت: «آقایون! من هنوز پرونده‌ی شما رو که از کلانتری -یا آگاهی- فرستادن باز نکردم، پس از محتواش خبر ندارم، فقط عنوان پرونده روش نوشته شده. تا قبل از این‌که پرونده رو باز کنم، خودتون داستان رو صادقانه تعریف کنین، بنده هم قول می‌دم تا جایی که قانون اجازه می‌ده به خاطر صداقت در گفتارتون، بهتون کمک کنم.»

دو متهم شروع کردن به حرف زدن، یکی این می‌گفت یکی اون، گاهی هم هم‌زمان با هم حرف می‌زدن. چند دقیقه به همین منوال گذشت.

وقتی خبره‌ی این کار باشی، طرف تا دهن باز می‌کنه می‌فهمی که چندمرده حلاجه، راست می‌گه یا دروغ، صادقه یا داره پنهان‌کاری می‌کنه.

قاضی حرفشون رو قطع کرد و دوباره جملاتش رو تکرار کرد، تاکید کرد که هنوز لای پرونده رو باز نکرده، این جمله کنایه از اینه که هنوز مستندات پرونده رو ندیده؛ دوباره خواست تو گفتارشون صادق باشن. دو متهم دوباره شروع کردن به حرف‌زدن: یه چیزایی می‌گفتن که تناقض و ساختگی‌بودن توش مشهود بود.

قاضی برای سومین بار حرفشون رو قطع کرد و تذکرش رو تکرار کرد. تاکید کرد تا جایی که قانون اجازه بده، کمکشون می‌کنه، به شرط این‌که در گفتارشون صادق باشن.

نمی‌دونم چرا اما انگار این فرصت رو درک نمی‌کردن، توجهی به حرف قاضی و هنوز بسته‌بودن پرونده‌شون رو میز و جلوی قاضی نداشتن. دوباره حرفاشون رو تکرار کردن، پر از تناقض و متهم‌کردن یکدیگر به خلافی که بابتش دستگیر شده بودند.

فایده‌ای نداشت. صبر هم اندازه‌ای داره. قانون هم محدودیت‌هایی داره. به هر حال پرونده باید باز می‌شد و نهایتاً شد. مستندات رو شد. اعترافاتی که قبلاً مکتوب و امضاء کرده بودند.

هر دو حیرون شدند، شروع کردن به دعوا کردن با هم، عصبانی از هم‌دیگه پته‌ی هم رو -این‌بار صادقانه اما ناخواسته و بی‌فایده- ریختن روی آب. خودشون با زبان خودشون جزئیات پرونده رو از دعوایی که بینشون بر سر مصرف مواد مخدر پیش اومده بود تا ارتباط نامشروع، تعریف و در واقع اعتراف کردند. اما قاضی چطور می‌تونست با سه‌چهار بار اتمام حجت باز هم کمکشون کنه؟ نوش‌دارویی بودن بعد از مرگ سهراب برای خودشون.

سال‌ها از این داستان می‌گذره و من که شاهد این ماجرا بودم سوختم و هنوزم که هنوزه عاجزانه به خدا می‌گم:

خدایای من! عزیزم! من خودم اعتراف می‌کنم، لای پرونده‌م را باز نکن!


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

سلام

آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ است و بهانه‌ی نشستن پای دیوان خواجه‌ی شیراز

بسم‌الله.

 

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

ساحت و مکان عرصه‌ی میدان تو باد

 

زلف خاتون ظفر شیفته‌ی پرچم توست

دیده‌ی فتح ابد، عاشق جولان تو باد

 

ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست

عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد

 

طیره‌ی جلوه‌ی طوبی قد چون سرو تو شد

غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد

 

نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد

هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد

 

 

یاعلی مدد


سلام

همون‌طور که توی مطلب قبلی گفتم من به بازی‌سازی علاقه دارم، این مطلب هم راجع به همین موضوع است.

چند وقت پیش توی اینترنت سرچ کردم که: «برای بازی‌سازی از کجا باید شروع کنم؟» نتایج خیلی زیاد بود و بیشترشونم خوب بودن. چندتاشو انتخاب کردم و خوندم. حالا میخوام همونارو با شما در میون بذارم، چون ممکنه سوال خیلی از علاقه‌مندان به دنیای بازی‌ها باشه.

اول از همه می‌خوام پنج تا گام که برای بازی‌سازی نیاز هست رو بهتون بگم:

۱- به کارتون علاقه‌مند باشید.

۲- زبان انگلیسی خود را تقویت کنید.

۳- با یک زبان برنامه‌نویسی آشنا باشید.

۴- تیم‌سازی کنید.

۵- ایده‌پردازی کنید.

اینا رو یادتون باشه.



احتمالا بارها شده است که خواسته‌اید برای کودک خود کتابی بخرید، اما برای‌تان سوال پیش آمده که آیا کتابی که می‌خرم مناسب سن کودکم هست یا خیر؟ گاهی در  فیپای کتاب یا در پشت جلد عنوان می‌کنند مناسب برای گروه سنی «الف»، «ب»، «ج»، «د» و «ه». اما ممکن است ندانید منظورشان از این حروف کدام گروه سنی است.

ایسنا در مطلبی با همین عنوان می‌نویسد این رده‌بندی کتاب‌های کودک و نوجوان از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تدوین شده و با گذشت چند دهه و تغییراتی که در جامعه وجود داشته، هنوز جایگاه خود را حفظ کرده است و بدین شرح است:

گروه سنی «الف» شامل‌ سال‌های قبل از دبستان که از آن به دوره‌ی خردسالی یاد می‌شود؛ کودک در این دوره با تصاویر ارتباط بهتری برقرار می‌کند و در دوره‌ی دوم می‌توان از او انتظار درک روابط منطقی را در شکلی ساده داشت. در این دوره خردسال قوه‌ی تخیل قوی دارد اما توانایی درک حوادث پیچیده و روابط علی و معلولی را ندارد. معرفی واژگان جدید، رعایت ساده‌نویسی و جملات کوتاه، توجه به رنگ، اشکال و مفاهیم متضاد، تصویری و بدون متن، ترغیب به بازی‌های مشارکتی، تقویت حواس پنج‌گانه، برآورده کردن حس کنجکاوی، مهارت‌های ارتباطی بین اشیاء و کلمات و لذت‌بخش بودن از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب مناسب برای گروه سنی «الف» است.

گروه سنی «ب» نیز  سال‌های آغاز دبستان (کلاس اول، دوم و سوم) را در بر می‌گیرد؛ در این دوره کودکان توانایی درک روابط علت و معلولی و مسائل منطقی ساده را دارند، آن‌ها زبان را یاد گرفته و خط را می‌شناسند و می‌توانند داستان‌های ساده را درک کنند. تقویت حرکات بدنی، داشتن قهرمان داستانی و همذات‌پنداری با قهرمان داستان، آموزش مستقیم و غیرمستقیم در نقش‌های متعدد، ترغیب به بازی‌های مهارتی، تقویت قوه‌ی‌ تخیل و بازی‌های نمایشی و خیمه‌شب‌بازی نکاتی هستند که باید در کتاب‌های این گروه سنی مورد توجه قرار بگیرند.

گروه سنی «ج» در برگیرنده‌ی سال‌های پایان دبستان (کلاس‌های چهارم، پنجم و ششم) است؛ کودک در این دوره دارای تفکر انتزاعی می‌شود، توانایی درک بالایی دارد، به علت توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد و  آماده‌ی فعالیت‌های گروهی است.  توجه به بازی‌های ساختنی و اکتشافی، حس رقابت‌جویی، ترویج و معرفی بازهای گروهی، بیدارکننده‌ی‌ ذوق کودک، آموزش رفتارهای اخلاق‌مدار یا تربیت اجتماعی، و تعلیم مفاهیم با رعایت اصول و قوانین، نکاتی است که برای انتخاب کتاب‌های گروه سنی «ج» باید لحاظ شود.

گروه سنی «د» دوره‌ی اول متوسطه (کلاس‌های هفتم، هشتم و نهم) را شامل می‌شود؛ این دوره آغاز دوران نوجوانی است که با تغییرات جسمی، روحی و اجتماعی کودکان همراه است. در این دوران آثاری که ویژگی‌های شخصیتی نوجوان؛ کنجکاوی، پرسش‌گری و تجربه‌های جدید را منعکس می‌کنند، می‌توانند مناسب باشند. در کتاب‌های مناسب این سن به این نکته‌ها باید توجه داشت: آموزش غیرمستقیم حقوق شهروندی، پرورش استعدادهای فردی و اجتماعی، معرفی صحیح جنس مکمل و انتخاب آثاری که از تقابل جنسی به دور باشد و هدایت کودک به سمت مشارکت‌های اجتماعی.

گروه سنی «ه» هم دربرگیرنده‌ی دوره‌ی دوم متوسطه (کلاس‌های دهم، یازدهم و دوازدهم) است؛ در این دوره نوجوانان درگیر تنش‌های بسیاری برای پیداکردن شخصیت خود هستند و در جریان این تنش‌ها آثاری که الگوی مناسبی به آن‌ها ارائه می‌دهد می‌تواند مورد توجه باشد.

سایت انتشارات فنی ایران هم به طور خلاصه دسته‌بندی‌های سنی را این‌طور ذکر می‌کند:

خردسال: الف

کودک: ب و ج

نوجوان: د و ه

و بزرگ‌سال

مثلا سری‌کتاب‌های اسکارلت و آیوی به نویسندگی سوفی کلورلی و ترجمه‌ی شهره نورصالحی چاپ انتشارات پیدایش مناسب نوجوانان یعنی گروه سنی «د» و «ه» می باشد.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام و وقت بخیر

بریم سراغ تفال این هفته

بسم‌الله.

 


بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد            

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

 

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار       

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

 

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل  

شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

 

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

 

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند           

در دایره‌ی قسمت اوضاع چنین باشد

 

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود   

کاین شاهد بازاری وان پرده‌نشین باشد

 

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر           

کاین سابقه‌ی پیشین تا روز پسین باشد

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر  روی دریافت  آن را دانلود کنید.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

سلام و عرض ادب! ایام اربعین حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه‌السلام رو خدمت دوستانم تسلیت عرض می‌کنم و از همه‌ی شما خوبان التماس دعا دارم. امروز بعد از دو هفته توفیق دست داد و دوباره رفتم سراغ دیوان حافظ؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل

سلسبیلت کرده جان و دل سبیل

 

سبزپوشان خطت بر گرد لب

همچو مورانند گرد سلسبیل

 

ناوک چشم تو در هر گوشه‌ای

همچو من افتاده دارد صد قتیل

 

یا رب این آتش که در جان من است

سرد کن زان سان که کردی بر خلیل

 

من نمی‌یابم مجال ای دوستان

گر چه دارد او جمالی بس جمیل

 

پای ما لنگ است و منزل بس دراز

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

 

حافظ از سرپنجه‌ی عشق نگار

همچو مور افتاده شد در پای پیل

 

شاه عالم را بقا و عز و ناز

باد و هر چیزی که باشد زین قبیل

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


قطعه‌ای -مثلا چرخ‌دنده‌ای- که زیر دست بهترین مهندس‌ها، در بهترین کارخانه‌ها و با بهترین مواد ساخته شده، اگر در جایی که باید، نچرخد، هر چند در تمام عمرش به بهترین وجه ممکن بچرخد، چون وظیفه‌ی خود را انجام نداده است، ضمن هدر دادن تمام آن بهترین‌هایی که صرفش شده، هیچ، تاکید می‌کنم هیچ کار مفیدی انجام نداده است.

بزرگ‌ترین کاری که یک انسان در تمام زندگی خود می‌تواند و باید انجام دهد شناخت وظیفه‌ی خود و بزرگ‌تر از آن انجام آن وظیفه است، در غیر این صورت حتی اگر علامه‌ی دهر هم باشد، چنین باشد و چنان باشد، زحمت بیهوده کشیده، هزینه ایجاد کرده، تمام بهترین‌هایی که خرجش شده را هدر داده، و هیچ، تاکید می‌کنم هیچ کار مفیدی انجام نداده است.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

سرقفلی چیست؟ و تفاوت آن با حق کسب و پیشه چیست؟

پاسخ:

سرقفلی یا حق کسب و پیشه حقی است که قانون­گذار برای مستأجران اماکن تجاری در نظر گرفته؛ اما چرا مستأجران اماکن تجاری باید از این حمایت برخوردار باشند؟

فرض کنید شما یک مغازه‌ی متروکه را از مالک اجاره می‌کنید و  با تلاش فراوان شهرت مغازه‌تان را افزایش می‌دهید و مشتریان زیادی پیدا می‌کنید. حال اگر مالک بعد از اتمام مدت قرارداد، شما را از مغازه بیرون کند، در واقع از شهرت و اعتباری که شما برای آن مغازه و کسب و کارتان جمع کرده‌اید رایگان به نفع خود استفاده می‌کند؛ حال آنکه شما مجبورید به مغازه‌ی دیگری بروید و از نو شروع کنید.

پس قانون‌گذار به این فکر افتاده است که این ارزش افزوده‌ی پنهان برای اماکن تجاری را در نظر بگیرد و از حق مستاجران اماکن تجاری در مقابل مالکان دفاع کند. همین‌جا مشخص می‌شود که چرا حق کسب و پیشه یا تجارت تنها برای اماکن تجاری تعریف می‌شود، زیرا به ارزش اماکن مسی به واسطه‌ی زندگی کردن افراد داخل آن، افزوده نمی‌شود.

حق کسب و پیشه یا تجارت به چه معنی است؟

حق کسب و پیشه یا تجارت به این معنی است که مالک نمی‌تواند پس از پایان یافتن مدت قرارداد مستأجر را مجبور به تخلیه‌ی مکان تجاری کند، بلکه قرارداد به صورت خودکار تمدید می‌شود. در واقع مستأجر تا هر زمان که بخواهد می‌تواند ملک را در اجاره‌ی خود نگه دارد و اگر مالک بخواهد قرارداد را به اتمام برساند، باید مبلغی تحت عنوان حق کسب و پیشه یا تجارت به مستأجر بپردازد. این مبلغ در واقع ارزش اعتبار و شهرتی است که مستأجر طی مدت قرارداد برای محل تحت اجاره‌ی خود کسب کرده است.

نکته‌ی مهمی که در قانون سال ۱۳۵۶ وجود داشت آن است که برای ایجاد حق کسب و پیشه یا تجارت اماکن تجاری نیاز نبود در قرارداد چنین حقی درج شود؛ بلکه به محض اینکه قرارداد اجاره منعقد می‌شد، به صورت خودکار چنین حقی برای مستأجر لحاظ می‌شد.

سرقفلی به چه معنی است؟

سرقفلی در واقع همان حق کسب و پیشه مربوط به قانون سال ۱۳۵۶ است که با تغییراتی همراه شده است. این تغییرات به شرح زیر است:

سرقفلی بر خلاف حق کسب و پیشه یا تجارت به صورت خودکار قرارداد اجاره را تمدید نمی‌کند. بنابراین بعد از اتمام مدت قرارداد در صورتی که مستأجر با مالک به توافق نرسد، باید ملک را تخلیه کند.

حق سرقفلی بر خلاف حق کسب و پیشه یا تجارت به صورت خودکار ایجاد نمی‌شود، بلکه باید هنگام عقد قرارداد، مالک و مستأجر در این موضوع با هم توافق کنند. بنابراین در صورت عدم توافق در هنگام عقد قرارداد، عملاً مستأجر هنگام تخلیه نمی‌تواند ادعایی داشته باشد.

 


بسمه تعالی

سلام

 

سوال :

آیا می­‌دانید اموال غیر قابل توقیف (مستثنیات دین) کدامند؟‌

پاسخ : 

مستثنیات دین اموالی هستند که برای زندگی فرد یا یک خانواده ضرورت دارند؛ قانون این اموال را مشخص نموده است؛ مثل اتومبیلی که شخص بدهکار به وسیله‌ی آن کسب درآمد می­‌کند، و به جز آن محل درآمد دیگری ندارد.

بر اساس ماده‌ی ۵۲۳ قانون آئین دادرسی مدنی و ماده‌ی ۶۵ قانون اجرای احکام مدنی اجرای رأی از مستثنیات دین اموال محکوم علیه۱، از جمله مسکن مورد نیاز محکوم علیه و خانواده‌ی وی، وسیله‌ی نقلیه‌ی مناسب، اثاثیه‌ی مورد نیاز، آذوقه، کتب و وسایل ابزار کار؛ قابلیت اجرای حکم ندارد. به این معنی که اگر به عنوان مثال فردی ورشکسته شود و دادگاه حکم به توقیف اموال وی بدهد، این حکم در رابطه با موارد فوق‌الذکر قابلیت اجرا ندارد و طلبکاران وی اجازه‌ی مطالبه‌ی این اموال را نخواهند داشت. لازم به ذکر است حتی مهریه‌ی زن نیز که جزء دیون ممتازه۲ محسوب است هم از مستثنیات دین قابل پرداخت نیست. همچنین در بعضی از موارد اموالی که مالکیت محکوم علیه نسبت به آن‌ها محرز نیست و هیچ دلیلی بر ید مالکانه‌ی وی وجود ندارد هم قابلیت توقیف ندارد.

 

 

واژگان حقوقی:

۱- محکوم علیه: شخصی است که حکم دادگاه به زیان وی صادر شده است.

۲- دیون ممتازه: به دینی گفته می‌شود که پرداخت آن برای بدهکار مقدم بر سایر بدهی‌ها می‌باشد.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

بی‌مقدمه برویم سر اصل مطلب

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت

آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

 

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان‌بین

کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

 

بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش

آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت

 

دور از رخ تو دم به دم از گوشه‌ی چشمم

سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

 

از پای فتادیم چو آمد غم هجران

در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

 

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

 

احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست

در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت

 

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید

هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

 

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه

زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

 

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که بنده از سایت راسخون آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

تفاوت دادگاه با دادسرا چیست؟

پاسخ: 

 قوه‌ی قضائیه، که یکی از سه قوّه‌ی تشکیل‌دهنده‌ی نظام جمهوری اسلامی ایران است جهت انجام وظایفی که به عهده دارد مانند:

۱- احیای حقوق عامه و گسترش عدل

۲- نظارت بر حسن اجرای قوانین

۳- کشف و تعقیب جرم و مجازات مجرمین

۴- اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم

و.

دادگستری‌ها را تشکیل داد که بتواند به بهترین شکل به تظلمات رسیدگی کند.

 

دادگستری از دو بخش دادگاه و دادسرا تشکیل شده است.

وظیفه‌ی اصلی دادسرا تحقیق و بازجویی و کشف جرم است. به عبارتی فقط به انجام تحقیقات مقدماتی و کیفرخواست۱ و قرار مجرمیت اقدام می‌­کند.

در دادسرا حکمی صادر نمی‌­شود، یعنی مرجعی که مجرم را مجازات می‌­کند دادگاه است نه دادسرا.

در دادسرا اگر مشخص شود که متهم جرمی انجام نداده پرونده در همان دادسرا بسته می‌­شود، و قرارهای (منع تعقیب یا موقوفی تعقیب) صارد می‌­شود؛ و اگر مجرم تشخیص داده شود، پرونده به شعب جزایی ارسال می‌­شود. پس مجازات جرم در دادگاه تعیین می‌­گردد و دادسرا فقط به انجام تحقیقات مقدماتی اقدام می‌­کند. 

این دادگاه است که در خصوص ادعاهای مطروحه از سوی دادسرا تصمیم قضایی می‌­گیرد، و به عبارت دیگر فصل خصومت، با دادگاه است.

ادعاهایی که در دادگاه مطرح می‌­شود یا جنبه‌ی جزایی دارد یا حقوقی. ادعاهای جزایی (کیفری) از طریق دادستان۲ مطرح می‌­شود و ادعاهای حقوقی از طرف مدّعی، مستقیماً با تنظیم فرم مخصوص (دادخواست) انجام می‌­گیرد.

دادسرا در امور حقوقی دخالتی ندارد.

امّا دادگاه، قسمتی از دادگستری است که به موضوعات حقوقی و مدنی و جزایی رسیدگی می­‌کند.

پرونده­‌هایی که موضوعات آن مربوط به امور مالی است، در شعب حقوقی دادگاه، و پرونده‌هایی که مربوط به جرم می­‌باشد مثل: ی، سرقت و. در شعب جزائی رسیدگی می‌­شوند.

دادگاه‌‌ها از طرفی به دو بخش عمومی و اختصاصی تقسیم می‌­شوند.

دادگاه‌‌های عمومی که صلاحیت رسیدگی به تمام دعاوی را دارند، به غیر آن‌چه قانون صراحتاً استثناء کرده است؛ و دادگاه‌ های اختصاصی که صلاحیت رسیدگی به هیچ دعوایی را ندارند، به غیر آن‌چه قانون صراحتاً استثناء کرده است؛ مانند: دادگاه انقلاب که فقط حق رسیدگی به جرایم موضوع ماده‌ی ۳۵ قانون تشکیل دادگاه‌‌های عمومی و انقلاب را دارد.

 

واژگان حقوقی:

۱- کیفرخواست: ادعانامه‌ی داستان علیه متهم است، که بعد از انجام تحقیقات مقدماتی و صدور قرار مجرمیت صادر می‌­شود.

۲- دادستان: بالاترین مقام دادسرا می‌باشد. دادسرا به ترتیب از اجزاء ذیل تشکیل شده است: دادستان، معاون دادستان، دادیار، بازپرس

۳- جرایم ماده‌ی ۵ قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب: ۱) جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی و محاربه یا افساد فی‌الارض؛ ۲) توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران یا مقام معظّم رهبری  ۳) توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه و ترور و تخریب ۴) جاسوسی به نفع اجانب  ۵) کلیه‌ی جرائم مربوط به قاچاق و مواد مخدر ۶) دعاوی  مربوط به اصل ۴۹ قانون اساسی (ربا، غصب، رشوه، اخلاس و.)


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام! آخرین جمعه‌ی تابستان ۱۳۹۸ و باز هم توفیق تفال به دیوان حافظ شیرازی؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است

 

طمع خام بین که قصه‌ی فاش

از رقیبان نهفتنم هوس است

 

شب قدری چنین عزیز شریف

با تو تا روز خفتنم هوس است

 

وه که دردانه‌ای چنین نازک

در شب تار سفتنم هوس است

 

ای صبا امشبم مدد فرمای

که سحرگه شکفتنم هوس است

 

از برای شرف به نوک مژه

خاک راه تو رُفتنم هوس است

 

همچو حافظ به رغم مدعیان

شعر رندانه گفتنم هوس است

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که بنده از سایت راسخون آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت  آن را دانلود کنید.


باید توبه کرد، توبه به معنای واقعی‌اش که همان بازگشت است. یعنی مسیر غلط‌آمده را به عقب برگشتن و راه درست را طی‌کردن.

عمری است جلسه‌ی روضه‌ای می‌روم، پای روضه‌ی مداحی می‌نشینم، وعظ واعظ و عالمی را می‌شنوم و استادی را استاد و استادم می‌دانم که امام حسینی که من دوست دارم را برایم به تصویر می‌کشد، امام حسینی که بر عقاید من منطبق است؛ در حالی که باید امام حسین را آن چنان که هست می‌شناختم، آن چنان که هست نه آنچنان که من می‌پسندم.

حسین جان! هل لی توبة؟


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

آیا دوران سربازی را می‌­توان به عنوان سابقه‌ی کاری احتساب کرد و از این راه برای گرفتن بیمه‌ی بازنشستگی اقدام کرد؟ چگونه این امکان فراهم می‌­شود؟

پاسخ: 

بیمه‌ی سربازی در هر شغل یا حرفه‌­ای که باشید، جزء بیمه‌ی بازنشستگی بوده و به عنوان سابقه‌ی کاری منظور می‌­شود؛ اما برای استفاده از آن رعایت دو شرط لازم است:

۱- درخواست‌دهنده باید در زمان ارائه‌ی تقاضا، شاغل و بیمه­‌پرداز باشد.

۲- قبل از زمان تقاضا، حداقل دو سال سابقه‌ی پرداخت بیمه نزد سازمان تأمین اجتماعی داشته باشد.

اما نحوه‌ی محاسبه‌ی بیمه بدین صورت است که برای کسانی که قبل از سال ۱۳۸۳ خدمت خود را گذرانده‌­اند، به شرط آنکه قبل از خدمت، حق بیمه پرداخت کرده باشند و مشغول به کاری باشند که برای آن حق بیمه پرداخت شود؛ در این صورت بیمه‌ی سربازی به عنوان سابقه‌ی کار محسوب شده و نیازی هم به پرداخت مبلغی به سازمان تأمین اجتماعی نیست.

اما کسانی که بعد از سال ۱۳۸۳ خدمت خود را گذرانده‌­اند باید مبلغی را به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کنند. میزان این مبلغ هم، به زمان درخواست خرید بیمه بستگی دارد. شخص درخواست‌کننده باید معادل ۷ درصد میانگین حقوق دو سال قبل از درخواست را ب­پردازد و ۲۳ درصد مابقی را دولت پرداخت می‌­کند. به عنوان مثال: اگر میانگین حقوق دو سال قبل از درخواست احتساب بیمه‌ی شخصی ۹۰۰/۰۰۰ تومان باشد، این عدد در ۷ درصد ضرب می‌­شود؛ عدد به دست آمده ۶۳/۰۰۰ تومان خواهد بود؛ این عدد در ۲۴ ماه خدمت سربازی ضرب شده و عدد ۱/۵۱۲/۰۰۰ تومان بدست می‌­آید؛ این مبلغ رقمی است که شخص متقاضی باید برای خرید بیمه‌ی سربازی به سازمان تأمین اجتماعی بپردازد، که البته پرداخت آن به صورت قسطی نیز امکان‌پذیر است.

 


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

یکی دو هفته توفیق جمعه‌ها با حافظ رو نداشتم، اما باز شکر خدا که این هفته قسمت شد؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد           

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

 

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی

شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

 

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد

 

خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب        

ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد

 

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست        

عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

 

غم دنیای دنی چند خوری باده بخور   

حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

 

دلق و سجاده‌ی حافظ ببرد باده فروش

گر شرابش ز کف ساقی مه‌وش باشد

 

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

در چه مواردی قانون اجازه‌ی طلاق را به زن می‌­دهد؟

پاسخ: 

به­ لحاظ حقوقی طلاق یک ایقاع است، نه عقد. عقد به توافق دو اراده برای ایجاد یک رابطه‌ی حقوقی گفته می‌­شود. مانند عقد ازدواج؛ یعنی برای به وجود آمدن آن حتماً باید دو نفر وجود داشته باشند.

اما طلاق یک ایقاع است، برای به وجود آمدن آن یک نفر یا یک اراده لازم است، و آن­ هم اراده‌ی مرد است؛ مرد به ­موجب قانون هرگاه که بخواهد می‌­تواند زن خود را طلاق دهد، علّت آن ­­هم این است که چون مرد در تشکیل خانواده سهم بیشتری دارد و بار مخارج و مسئولیت خانواده بیشتر بر دوش اوست، به همین نسبت علاقه‌­اش به ­بر هم­ خوردن یا نخوردن خانواده نیز بیشتر است.

اما گاهی به برخی دلایل، قانون این اجازه را به زن می‌­دهد که بتواند بدون اراده‌ی مرد، از او طلاق بگیرد که این موراد از این قبیل است:

۱- استنکاف و عجز شوهر از دادن نفقه: مطابق ماده‌ی ۱۱۰۷ قانون مدنی نفقه عبارت است از همه‌ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل: مسکن، نان، اثاث منزل، هزینه‌های درمانی و بهداشتی، و خادم در صورت عادت یا احتیاج. البته این موارد حصری نیست، و هر چیزی که عرفاً مورد نیاز زن باشد جزء نفقه محسوب می‌­شود؛ مانند لوازم آرایشی. در تعیین نفقه، وضعیت و احتیاجات زن به طور متعارف ملاک است، نه وضعیت مالی مرد؛ پس اگر زن از خانواده متمکّنی باشد شوهر به ناچار باید وسایل او را آن چنان‌ ­که شأن و وضع زندگی خانوادگی زن اقتضاء می‌­کند فراهم نماید، و مرد نمی‌­تواند به بهانه‌ی وضعیت مالی خود از آن استنکاف کند. چرا که در این صورت بر اساس ماده‌ی ۱۱۲۹ قانون مدنی در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه، زن می‌­تواند به دادگاه مراجعه کند تا دادگاه مرد را مم به دادن نفقه کند و اگر مرد باز هم نسبت به پرداخت نفقه اقدام نکرد زن می‌‌تواند با اذن دادگاه خود را مطلّقه سازد.

۲- مشقّت شدید برای زن که عادتاً قابل تحمل نباشد: بر اساس ماده‌ی ۱۱۳۰ قانون مدنی هر وضعیتی که ادامه‌ی زندگی را برای زن با مشقّت همراه کند به طوری که عادتاً قابل تحمل نباشد عسر و حرج نامیده می‌­شود مانند:

الف) ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجّه.

ب) اعتیاد زوج به مواد مخدر یا ابتلاء به مشروبات الکی به طوری که به اساس زندگی خلل وارد آورد.

ج) محکومیت قطعی زوج به حبس ۵ سال یا بیشتر.

د) ضرب و شتم یا هرگونه سوء رفتار مستمر زوج که با توجه به وضعیت زن قابل تحمل نباشد.

ه) ابتلاء زوج به بیماری‌های صعب‌­العلاج روانی و یا ساری و یا هر عارضه‌ی صعب‌­العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.

در صورت به وجود آمدن چنین وضعیتی زن می‌­تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، در این صورت دادگاه مرد را مجبور به طلاق می­‌نماید، و در صورتی که مرد به دستور دادگاه عمل ننماید زن با اجازه‌ی حاکم شرع طلاق داده می‌­شود.

لازم به ذکر است عسر و حرج محصور در موارد فوق نیست و صرفاً نمونه‌ای برای عسر و حرج می‌­باشند.

۳- غایب مفقودالاثر: وفق ماده‌ی ۱۰۲۹ قانون مدنی هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد، زن او می‌­تواند تقاضای طلاق کند.

۴- وکالت در طلاق: وفق ماده‌ی ۱۱۱۹ قانون مدنی این امکان فراهم است که طرفین عقد ازدواج هر شرطی که با ذات عقد ازدواج مخالف نباشد را ضمن این عقد بنمایند. بنابراین ممکن است شوهر ضمن عقد، وکالت برای طلاق به زن بدهد، مثل اینکه شرط شود هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد زن بتواند خود را مطلقه سازد.


امام صادق علیه السلام:

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالى أوجَبَ عَلَیکُم حُبَّنا و مُوالاتَنا، و فَرَضَ عَلَیکُم طاعَتَنا، ألا فَمَن کانَ مِنّا فَلیَقتَدِ بِنا، و إنَّ مِن شَأنِنَا الوَرَعَ وَ الاِجتِهادَ و أداءَ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَ الفاجِرِ، و صِلَةَ الرَّحِمِ و إقراءَ الضَّیفِ وَ العَفوَ عَنِ المُسیءِ، و مَن لَم یَقتَدِ بِنا فَلَیسَ مِنّا.

خداوند متعال، دوستىِ ما و ولایت ما را بر شما واجب ساخت و اطاعت از ما را بر شما فرض کرد. هان! پس هر که از ماست، باید به ما اقتدا کند. از راه و رسم ما، پارسایى و سخت‌کوشى [در عمل و طاعت] و برگرداندن امانت به نیک و بد، و صله‌ی رحم و پذیرایى از میهمان و گذشت‌کردن از بدى‌کننده است. و هر که به ما اقتدا نکند، از ما نیست.

 

* الاختصاص، ص ۲۴۱


پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله:

علَیکَ بِمُجالَسَةِ أهلِ الذِّکرِ، و إذا خَلَوتَ فَحَرِّک لِسانَکَ مَا استَطَعتَ بِذِکرِ اللّهِ عز و جل، و أحبِب فِی اللّهِ، و أبغِض فِی اللّهِ.

«بر تو باد همنشینى با اهل ذکر، و [این که] هرگاه تنها شدى، تا توانستى زبانت را به ذکر خداوند عز و جل بجنبان و به خاطر خدا، دوست بدار و به خاطر خدا، دشمن بدار.»

 

* تاریخ دمشق: جلد ١٣، ص ٣١٧، ح ۳۲۸۵


امام حسین علیه‌السلام:

من دَعا عَبدا مِن ضَلالَةٍ إلى مَعرِفَةِ حَقٍّ فَأَجابَهُ، کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَعِتقِ نَسَمَةٍ.

«هر کس انسانى را از گمراهى به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجرى مانند آزاد کردن بنده دارد».

 

مسند زید: ص ٣٩٠


امام رضا علیه‌السلام:

فعَلى مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباَ؛ فإنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. .کانَ أبی علیه‌السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، و کانَتِ الکَآبَةُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّى تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ، و یَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه‌السلام.

«بر کسى چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را مى‌زداید. .چون ماه محرّم مى‌رسید کسى پدرم علیه‌السلام را خندان نمى‌دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز مى‌گذشت. روز دهم روز سوگوارى و اندوه و گریه‌ی او بود و مى‌فرمود: این روزى است که حسین علیه‌السلام در آن کشته شد.»

 

* وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۱۰، ح ۳۹۴


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

تفاوت دادخواست با درخواست چیست؟

پاسخ: 

اصولاً  جهت طرح دعاوی­ حقوقی در محاکم دادگستری، و برای شروع به رسیدگی دعوی، نیاز است که خواهان (مدعی) شکوائیه‌­ی خود را به مراجع­ قضایی عرضه کند تا روند رسیدگی به­ دعوی آغاز شود. این شکوائیه باید در برگه­‌ی چاپی مخصوصی تنظیم شود که به این برگه دادخواست گفته می‌­شود.    

برگه‌­ی دادخواست مطابق با ماده‌ی ۵۱ قانون آئین دادرسی مدنی باید شامل نام، نام ­خانوادگی، نام پدر، شغل، سن، و اقامتگاه خواهان، خوانده، وکیل و شرایط دیگری باشد که در تصویر زیر قابل مشاهده است.

 

اما درخواست نیاز به تشریفات و تنظیم برگه‌­ی مخصوصی ندارد. درخواست معنایی عام‌­تر از دادخواست دارد، زیرا هر دادخواستی خود یک نوع درخواست است، ولی هر درخواستی دادخواست نیست.

مانند:

۱- درخواست صدور گواهی انحصار وراثت

۲- درخواست مهر و موم ترکه

۳- درخواست صدور گواهی عدم امکان سازش

۴- درخواست نصب قیم

و .

تفاوت دیگری که می‌توان نام برد این است که تمامی موارد درخواست مربوط به دعاوی غیرترافعی است، ولی دادخواست مربوط به دعاوی ترافعی است.

دعاوی ترافعی دعاوی هستند که مقام قضایی بدون درخواست خواهان اجازه‌ی ورود به رسیدگی ندارد. یعنی حتماً باید دو طرف خواهان و خوانده برای شروع به رسیدگی وجود داشته باشند.

البته در حال حاضر در دادگاه‌­ها خواهان می‌­تواند در دعاوی غیرترافعی درخواست خود را در برگه‌ی دادخواست نیز ثبت نماید، اما در دعاوی ترافعی باید حتماً آن‌ ­را در برگه‌ی دادخواست درج نماید، چرا که در غیر این صورت دفتر دادگاه قرار ردّ دادخواست صادر خواهد نمود، و برای به جریان افتادن دادرسی، خواهان باید دوباره برگه‌ی دادخواست ارائه نماید.

 


پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله:

خیارُ اُمَّتِی المُتَأَهِّلونَ، و شِرارُ اُمَّتِی العُزّابُ.

«بهترین‌هاى امّت من، همسرداران‌اند، و بدترین‌هاى امّتم، بى‌همسران‌اند .»

 

* جامع الأخبار: صفحه‌ی ۲۷۳، حدیث ۷۴۸

* آدرس کانال جرعه‌نوش در تلگرام و ایتا: @joreenoush


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

جمعه‌ها با حافظ در اولین روز و اولین جمعه‌ی ماه آخر تابستان؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

تو را که هر چه مراد است در جهان داری         

چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

 

بخواه جان و دل از بنده و روان بستان 

که حکم بر سر آزادگان روان داری

 

میان نداری و دارم عجب که هر ساعت

میان مجمع خوبان کنی میان‌داری

 

بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک       

سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری

 

بنوش می که سبک‌روحی و لطیف، مدام          

علی الخصوص در آن دم که سر گران داری

 

مکن عتاب از این بیش و جور بر دل ما

مکن هر آن چه توانی که جای آن داری

 

به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست  

به قصد جان من خسته در کمان داری

 

بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود            

که سهل باشد اگر یار مهربان داری

 

به وصل دوست گرت دست می‌دهد یک دم     

برو که هر چه مراد است در جهان داری

 

چو گل به دامن از این باغ می‌بری حافظ          

چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.

* واقعا حیف نیست کانال تک‌مضراب را نبیندید؟! (+)


علی اعجوبه ای در ملک هستی است

وقتی

هم قصه‌ی نانموده خوانی

هم نامه‌ی نانوشته خوانی

چی بگم؟

اگر چیزی می‌گم

فقط به این خاطره:

«وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى

قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَ لِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»

دوستت دارم [قلب]

 

 

* برای دریافت پوستر در اندازه‌ی اصلی، روی تصویر کلیک کنید!


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

بی‌مقدمه برویم سراغ حافظ

بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد   

صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

 

سیل سرشک ما ز دلش کین به در نبرد

در سنگ خاره قطره‌ی باران اثر نکرد

 

یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار

کز تیر آه گوشه‌نشینان حذر نکرد

 

ماهی و مرغ، دوش ز افغان من نخفت

وان شوخ‌دیده بین که سر از خواب برنکرد

 

می‌خواستم که میرمش اندر قدم چو شمع       

او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

 

جانا کدام سنگ‌دل بی‌کفایت است    

کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد

 

کلک زبان‌بریده‌ی حافظ در انجمن     

با کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد

 

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

با عرض پوزش به علت تاخیر به وجود آمده در بارگذاری مطالب پرسمان حقوقی به دلیل کسالت و بیماری که عارض بنده گشته مدتی قادر به مطالعه و بارگذاری مطالب نیستم، لذا به محض این‌که از بیماری فارغ گردم سریعاً نسبت به ارائه‌ی مطالب حقوقی اقدام خواهم کرد.


السلام علیک یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام! وقت بخیر! سال‌روز شهادت حضرت امام محمد باقر علیه‌الصلاة و السلام را تسلیت عرض می‌کنم. برای روزهای عزیز آینده، مخصوصا روز بزرگ عرفه از همه‌ی دوستان بزرگوار التماس دعا دارم. حرفی دیگری نیست، پس برویم سراغ اصل مطلب امروز؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

 

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

 

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل

ای بسا دُر که به نوک مژه‌ات باید سفت

 

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در میخانه به رخساره نرُفت

 

در گلستان ارم دوش چو از لطفِ هوا

زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت.

 

.گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو

گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت

 

سخن عشق نه آن است که آید به زبان

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

 

اشک حافظ خِرد و صبر به دریا انداخت

چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


«در سفر ادواردو به مشهد یکی از همراهانش او را به یک شهربازی که به تازگی در مشهد ساخته شده بود می‌برد. ادواردو برای او تعریف می‌کند که در ایتالیا یک شهری بود که معروف بود به یک مرکز مذهبی در ایتالیا و همه آن شهر را به آن مرکزیت مذهبی‌اش می‌شناختند. اما کسانی که با دین و دین‌داری مخالف بودند می‌خواستند این شهرت مذهبی را از آن شهر بگیرند تا دیگر به آن مرکزیت مذهبی‌اش معروف نباشد. آن‌ها چون نمی‌توانستند آن مرکز مذهبی را از بین ببرند تصمیم گرفتند که مراکز تفریحی بسیار گسترده‌ای در آن شهر ایجاد کنند تا کم‌کم شهرت شهر از آن مرکزیت مذهبی تبدیل شود به مرکزیت تفریحی و همین‌طور هم شد و توطئه‌ی آن‌ها اثر کرد و کسی دیگر آن شهر را به آن مرکزیت مذهبی‌اش نمی‌شناسد بلکه به مراکز تفریحی‌اش می‌شناسند. ادواردو به همراهش گفت: مراقب باشید که مشهد هم دچار این بحران نشود و مشهد همیشه شهر امام رضا (ع) باقی بماند و همیشه به این عنوان و این صفت مشهور باشد.»(۱) 

جنس اتفاقات ورزشگاه کربلا از این جنس است؛ فتامل جیدا!

 

 

 

۱. سایت ادواردو آنیلی


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

آیا از جایگاه حقوقی رسیدهای بانکی در مطالبه‌ی­ طلب اطلاعی دارید؟

پاسخ: 

رسید بانکی یکی از مدارکی است که می‌تواند دلیل اثبات دعوی و مستندی برای مطالبه‌ی وجه واریزی از طرف مقابل باشد.

بر اساس نص۱ قانون «هرگاه کسی پولی به دیگری بدهد، ظاهر در عدم تبرع۲ است مگر این‌که طرف دعوی خلاف آن را ثابت کند». یعنی اصل بر آن ا‌ست که شما به طرف دعوی بدهکاری ندارید؛ به عنوان مثال آن مبلغ را به عنوان قرض یا به هر دلیل دیگری به حساب او واریز کردید مانند اشتباه در اسم یا شماره‌ی بانکی و

اما اگر طرف شما دلایل یا مدارکی ارائه نماید که نشان دهد شما به وی مدیون بوده‌اید، و وجوه واریزی به عنوان ایفای تعهدات از طرف شما بوده، دعوی شما محکوم به ردّ است. اما همان‌طور که گفته شد گاهی وجهی را به اشتباه، اعم از اشتباه در اسم یا در شماره‌ی حساب و. به حساب شخصی واریز می‌­کنید و این در حالی است که شما هیچ‌­گونه بدهی به وی ندارید و حتی آن شخص را نمی‌­شناسید. با این وجود طرف مقابل از بازگرداندن وجه به شما خودداری می‌­نماید. عنوان این اقدام از لحاظ حقوقی، داراشدن بلاجهت نام دارد. یعنی بدون دلیل قانونی و شرعی، مبلغی به حساب شخصی واریز شود که در این صورت شما می‌­توانید در دادگاه دعوی مطالبه‌ی وجه اقامه کنید و به راحتی شخص مقابل را به داراشدن بلاجهت محکوم و طلب خود را مطالبه نمائید.

واژگان حقوقی: 

۱- نص: متن 

۲- عدم تبرع: تبرع به معنای رایگان و بخشش است و عدم تبرع یعنی غیر رایگان


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام؛ شهادت حضرت جواد الائمه ابن الرضا علیه‌السلام رو تسلیت عرض می‌کنم؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد 

هلال عید به دور قدح اشارت کرد

 

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد      

که خاک میکده‌ی عشق را زیارت کرد

 

مقام اصلی ما گوشه‌ی خرابات است

خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد

 

بهای باده‌ی چون لعل، چیست؟ جوهر عقل      

بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد

 

نماز در خم آن ابروان محرابی            

کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

 

فغان که نرگس جمّاش شیخ شهر امروز           

نظر به دُردکشان از سر حقارت کرد

 

به روی یار نظر کن ز دیده منت دار    

که کاردیده نظر از سر بصارت کرد

 

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ  

اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

 

یاعلی

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

تفتیش و بازرسی اتومبیل‌­ها، توسط پلیس (نیروهای انتظامی) و یا ضابطین­ قضایی چه توجیح­ حقوقی و قضایی دارد؟

پاسخ: 

قبل از پرداختن به بحث اصلی، ابتدا لازم است ضرورت برپایی ایست ­بازرسی­‌ها را بررسی کنیم. اصولاً چرا لازم است پلیس و یا به معنای عام‌­تر ضابطین قضایی اتومبیل‌­ها را بازرسی و تفتیش کنند؟

جلوگیری از وقوع جرم با ناامن کردن فضا برای متخلفان، اولین هدف این امر است. جرم پدیده­‌ای است که نظم­ عمومی و امنیت­ جامعه را بر هم می‌­زند، و لذا برای جلوگیری از این اتفاق، ضروری است مطابق با قوانین‌ موضوعه ابتدا زمینه‌ی وقوع جرم را ناامن کرد، و سپس با مجرم برخورد مناسب را انجام­ داد و یا حتی او را مجازات‌­ کرد.

اما جرم به­ لحاظ اینکه در مرئی‌­ و منظر۱ ضابطین و یا دادستان و مقامات قضایی صورت گیرد، به دو قسم مشهود و غیر‌مشهود تقسیم می‌­شود؛

اگر جرم مشهود باشد، مانند: بی‌­حجابی، روزه‌­خواری در ملأعام، کیف‌­قاپی و. احتیاجی به تحقیقات مقدماتی برای کشف‌ جرم ندارد، چرا که با توجه به اینکه در مرئی و منظر ضابط قضایی صورت‌گرفته، وی بلافاصله در محل وقوع‌ جرم حاضر شده و با مجرم برخورد خواهد کرد؛ ضمن اینکه قانون‌­گذار اختیارات ویژه­‌ای از جمله جلب و تفتیش را در جرایم مشهود به ضابطین داده‌ ­است.

اما اگر جرم غیرمشهود باشد، یعنی جرم در مرئی­ و منظر ضابط یا دادستان واقع نشده‌ باشد؛ احتیاج به تحقیقا‌‌ت‌ ­مقدماتی جهت کشف­ جرم دارد.

یکی‌ از راه­‌هایی که برای کشف‌ جرم مورد استفاده قرار می‌­گیرد، برپایی ایست­‌بازرسی توسط نیروی‌­انتظامی یا دیگر ضابطین قضایی مانند نیروی مقاومت بسیج می‌­باشد. که شاید در برخی نقاط­ شهر یا در ایام خاصی در شهر دیده­ باشید. در این خصوص ماده‌ی ۵۵ قانون آئین دادرسی کیفری اشاره نموده است که بازرسی اشخاص و اشیاء در جرایم غیرمشهود فقط با اجازه‌ی موردی مقام­ قضایی امکان‌­پذیر است؛ هرچند مقام قضایی اجرای­ تحقیقات را به طور کلی به ضابط ارجاع داده­‌ باشد.   

اجازه­‌ی موردی بدین معناست که اگر مأمورین قصد بازرسی و تفتیش خودرویی را داشته باشند، ابتدا باید آن را متوقف کرده، و طی تماس با مقام قضایی از وی درخواست مجوز کنند؛ که این مجوز فقط مختص همان خودروی مورد نظر است.

همین‌طور در تبصره‌ی ماده‌ی ۵ قانون جدید آمران به معروف و ناهیان از منکر چنین آمده است: اماکنی که بدون تجسس در معرض دید عموم قرار می­‌گیرند، مانند قسمت­‌های­ مشترک آپارتمان، هتل‌ها، بیمارستان‌­ها و نیز وسایل نقلیه، مشمول حریم خصوصی نیست.

با توجه به مفهوم مخالف این­ تبصره و با عنایت به  قواعد عمومی حقوق جزا و تفسی رمضیّق از آن می‌­توان گف : در مورد اتومبیل، ب اتوجه به عبارت (در معرض­ دید عموم ­­بودن)، فقط آن قسمت از خودرو که برای همگان قابل مشاهده است، مشمول مقررات این‌ تبصره می‌باشد، و قسمت­‌های دیگر مانند داشبورد، صندوق عقب و. شامل این مورد نخواهد شد، و ضابطین برای بازرسی این قسمت‌­ها نیاز به اجازه‌ی مقام قضایی دارند.

نتیجه­‌گیری: در جرایم غیرمشهود، یعنی جرایمی که در دید ضابط قضایی اتفاق نمی‌­افتد، برای کشف­ آن اگر احتیاج به تفتیش و بازرسی باشد، ضابط باید از قاضی کسب­ اجازه­ کند؛ که فقط برای همان مورد است.

اما در جرایم مشهود، چون در دید ضابط جرم واقع شده است، دیگر احتیاجی به کسب اجازه نیست، و خود ضابط هر اقدامی را که مظابق با قانون لازم‌­ بداند از قبیل بازرسی و یا حتی جلب، می­‌تواند انجام دهد.

 

واژگان حقوقی:

۱- مرئی و منظر: در دید بودن – در برابر چشم­ همه


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام! نیت کنید و بسم‌الله.

 

 



بسم الله الرحمن الرحیم

 

غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم       

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

 

به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت   

چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم

 

ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر

چرا که طالع وقت آن‌چنان نمی‌بینم

 

نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار      

که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم

 

بدین دو دیده‌ی حیران من هزار افسوس  

که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم

 

قد تو تا بشد از جویبار دیده‌ی من         

به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم

 

در این خمار، کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد  

ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم

 

نشان موی میانش که دل در او بستم     

ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم

 

من و سفینه‌ی حافظ که جز در این دریا  

بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم

 

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

فروشندگان­ طلا هنگام­ فروش، قیمت آن را چگونه محاسبه می‌کنند؟ حتماً برای شما پیش آمده که برای خرید طلا به طلافروشی مراجعه کنید؛ و حتماً دیده‌اید که بعد از پسند قطعه‌ی طلا، هنگام چانه‌زنی بر سر قیمت، فروشنده مشغول محاسبه با ماشین‌حساب و ترازو می‌شود، و نهایتاً قیمتی به شما اعلام می‌کند. مسئله اینجاست که شما قیمت هر گرم طلا را می‌دانید اما این‌که قیمت نهایی چگونه محاسبه می‌شود را نیز می‌دانید؟

پاسخ: 

قضیه از این قرار است که اتحادیه‌‌ی طلا و جواهر، فرمولی را جهت محاسبه و فروش طلا به طلافروشی‌ها ابلاغ نموده است که طلا‌فروشان موظف به رعایت آن هستند. این فرمول به این صورت می‌باشد:

(قیمت روز طلا + اجرت + سود + ارزش افزوده) = مبلغی که شما باید بپردازید.  

مسئله این‌جاست که فروشندگان می‌بایست در محاسبه‌ی سود و ارزش افزوده، اجرت یک گرم را ملاک قرار دهند، نه مجموع قیمت طلا و اجرت را.

یک‌ مثال برای روشن‌شدن مطلب:

فرض کنید شما قصد خرید یک قطعه‌طلا به وزن ۱۰‌گرم را دارید، و قیمت هر گرم طلا ۹۰/۰۰۰ تومان می‌باشد، و فروشنده اجرت ساخت هر گرم را ۲۰/۰۰۰  تومان اعلام می‌کند و سود معادل ۷ درصد و ارزش افزوده معادل ۹ درصد می‌باشد:

ابتدا محاسبه‌‌ی واقعی:

قیمت روز طلا × وزن (۹۰/۰۰۰ × ۱۰ گرم) = ۹۰۰/۰۰۰ تومان

اجرت × وزن (۲۰/۰۰۰ × ۱۰ گرم) = ۲۰۰/۰۰۰ تومان

سود × اجرت (%۷ × ۲۰/۰۰۰) = ۱۴/۰۰۰ تومان

ارزش افزوده × اجرت ( %۹ × ۲۰/۰۰۰) = ۱۸/۰۰۰ تومان  

در نهایت چهار عدد با یکدیگر جمع می‌شوند: ۹۰۰/۰۰۰ + ۲۰۰/۰۰۰ + ۱۴/۰۰۰ + ۱۸/۰۰۰ = ۱/۱۳۲/۰۰۰ تومان 

حالا شیوه‌ی محاسبه‌ی برخی طلافروشان:

قیمت روز طلا × وزن (۹۰/۰۰۰ × ۱۰گرم) = ۹۰۰/۰۰۰ تومان

اجرت × وزن (۲۰/۰۰۰ × ۱۰گرم) = ۲۰۰/۰۰۰ تومان

مجموع اجرت و قیمت روز ۱۰گرم طلا (۹۰۰/۰۰۰ + ۲۰۰/۰۰۰) = ۱/۱۰۰/۰۰۰ تومان

سود × اجرت (%۷ × ۱/۱۰۰/۰۰۰) = ۷۷/۰۰۰ تومان

(۱/۱۰۰/۰۰۰ + ۷۷/۰۰۰ ) = ۱/۱۷۷/۰۰۰ تومان

ارزش افزوده × اجرت ( %۹ × ۱/۱۷۷/۰۰۰) = ۱۰۵/۹۳۰ تومان

(۱/۱۷۷/۰۰۰ + ۱۰۵/۹۳۰) = ۱/۲۸۲/۹۳۰ تومان

در نهایت فروشنده، با سخاوت حتی مبلغی به عنوان تخفیف به شما می‌‌دهد و شما با رضایت کامل از طلافروشی خارج می‌شوید در حالی که اگر این دو عدد به دست آمده را از یکدیگر کم کنیم متوجه می‌شویم فروشنده ۱۵۰/۰۰۰ تومان بیشتر از شما پول گرفته است.

اما نهایتاً برای جلوگیری از این کار، کافی است از فروشنده بخواهید ریز محاسبات را در فاکتور نوشته و مهر کند. البته به این نکته نیز توجه داشته باشید که فاکتور مربوط به همان فروشنده باشد. چرا که برخی از فروشندگان هنگامی که شما از آن‌ها ریز محاسبات را مطالبه می‌کنید، فاکتور دیگری، که متعلق به غیر است را نوشته و مهر می‌کنند که برای شما قابل اثبات نباشد.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

آخرین جمعه‌ی تیرماه ۹۸؛ بسم‌الله.

 


بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد        

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

 

اگر چه حسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

 

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز           

به یار یک‌جهت حق‌گزار ما نرسد

 

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی   

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

 

هزار نقد به بازار کاینات آرند 

یکی به سکه‌ی صاحب‌عیار ما نرسد

 

دریغ قافله‌ی عمر کان چنان رفتند      

که گردشان به هوای دیار ما نرسد

 

دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش   

که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

 

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را

غبار خاطری از ره‌گذار ما نرسد

 

بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه‌ی او        

به سمع پادشه کامگار ما نرسد

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

آیا اصول همسایه­‌داری را می‌­دانید؟

آپارتمان­‌نشینی علاوه بر مزایا، معایبی نیز به همراه دارد. شاید برای بعضی از ما که در آپارتمان ست داریم پیش آمده باشد که با همسایه­‌ای مواجه‌ شویم که به عنوان مثال حق شارژ خود را پرداخت نمی‌کند، یا با ایجاد سر و صدای غیرمتعارف موجب سلب آرامش همسایگان مجاور می‌­شود، یا علی‌رغم تذکرات عدیده هیئت مدیره ساختمان مبنی بر نگذاشتن‌ جاکفشی در راهرو باز هم اقدام به این عمل می‌­کند و.

سوال اینجاست که چگونه با چنین مواردی برخورد کنیم؟ آیا اصولاً حقی برای ما که متضرر از این قبیل رفتار همسایگان می‌­شویم وجود دارد که بخواهیم در صدد دفاع از آن برآییم؟

پاسخ:

باید گفت این یک تکلیف اخلاقی و قانونی است، که ساکنان آپارتمان اعم از مالک و مستأجر به یکدیگر احترام بگذارند. اما در پاره‌­ای موارد خلاف این مسئله در آپارتمان­‌ها دیده می‌­شود ، به عنوان مثال همسایه­‌ای که اقدام به سر و صدای غیرمتعارف در منزل خود می‌­کند با این استدلال که (چاردیواری­ اختیاری). این جمله به هیج وجه از نظر علم حقوق پذیرفته نیست چرا که طبق ماده‌ی ۱۳۲ قانون مدنی کسی نمی­‌تواند در ملک خود تصرفی‌ کند که موجب تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد. در مثال بالا اگر میزان سر و صدا به قدری باشد که موجب سلب آرامش از همسایگان مجاور شود از نظر قانون مدنی مردود و قابل پیگیری است.

اما در خصوص تصرفات خارج از واحد آپارتمان مانند نصب (سردر) و تغییر شکل­ (در) که در مرئی و منظر است باید گفت مطابق ماده‌ی ۹ قانون تملک آپارتمان‌­ها هیچ مالکی بدون موافقت اکثریت سایر مالکین حق چنین تصرفی را ندارد و هم‌چنین مطابق ماده‌ی ۳ آئین‌­نامه‌ی اجرائی قانون تملک آپارتمان‌­ها گذاشتن میز و صندلی و هر نوع اشیاء دیگر در قسمت‌های مشترک مانند راهرو، ممنوع است چرا که قسمت‌­های مشترک در ملکیت تمام شرکاء است.

مورد دیگری که بعضاً در آپارتمان­‌ها دیده می‌­شود، عدم پرداخت حق شارژ ماهانه توسط بعضی از همسایگان است. در این خصوص باید گفت ماده‌ی ۱۰ مکرّر قانون تملک­ آپارتمان‌ها مفصلاً چگونگی برخورد هیئت مدیره با چنین همسایه­‌ای را توضیح داده است اما مختصراً می‌­توان گفت، اگر مالک یا استفاده‌کننده، از پرداخت سهم خود از هزینه‌­های مشترک امتناع­ کند از طرف هیئت مدیره به وسیله‌ی اظهارنامه با ذکر مبلغ، و صورت­ ریز آن‌ها، بدهی مطالبه می­‌شود؛ و در صورتی که باز هم امتناع کند مدیر یا مدیران ساختمان می‌­توانند اول از طریق قطع خدمات مشترک، از قبیل شوفاژ- آب-برق-گاز- آسانسور و.؛ و اگر باز هم کارگر نبود از طریق اجرائیه اداره‌ی ثبت محل، یا مقامات قضایی بدهی را مطالبه نمایند.

نکته:

تمام مطالبی که گفته ­شد مربوط به زمانی است که قصد برخور دقانونی با همسایه را داشته باشیم، اما بهتر است ت اجایی که امکان دارد با همسایگان خود سازش کنیم و صبر پیشه کنیم. چرا که بعضاً مشاهده می‌­شود یک اختلاف سطحی بین همسایگان که با سازش و صبر حل‌­شدنی است به مشاجره‌­های طولانی و حرمت‌شکنی و. منجر می‌شود. در روایات اکیداً به رعایت احترام همسایه توصیه شده است تا جایی که رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «رعایت حرمت همسایه مانند احترام به مادر لازم است».

 


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

سلام

نیت کنید و بسم‌الله.

 

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی

لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی

 

تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

 

گوی خوبی بردی از خوبان خَلُّخ، شاد باش

جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی

 

هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت

زان میان پروانه را در اضطراب انداختی

 

گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما

سایه‌ی دولت بر این کنج خراب انداختی

 

زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن

تشنه‌لب کردی و گردان را در آب انداختی

 

خواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیال

تهمتی بر شب‌روان خیل خواب انداختی

 

پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه‌گاه

و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی

 

باده نوش از جام عالم‌بین که بر اورنگ جم

شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی

 

از فریب نرگس مخمور و لعل می‌پرست

حافظ خلوت‌نشین را در شراب انداختی

 

و از برای صید دل در گردنم زنجیر زلف

چون کمند خسرو مالک‌رقاب انداختی

 

داور دارا شکوه ‌ای آن که تاج آفتاب

از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی

 

نصرة الدین، شاه‌یحیی آن که خصم ملک را

از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

آیا مستأجر در مقابل موجر۱، نسبت به ملکی که اجاره نموده است، امین است یا ضامن؟ اصلاً چه تفاوتی بین امین و ضامن است؟

پاسخ:

ابتدا لازم است توضیح مختصری درباره‌ی امین و ضامن دهیم تا ارزش بحث روشن شود.  

امین کسی است که به صورت قانونی بر مال غیر، به قصد حفظ و نگهدارى، به نفع خودش یا به نفع کسی که قانون معین کرده است تسلط یابد؛ که ممکن است این تسلط توسط عقد ودیعه۲ به وجود آید یا سایر عقود مانند عقد ­اجاره.

ضامن نیز به معنای ملتزم و عهده­‌دار غرامت است. مثلاً اگر مالی که متعلق به­ غیر است نزد وی تلف شود یا ناقص شود، او مم به جبران خسارت است.

اما تفاوتی میان این دو عبارت می‌باشد، و این تفاوت را می‌­توان در عقدی مانند اجاره به خوبی دید.

همان‌طورکه گفته شد وظیفه‌ی امین هنگامی­ که تسلط بر مال غیر دارد، حفظ و نگهداری مال است. در این خصوص ماده‌ی ۶۱۴ قانون مدنی بیان می‌دارد امین ضامن تلف یا نقصان مالی نیست که به او سپرده شده است؛ چرا که وظیفه‌ی امین همان‌طور که گفته شد فقط حفظ و نگهداری مال است در عین اینکه از آن مال منتفع هم می­‌شود مانند مستأجر؛ بنابراین هنگامی که شخصی ملکی را اجاره می‌­کند، امین مالک در آن ملک می‌­باشد و اگر نقصی در آن ملک به وجود آید یا به کلی تلف شود مانند اینکه به علت گودبرداری غیراصولی خانه‌ی همسایه خانه‌ی او فروبریزد، مسئولیتی متوجه مستأجر نمی‌­باشد.

همین‌طور ماده‌ی ۶۱۵ قانون مدنی بیان می‌­دارد مستأجر مسئول وقایعی نیست که دفع آن از اقتدار او خارج است.

اما نکته‌ی حائز اهمیت این‌جاست که در هر دو ماده‌ی فوق‌الذکر مستأجر تا جایی مسئولیت ندارد، که تعدی و تفریط در نگهداری از ملک نکرده باشد؛ که اگر این‌گونه باشد مسئول جبران خسارت است.

حال ممکن است در قرارداد اجاره شرط شود، مستأجر ضامن هر عیب و نقصی است که در آینده در ملک مورد اجاره به وجود می‌آید؛ که در این صورت حتی اگر در آینده عیب و نقصی به وجود آید که ناشی از اعمال مستأجر نباشد، یعنی حتی اگر تعدی و تفریط نکرده باشد، باز هم مسئول جبران خسارت است.

اما در جایی که قرارداد نسبت به شرط ضمان سکوت نموده است مستأجر امین محسوب می‌شود نه ضامن؛ یعنی ضامن‌بودن مستأجر نیاز به تصریح در عقد اجاره دارد.

به عنوان جمع‌بندی این‌طور می‌­توان گفت، که امین مسئول جبران خسارات وارده به مورد اجاره نیست، مگر در صورت تعدی و تفریط در نگهداری؛ اما اگر در قرارداد اجاره شرط ضمان کند، حتی اگر تعدی و تفریط هم نکند مسئول جبران تمام خسارات وارده به مورد اجاره است.

 

واژگان‌ حقوقی:

۱- موجر: صاحب مال مورد‌ معامله – اجاره‌دهنده (در مقابل مستأجر)     

۲- عقد‌ ودیعه: عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می‌سپارد تا مجاناً برای او نگهداری کند.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

نیت کنید و بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند 

پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

 

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند

عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

 

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز

باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

 

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید

مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

 

ما از برون در شده مغرور صد فریب

تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند

 

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز

این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

 

صد ملک دل به نیم‌نظر می‌توان خرید

خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند

 

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست

قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

 

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر

کاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

 

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


مقادیر موجود در بازی باید به درستی تنظیم شود تا بازی بالانس باشد. تمام مقادیر اغلب در یک سند اکسل جمع‌آوری می‌شود. به طوری که طراح‌بازی می‌تواند آنها را تغییر دهد و شبیه‌سازی را انجام دهد. اما در نهایت این مقادیر در زمان بازی و در زمان اجرا تنظیم میشود.

پس کار یک طراح‌بازی شامل: پیاده سازی ایده روی کاغذ و ساخت نمونه‌ی اولیه، مستندسازی، انتخاب حالت کلی بازی، مشخص کردن قوانین و چالش‌های بازی، تصمیم گیری در مورد سطوح بازی و رفتار شخصیت، ایجاد و نگهداری یک فایل اکسل از تمامی مقادیر و روابط آنها است.

در نهایت شما به عنوان طراح‌بازی باید به روز باشید.

آخرین بازی های روز را بشناسید، در مورد طراحی بازی ها بحث کنید، بسیار مطالعه کنید، فیلم ببینید، بازی کنید و دائماً در حال گسترش فرهنگ شخصیتان باشید.


بسمه تعالی

سلام

 

 

 

سوال ۱:

درباره‌ی سهم‌الارث زن از شوهر، مقدار، شرایط و موانع آن چه می‌دانید؟

پاسخ:

زن با ازدواج دائم و تشکیل خانواده در کنار حقوقی مثل مهریه، نفقه و. در کنار دیگر افراد خانواده دارای حق ارث است.

شرط عمومی برای ارث‌بردن زن که البته برای سایر وراث نیز باید رعایت شود این است که زن نباید ممنوع از ارث باشد به این معنی که نباید مرتکب قتل شوهر خویش شود، به عبارتی نباید او را عمداً بکشد؛ و هم‌چنین زن مسلمان نباید پیش از مرگ شوهر مسلمان، کافر شود چرا که در هر دو صورت موجب محرومیت او از ارث می‌شود.

مطابق ماده‌ی ۶۱۳ قانون مدنی در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد نداشته باشد نصف ترکه (یک دوم) برای زوج و ربع آن (یک چهارم) برای زوجه؛ و در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد داشته باشد ربع ترکه (یک چهارم) برای زوج و ثمن آن (یک هشتم) برای زوجه و مابقی ترکه مابین سایر وراث به طور مساوی تقسیم می‌شود.

- زن از چه اموالی ارث می‌برد؟

این که زن چه مالی را می‌تواند به ارث ببرد بسیار مهم است چرا که در مقدار سهم زن موثر است. مطابق با قانون جدید، زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج (یک هشتم) از عین اموال منقول و (یک هشتم) از قیمت اموال غیرمنقول، و در صورتی که زوج فرزندی نداشته باشد (یک چهارم) از کلیه‌ی اموال را به ارث می‌برد. پس باید علاوه بر اموال منقول که تقسیم می‌شود اموال غیرمنقول قیمت‌گذاری شده و (یک چهارم) یا (یک هشتم) از این قیمت به زن داده شود.

نکته‌ی ۱:

مباحثی که تا به این‌جا گفته شد مربوط به ازدواج دائم است. یعنی شرط اصلی برای ارث بردن زن از همسرش، وجود زوجیت دائم بین آن‌هاست. در نکاح موقت، هیچ ارثی برای زن وجود ندارد؛ حتی اگر ارث‌بردن زن در عقد شرط شود، این شرط باطل است و موجب بطلان خود عقد نیز می‌شود.

نکته‌ی ۲:

اگر شوهر زن خود را به صورت رجعی طلاق دهد و در زمان عده فوت کند زن از اموال شوهر ارث می‌برد؛ ولی اگر فوت شوهر بعد از انقضای مدت عده بوده، یا طلاق بائن باشد (طلاقی که قبل از نزدیکی بوده)، یا طلاق زن یائسه، یا طلاق خلع و مبارات، دیگر زن در صورت فوت مرد هیچ ارثی نمی‌برد.

البته اگر مرد به وسیله‌ی مریضی فوت کند، به این صورت که در حال مریضی زن را طلاق دهد و ظرف یک سال از تاریخ طلاق به علت همان مریضی بمیرد زن از او ارث می‌برد. حتی اگر طلاق بائن باشد، به شرط آن که زن در طول این یک سال ازدواج نکرده باشد.

سوال ۲:

وضعیت ارث مرد چند زنه چگونه است؟

پاسخ:

مطابق ماده‌ی ۶۴۲ قانون مدنی، اگر مرد فرزند نداشته باشد (یک چهارم) و اگر داشته باشد (یک هشتم) ترکه به زوجات تعلق دارد که به طور مساوی بین آن‌ها تقسیم می‌شود؛ به عبارت دیگر تفاوتی نیست که مرد یک زن یا چهار زن دائم داشته باشد، سهم الارث همه‌ی زوجات مجتمعاً  (یک هشتم) می‌باشد، که بالسویه بین آن‌ها تقسیم می‌شود.

نکته‌ی ۱:

مسئله‌ی حائز اهمیت این است که وجود زن دومی که فرزند دارد، عملاً از سهم زن اولی که فرزندی ندارد می‌کاهد. مثلاً مردی ۲ زن داشته که از زن اول فرزندی ندارد و از زن دوم دو فرزند دارد، پس از مرگ وی زن اول با آن‌که فرزندی از متوفی ندارد، به علت وجود فرزندان زن دوم مستحق نصف یک هشتم (یک شانزدهم) از اموال شوهر است.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

 

سلام

اگر آماده هستید و نیت کردید، بریم سراغ تفال این هفته

بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ای قصه‌ی بهشت ز کویت حکایتی       

شرح جمال حور ز رویت روایتی

 

انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای       

آب خضر ز نوش لبانت کنایتی

 

هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای  

هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی

 

کی عطرسای مجلس ان شدی

گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی

 

در آرزوی خاک در یار سوختیم          

یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی

 

ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت         

صد مایه داشتیّ و نکردی کفایتی

 

بوی دل کباب من آفاق را گرفت          

این آتش درون بکند هم سرایتی

 

در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد     

ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی

 

دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست         

از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

 

سوال ۱:

آیا مالک خودرو در تصادفات رانندگی مسئولیت دارد؟ به عبارتی اصل بر مسئولیت راننده است، یا اینکه مالک نیز مسئول است؟

پاسخ :

قانون مجازات اسلامی بر مسئولیت راننده تکیه می‌کند و قانون بیمه‌ی اجباری شخص ثالث، از اصطلاح دارنده استفاده می‌کند، که منظور مالک یا متصرف خودرو است.

در هر حال بسته به اینکه کدام قانون را مورد استناد قرار دهیم می‌توان حسب مورد، راننده یا مالک را تحت پیگرد قرار داد؛ بنابراین نمی‌توان گفت اصل بر مسئولیت کدام یک است. مهم این است که قانوناً امکان طرح دعوا علیه کدامیک وجود داشته باشد.

سوال ۲:

اگر بر اثر سیل یا طوفان چند اتومبیل به هم، یا به عابری برخورد کنند، یا اصطلاحاً اگر خسارات وارده ناشی از قوه‌ی قاهره باشد، تکلیف چیست؟ 

پاسخ:

در این موارد به استناد ماده‌ی ۵۳۰ قانون جدید مجازات اسلامی ضمان منتفی است؛ یعنی هیچ کدام از اتومبیل‌ها مقصر یا ضامن جبران خسارت نیستند زیرا آسیب‌های وارده را نمی‌توان به هیچ کسی منتسب کرد. اما با این حال چون قوه‌ی قاهره از موارد استثنای از قانون بیمه‌ی اجباری شخص ثالث محسوب نمی‌شود، زیان‌دیده از آسیب‌های ناشی از وسایل نقلیه‌ی موتوری می‌تواند از محل بیمه‌ی آن خودرو جبران خسارت کند؛ گرچه که علت حادثه قوه‌ی قاهره است.  

 


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

نیت کنید و بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

 

به جان او که به شکرانه جان برافشانم

اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

 

وگر چنان که در آن حضرتت نباشد بار

برای دیده بیاور غباری از در دوست

 

من گدا و تمنّای وصل او هیهات

مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

 

دل صنوبری‌ام همچو بید لرزان است

ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

 

اگرچه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

 

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد

چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی  دریافت آن را دانلود کنید.


در توسعه­‌ی بازی ابتدا باید یک نمونه­‌ی اولیه ساخته شود. در این روش طراح بازی تلاش می­‌کند خروجی و مکانیک­‌های پایه­‌ای بازی و مسیر کلی بازی را نشان دهد.

نمونه­‌های اولیه اغلب غیر دیجیتال هستند.

برنامه­‌نویسی بخشی از کار طراح­ بازی­ است. طراح­ بازی با استفاده از یک زبان برنامه‌­نویسی رفتارهای شخصیت، سطوح بازی و به طور کلی گیم‌­پلی بازی را راه‌اندازه می‌کند.


بسمه تعالی

سلام

  

سوال:

منظور از چک مدت‌دار چیست؟ چه زمانی چک باید پرداخت گردد؟ آیا اگر چکی برای دو ماه آینده صادر شود دارنده‌ی چک باید دو ماه صبر کند تا موعد پرداخت چک فرا برسد؟

پاسخ:

منظور از چک مدت‌دار این است که صادرکننده، پرداخت چک را برای هر زمانی غیر از روز صدور محول کند؛ که قانوناً  این کار ممنوع است. یعنی اگر وعده‌دار صادر شد، چک روز محسوب می‌شود. پرداخت چک نباید وعده داشته باشد و باید به محض ارائه به بانک کارسازی شود.

فایده‌ی چک این است که برای پرداخت هیچ نوع معطلی وجود نداشته باشد؛ زیرا اگر چک که یک نوع حواله است مدت می‌داشت مانند برات بود و دیگر فایده‌ای نداشت. اما این‌که برخی از مردم چک را به صورت وعده‌دار صادر می‌کنند ممکن است توافقی باشد بین صادرکننده یا صاحب حساب با دارنده‌ی چک، و نیز ممکن است از جهل دارنده‌ی چک در این‌باره استفاده کنند؛ که در این صورت فرقی در اصل ماجرا نمی‌کند چرا که چک در موقع صدور باید محل داشته باشد، و آن محل متعلق به دارنده‌ی چک می‌باشد. و در صورت نداشتن محل دارنده‌ی چک می‌تواند جهت وصول وجه از طریق اجرای ثبت و یا مقامات جزایی و حقوقی اقدام کند.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

بسم‌الله.

 


بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد     

که در دستت به جز ساغر نباشد

 

زمان خوش‌دلی دریاب و در یاب

که دایم در صدف گوهر نباشد

 

غنیمت دان و می خور در گلستان

که گل تا هفته‌ی دیگر نباشد

 

ایا پر لعل کرده جام زرین

ببخشا بر کسی کش زر نباشد

 

بیا ای شیخ و از خم‌خانه‌ی ما

شرابی خور که در کوثر نباشد

 

بشوی اوراق اگر هم‌درس مایی

که علم عشق در دفتر نباشد

 

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند

که حسنش بسته‌ی زیور نباشد

 

شرابی بی‌خمارم بخش یا رب

که با وی هیچ درد سر نباشد

 

من از جان بنده‌ی سلطان‌اویسم         

اگر چه یادش از چاکر نباشد

 

به تاج عالم‌آرایش که خورشید           

چنین زیبنده‌ی افسر نباشد

 

کسی گیرد خطا بر نظم حافظ           

که هیچش لطف در گوهر نباشد

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


خب مگر ترکیه چش است؟ باشد قبول! ترکیه نه، مگر لبنان چش است؟ آب و هوای خوب، ماشین‌های خوب، فرهنگ خوب، رادیو تلویزیون آزاد، برنامه‌های تلویزیونی شاد و مفرح، همه‌ی مردم آزاد، دنسیگ‌شان به‌جا، رقص و آوازشان به‌جا، برگزاری مسابقات مختلف مثل انتخاب ملکه‌ی زیبایی‌شان به‌جا، عزاداری محرم و عاشوراشان به‌جا و پرشور، خانم‌ها در پوشش آزاد، مشروب‌فروش کار خود را می‌کند، آن دیگری هم کار خود را، خیلی مسالمت‌آمیز با هم در کنار هم زندگی می‌کنند، موسی به دین خود، عیسی هم به دین خود، کسی به کار کسی کاری ندارد و نمی‌گوید بالای چشمت ابرو. یکی مست مشروب و یکی مست سیدالشهداء در کنار هم، روبروی هم؛ تازه بعضی روز عاشورا قمه هم می‌زنند، خودم دیدم ع لبنانی قمه‌زن را به جای یک دختر ایرانی منتشر کرده بودند؛ ضمنا در این شرایط یک شیطان مثل مسیح علی‌نژاد هم اصلا دیگر لازم نیست چهارشنبه‌های سفید راه بیندازد، تبلیغش کند و بین مردم فهیم و یک‌دل تفرقه بیاندازد.

البته حزب‌الله لبنان هم یک گوشه و کناری برای خودش هست و اتفاقا وجودش لازم و ضروری است. چون هر موقع تهدیدی علیه لبنان شکل بگیرد دبیرش یک جلسه می‌گذارد و جواب تهدید را می‌دهد. حتی اگر تهدید عملی هم بشود، سربازان تربیت‌شده‌ی حزب‌الله می‌آیند و از کیان لبنان و لبنانی دفاع می‌کنند، از همان خانم‌ها و آقایانی که کنار دریا هر کاری دلشان می‌خواهد می‌کنند، هیچ منتی هم سرشان نمی‌گذارند؛ تازه آن خواننده‌ی مشهورشان برای حزب‌الله ترانه هم می‌خواند و همه‌ی چندهزار شرکت‌کننده در کنسرتش ترانه را از حفظ می‌خوانند به رسم تشکر و قدردانی از حزب‌الله که دم «احبائی» گرم که امنیت برایمان ایجاد کرد تا ما به کارهایمان برسیم.

حالا مگر چی ما از لبنان کمتر است؟ شما این شرایط را در ایران برایمان ایجاد کنید، آن وقت اگر پرسیدیم چرا تلگرام فیلتر است؟ چرا اینستاگرام را می‌خواهند فیلتر کنند؟ چرا گوشت شده کیلویی ۱۰۰ هزارتومان؟ چرا پراید مرز ۵۰ میلیون را درنوردیده است؟ چرا آقازاده‌ها مملکت را دارند دولپی می‌بلعند؟ چرا برخی نان به خون خود آغشته می‌خورند؟ حتی نامردیم اگر بگوییم چرا بسیج داریم؟ چرا سپاه داریم؟ یا چرا سپاه موشک پیشرفته می‌سازد؟ چرا ارتش در فکر ساخت ناو و هواپیمای جنگی است؟ چرا هسته‌ای داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چرا رییس جمهورمان جلیلی باشد، ‌نژاد، خاتمی، یا همین خودمان باشد؟ چرا ولایت مطلقه‌اش خوب است یا غیر مطلقه؟ اصلا در این شرایط بهتر از حکومت دینی مگر حکومت دیگری هم داریم؟ محرممان به‌جا، ماه رمضان‌مان به‌جا، فاطمیه‌مان به‌جا، هیئتی هیئتش را می‌رود و آن دیگری کاباره‌اش را. کسی دیگر به تیپ و روسری از سرافتاده‌ی مردان و دخترکان و ن گیر نمی‌دهد. کنار ساحل راحت قدممان را می‌زنیم، شنایمان را می‌کنیم. گوگوش و ابی و. می‌آیند همین‌جا کنار خودمان کنسرت می‌دهند. باور کنید اصلا خودمان هیئت آنچنانی راه می‌اندازیم، برنامه‌های فاخر قرآنی تولید می‌کنیم که گوش و چشم فلک ندیده و نشنیده باشد. جنگ هم نمی‌شود، اگر هم بشود همین بسیج و ارتش و سپاه جان‌فشانی می‌کنند برای حفظ ناموس وطن، ما هم تا پای جان حمایتشان می‌کنیم.

چرا انقدر مثال اصلا؟ گفتم که درست مثل لبنان خودمان دیگر!


با سلام به همه شما کاربران گرامی

محمدحسین دوستعلی هستم کارشناس فقه و حقوق اسلامی.

ان‌شاء الله از امروز این افتخار رو دارم که در کیمیا فعالیت کنم. با توجه به این‌که زکات علم نشر اونه و با توجه به این‌که دوست داشتم دانسته‌هام رو در زمینه‌ی رشته‌ی تحصیلیم -حقوق- به اشتراک بذارم تا شاید مشکلی یا گرهی از کسی حل و باز بشه لذا تصمیم گرفتم یک روز در هفته، یعنی شنبه‌ها سوالات حقوقی رو که در زندگی روزمره برای همه‌مون پیش میاد رو در قالب پرسش و پاسخ براتون به اشتراک بذارم. البته این رو هم اضافه کنم که اگر احیاناً سوالاتی غیر از پرسش و پاسخ‌هایی که می‌نویسم، براتون پیش میاد بپرسید تا در اسرع وقت جواب بدم.


اگر شما می­‌خواهید یک طراح بازی باشید باید بدانید که یک طراح بازی دقیقاً چه می‌­کند.

طراح یک بازی تلاش می‌کند یک بازی را راه اندازی کند.

یک طراح بازی متخصص حرفه‌ای در درک و ارائه‌ی­ بازی‌هاست.

طراح بازی فقط یک ایده‌دهنده‌‌ی صرف نیست، در حقیقت ایده‌ها واقعاً کم‌ارزشند و هر کسی در یک تیم بازی‌سازی ممکن است آن را داده باشد. اولین وظیفه­‌ی طراح بازی تبدیل ایده‌ی خام اولیه به یک سند قابل فهم است.


چندین روز قبل تریلر بازی call of duty modern warfare 2019  منتشر شد و غوغایی به پا کرد

تماشای این تریلر در کیمیا



مدت زمان: ۱ دقیقه ۵۲ ثانیه


سلام

اگه یادتون باشه تو مطلب قبلی چند تا از مقدمه‌های مورد نیاز برای بازی‌سازی رو بهتون گفتم. حالا می‌خوام یک سری از توانایی‌هایی که توی بازی‌سازی به دردتون می‌خوره رو بگم:

۱- توانایی ابتدایی در scripting و برنامه‌نویسی

۲- توانایی درک اصول هنری (هنر توانایی طراحی با مداد و کار کردن با فوتوشاپ به دردتون می‌خوره)

۳- درکی از مقدمات طراحی صدا و موسیقی

۴- دانش کاربردی از طراحی گرافیک

۵- تجربه‌ی زندگی واقعی


٢٩/٢٩. بَعْضُ‌ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ‌، عَنْ‌ مُفَضَّلِ‌ بْنِ‌ عُمَرَ:

عَنْ‌ أَبِی عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «یَا مُفَضَّلُ‌، لَایُفْلِحُ‌ (۱) مَنْ‌ لَایَعْقِلُ‌، وَ لَا یَعْقِلُ‌ مَنْ‌ لَا یَعْلَمُ‌، وَ سَوْفَ‌ یَنْجُبُ‌ (۲) مَنْ‌ یَفْهَمُ‌، وَ یَظْفَرُ مَنْ‌ یَحْلُمُ‌ (۳)، وَ الْعِلْمُ‌ جُنَّةٌ‌، وَ الصِّدْقُ‌ عِزٌّ، وَ الجَهْلُ‌ ذُلٌّ‌، وَ الْفَهْمُ‌ مَجْدٌ، وَ الْجُودُ نُجْحٌ‌ (۴)، وَ حُسْنُ‌ الْخُلُقِ‌ مَجْلَبَةٌ‌ (۵) لِلْمَوَدَّةِ‌، وَ الْعَالِمُ‌ بِزَمَانِهِ‌ لَاتَهْجُمُ‌ عَلَیْهِ‌ اللَّوَابِسُ‌ (۶)، وَ الْحَزْمُ‌ (۷) مَسَاءَةُ‌ (۸) الظَّنِّ‌، وَ بَیْنَ‌ الْمَرْءِ وَ الْحِکْمَةِ‌ نِعْمَةُ‌ (۹) الْعَالِمِ‌ (۱۰)، وَ الْجَاهِلُ‌ شَقِیٌّ‌ (۱۱) بَیْنَهُمَا، وَ اللّٰهُ‌ وَلِیُّ‌ مَنْ‌ عَرَفَهُ‌، وَ عَدُوُّ مَنْ‌ تَکَلَّفَهُ‌ (۱۲)، وَ الْعَاقِلُ‌ غَفُورٌ، وَ الْجَاهِلُ‌ خَتُورٌ (۱۳)؛ وَ إِنْ‌ شِئْتَ‌ أَن تُکْرَمَ‌ (۱۴)، فَلِنْ‌؛ وَ إِنْ‌ شِئْتَ‌ أَنْ‌ تُهَانَ‌ (۱۵)، فَاخْشُنْ‌؛ وَ مَنْ‌ کَرُمَ‌ أَصْلُهُ‌، لَانَ‌ قَلْبُهُ‌؛ وَ مَنْ‌ خَشُنَ‌ عُنْصُرُهُ‌ (۱۶)، غَلُظَ‍‌ کَبِدُهُ‌؛ وَ مَنْ‌ فَرَّطَ‍‌ (۱۷)، تَوَرَّطَ‍‌ (۱۸)؛ وَ مَنْ‌ خَافَ‌ الْعَاقِبَةَ‌، تَثَبَّتَ‌ (۱۹) عَنِ‌ التَّوَغُّلِ‌ فِیمَا لَا یَعْلَمُ‌؛ وَ مَنْ‌ هَجَمَ‌ عَلىٰ‌ أَمْرٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ‌، جَدَعَ‌ (۲۰) أَنْفَ‌ نَفْسِهِ‌؛ وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یَعْلَمْ‌، لَمْ‌ یَفْهَمْ‌؛ وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یَفْهَمْ‌، لَمْ‌ یَسْلَمْ‌؛ وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یَسْلَمْ‌، لَمْ‌ یُکْرَمْ‌ (۲۱)؛ وَ مَنْ‌ لَمْ‌ یُکْرَمْ‌، یُهْضَمْ‌ (۲۲)؛ وَ مَنْ‌ یُهْضَمْ‌ (۲۳)، کَانَ‌ أَلْوَمَ‌؛ وَ مَنْ‌ کَانَ‌ کَذٰلِکَ‌، کَانَ‌ أَحْرىٰ‌ أَنْ‌ یَنْدَمَ‌»(۲۴).

 

ترجمه:

٢٩/٢٩. بعضى از اصحاب ما روایت کرده‌اند و آن را مرفوع ساخته‌اند، از مفضّل بن عمر، از امام جعفر صادق علیه‌السلام که آن حضرت فرمود که: «اى مفضل، رستگارى نمى‌یابد آن‌که عقل ندارد و آن‌که علم ندارد، عاقل نمى‌شود و فکر نمى‌کند. و زود باشد آن‌که مى‌فهمد برگزیده و بزرگوار گردد، و آن‌که حلم ورزد و بردبارى نماید فیروزى یابد. و علم و دانش، سپر است از براى آنچه ناشایسته باشد، و راست‌گویى عزت است، و جهل خوارى است، و فهم بزرگوارى است، و بخشش موجب فیروزى یافتن و آسان شدن کار و روا شدن حاجت است، و خوش‌خلقى باعث جلب دوستى مردمان است، و آن‌که بر روزگار خویش عالم و داناست، آشفتگى‌ها ناگهان بر او وارد نشود. هوشیارى و دوراندیشى، موجب بدگمانى مى‌شود و واسطه‌ی در میان مرد و حکمت، نعمت عالم است (و آن، لذتى است که در حل مشکلات مى‌یابد). و جاهل، در میان این دو، محروم است (حاصل معنى، آن‌که عالم، به نعمت خود لذت مى‌برد و جاهل، بهره‌ی از آن ندارد). خدا، دوست آن است که او را بشناسد، و دشمن آن است که معرفت او را بر خود ببندد، و عاقل، آمرزگار است (که از بدى‌ها مى‌گذرد). و جاهل، غدار و مکار و خیانت‌کار. و اگر خواهى که مردم تو را گرامى دارند، نرمى پیشه‌ی خویش گردان و اگر خواسته باشى که تو را خوارى رسانند، درشتى کن. و آن‌که اصلش گران‌مایه باشد، دلش نرم خواهد بود، و آن‌که سرشت و بنیادش درشت باشد، جگرش سخت مى‌باشد، و آن‌که پیش‌دستى کند، در ورطه‌ی هلاکت گرفتار شود (که بیرون آمدنش از آن دشوار باشد). و آن‌که از عاقبت و آخر چیزى ترسد، از فرورفتن در آنچه نمى‌داند درنگ کند و از جا به در نرود، و آن‌که ناگاه بر امرى وارد شود، بى‌آن‌که علم و دانشى داشته باشد، بینى خویش را ببرّد (که بسیار خوار و بى‌مقدار شود)، و آن‌که دانا نباشد، در نیابد، و آن‌که در نیابد، سالم نماند، و آن‌که سالم نماند، او را گرامى ندارند، و آن‌که او را گرامى ندارند، بر او ستم کنند، و شکست بر او وارد آید و آن‌که او را شکست دهند، ملامتش بیش از آن است که مذکور شد، و آن‌که چنین باشد، سزاوارتر است از همه کس به آن‌که پشیمان شود».

 

پی‌نوشت‌ها:

(١). فی تحف العقول: «لایصلح».

(٢). «یَنْجُب»: من النَجابة، و هی مصدر نجیب الرجال، و هو الفاضل الکریم ذو الحسب، و النفیس فی نوعه، یقال: نَجُبَ‌ یَنْجُبُ‌ نَجابةً‌، إذا کان فاضلاً نفیساً فی نوعه. انظر: لسان العرب، ج ١، ص ٧٤٨ (نجب).

(٣). «یحلُم»، أی صار حلیماً، من الحلم بمعنى الأناة و التثبّت، یقال: حلم الرجل یحلم، إذا تأنّى و لم یستعجل أو بمعنى یعقل. انظر: لسان العرب، ج ١٢، ص ١٤٦ (حلم)؛ شرح المازندرانی، ج ١، ص ٤١٩؛ حاشیة میرزا رفیعا، ص ٧٨.

(٤). النجح و النجاح: الظفر بالحوائج. الصحاح، ج ١، ص ٤٠٩ (نجح).

(٥). «مَجلبة» بفتح المیم مصدر میمیّ‌ أو اسم مکان، و بکسرها اسم آلة، قال به صدر المتألّهین فی شرحه و احتمل الأوّل و الثالث الفیض فی الوافی و المازندرانی فی شرحه. و جوّز الکلّ‌ فی مرآة العقول.

(٦). «اللوابس»: جمع اللابس على غیر القیاس من اللُبس، أو من اللَبس بمعنى الخلط‍‌ أو الاختلاط‍‌، أو جمع لُبسة‌بمعنى الشبهة. انظر شروح الکافی؛ الصحاح، ج ٣، ص ٩٧٣ (لبس).

(٧). «الحَزْم»: ضبط‍‌ الرجل أمرَه و الحذر من فواته، من قولهم: حَزَمْتُ‌ الشیءَ، أی شَدَدْتُه. النهایة، ج ١، ص ٣٧٩ (حزم).

(٨). فی تحف العقول: «مشکاة». و «المساءة» مصدر میمیّ‌.

(٩). فی «بس»: «نَعمة» أی بفتح النون. تعرّض له فی الوافی و هو بمعنى التنعّم. و بکسر النون، إمّا مضاف إلى «العالم» إضافة بیانیّة أو لامیّة، و إمّا منوّن و «العالم» مرفوع بیاناً له.

(١٠). فی «ش»: «العالِمُ‌». و فی «بج»: «العالَمُ‌». و فی «بع»: «العالَمِ‌». و جوّز فی مرآة العقول کسر اللام و فتحها. و الکلمة إمّا مجرورة بالإضافة أو مرفوعة.

(١١). فی حاشیة «بح»: «یسعى».

(١٢). «تکلّفه» أی تکلّف عرفانه و معرفته، و تصنّع به و أظهر منه ما لیس له، أو طلب من معرفته تعالى ما لیس فی وسعه و طاقته. راجع: شروح الکافی.

(١٣). فی الوافی: «فی بعض النسخ بالمثلّثة، من الخثورة». و «الخَتور» من صیغ المبالغة بمعنى خبیث النفس ف، کثیر الغدر و الخدعة بالناس؛ من ار، بمعنى الغدر و الخدیعة و الخباثة و الفساد. انظر: لسان العرب، ج ٤، ص ٢٢٩ (ختر).

(۱۴). فی «ف»: «تکرّم» بالتضعیف.

(۱۵). فی «ج، ش، جه»: «تَهُنَ‌». و فی «و، جل، جس» و حاشیة «بح»: «تهن». و فی «بر، بع»: «تَهِن». و فی «جح»: «تَهن». و فی مرآة العقول: «تهن، من وهن یهن» ثمّ‌ قال: «الظاهر: تهان، کما فی بعض النسخ».

(۱۶). «العُنْصُر و العُنصَر»: الأصل و الحسب. الصحاح، ج ٢، ص ٧٥٠ (عصر).

(۱۷). «فَرَطَ‍‌» بالتخفیف و التضعیف، و أکثر النسخ على الثانی. فَرَط‍‌ و فرّط‍‌ فی الأمر فرطاً و تفریطاً، أی قصّر فیه و ضیّعه حتّى فات، و فرَط‍‌ فروطً‍‌، أی سبق و تقدّم و جاوز الحدّ. انظر: القاموس المحیط‍‌، ج ١، ص ٩١٨ (فرط‍‌).

(۱۸). «تورّط‍‌»، أی وقع فی الوَرطة، و هی الهلاک. انظر: الصحاح، ج ٣، ص ١١٦٦ (ورط‍‌).

(۱۹). فی شرح المازندرانی: «تثبت، ماض من التثبّت، أو مضارع من الثبات».

(۲۰). فی «ألف، بح، بس، بف»: «جذع». و «جَدَعَ‌» أی قطع، من الجدع بمعنى قطع الأنف و الاُذن و الید و الشفة. و قطع أنف النفس کنایة عن الخزی و الذلّ‌. انظر: الصحاح، ج ٣، ص ١١٩٣ (جدع).

(۲۱). فی «ف»: «لم یکرّم» بالتضعیف.

(۲۲). فی «ج»: «یهضّم» بالتضعیف. و فی «ألف، ب، بر، بس، بف» و التعلیقة للداماد: «تهضّم» بالماضی من التفعّل. و «یُهضَم» أی یُظْلَمُ‌ و یُکْسَرُ علیه حقُّه؛ من هَضَمه علیه حقَّه؛ أی ظلمه و کسر علیه حقّه. کذا «تَهَضَّمه»، أی ظلمه. انظر: الصحاح، ج ٥، ص ٢٠٥٩ (هضم).

(۲۳). فی «ج»: «یهضّم» بالتضعیف. و فی «ألف، ب، بر، بس، بف» و التعلیقة للداماد: «تهضّم» بالماضی من التفعّل. و «یُهضَم» أی یُظْلَمُ‌ و یُکْسَرُ علیه حقُّه؛ من هَضَمه علیه حقَّه؛ أی ظلمه و کسر علیه حقّه. کذا «تَهَضَّمه»، أی ظلمه. انظر: الصحاح، ج ٥، ص ٢٠٥٩ (هضم).

(۲۴). تحف العقول، ص ٣٥٦، مع زیادة فی آخره الوافی، ج ١، ص ١١٨، ح ٣١؛ الوسائل، ج ٢٧، ص ١٥٥، ح ٣٣٤٦٨.


[سوره البقرة (۲): آیات ۱۹ تا ۲۰]

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فِیهِ ظُلُمٰاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصٰابِعَهُمْ فِی آذٰانِهِمْ مِنَ اَلصَّوٰاعِقِ حَذَرَ اَلْمَوْتِ وَ اَللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ (۱۹) یَکٰادُ اَلْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصٰارَهُمْ کُلَّمٰا أَضٰاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذٰا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قٰامُوا وَ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصٰارِهِمْ إِنَّ اَللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲۰)

 

[ترجمه]

یا چون کسانی است که بارانی تند بر آنها ببارد و در تاریکی و رعد و برق آنان سرانگشت خود را از بیم مرگ در گوشها گذارند و خدا از هر سو به کافران احاطه دارد (۱۹) نزدیک باشد که برق دیدگانشان را ببرد هرگاه روشن شود راه روند و چون تاریک شود بایستند، اگر خدا می‌خواست گوش و چشم آنان را از میان می‌برد که خدا بر هر چیز تواناست (۲۰)

 

شرح لغات

صیّب: باران بر وزن سیّد، فیعل از صواب.

سماء: آسمان و هر چه بالاست و سایه می‌اندازد.

یخطف: از خطف به معنای ربودن.

 

تفسیر

مثل این منافقان در نادانی و سرگردانی مثل کسانی است که بارانی تند از آسمان بر آنان بزند و در آن باران (و یا در آن آسمان و ابر) تاریکی بسیار (چون در موقع باران جلو خورشید و ماه و ستاره گرفته می‌شود طبعاً هوا تاریک می‌گردد) و رعد (که در أو (۱) برخورد ابرهای مختلف است) و برق (آتشی که از اصطکاک و برخورد ابرها پدید می‌آید) باشد.

درباره‌ی مناسبت این مثل، وجوهی گفته شده است:

۱- مثال برای قرآن

ابن عباس می‌گوید: منظور از این آیات تشبیه قرآن است به باران یعنی همانطور که در باران تاریکی و رعد و برق است در قرآن نیز از نظر آزمایش و امتحانی که برای مردم از راه تکالیف پیش می‌آورد «ظلمات» است. نهی‌های شدید قرآن و زجرهایش چون «رعد» (که دل‌ها را می‌لرزاند) و روشن‌شدن راه‌ها به وسیله‌ی راهنمایی‌های این کتاب چون «برق» است.

۲- مثال برای دنیا

بعضی گفته‌اند در این آیات دنیا از نظر راحتی‌ها و ناراحتی‌ها و گرفتاری‌هایی که در آن است به باران که هم فائده و هم ضرر دارد شیبه شده، منافقان از ضررهای دنیوی که ممکن است به آنها برسند پرهیز می‌کنند ولی فوائدی را که در آینده (در اثر ایمان واقعی) به آن‌ها می‌رسد نمی‌خواهند.

۳- مثال برای اسلام

به عقیده‌ی برخی دیگر این آیات مثال برای اسلام است و همانطور که باران حیات‌بخش است اسلام نیز فرد و اجتماع را زنده می‌کند و اسلام منافقان که در باطن کفر بود چون تاریکی‌های باران است.

حکم جهاد اسلام چون «رعد» و اظهار اسلام آنان که سبب حفظ خون و اموال و جواز نکاح با مسلمین وارث از آنان و امثال آن می‌شد چون «برق» و عذاب در آینده‌ی نزدیک یا دور که اسلام در برابر گناه قرار داده است چون «صاعقه» است و مؤید این وجه است روایتی که از امام حسن علیه‌السلام وارد شده است که فرمود اسلام منافقین مانند بارانی است که دارای چنین وصفی باشد.

۴- دو نفری که گرفتار شدند

ابن مسعود و جماعتی از صحابه می‌گویند: دو نفر از منافقین مدینه از نزد رسول اکرم گریختند در بیابان و به آنان بارانی شدید که در آن رعد و برق و صاعقه بود رسید، هر وقت صاعقه می‌زد و بیابان روشن می‌شد آنان از شدت ترس سر انگشت‌ها را در گوش‌های خود قرار می‌دادند و وقتی برق می‌زد از نورش استفاده می‌کردند و کمی راه می‌رفتند و وقتی نمی‌زد جایی را نمی‌دیدند.

اینان در این حال سخت می‌گفتند ای کاش ما از این گرفتاری‌ها نجات می‌یافتیم و خدمت رسول اکرم می‌رفتیم و دست خود را در دستش قرار داده مسلمان می‌شدیم.

آنان پس از نجات یافتن از آن وضع به عهد خود وفا کردند و خدمت رسول اکرم آمده مسلمان شدند. سرگذشت این دو نفر مثالی برای منافقان شد، چه این منافقان نیز وقتی محضر رسول اکرم می‌آمدند انگشتان خود را در گوششان می‌گذاشتند تا آیه و سخنی درباره‌ی خود نشنوند و وقتی اموال و ثروتی به دست می‌آوردند می‌گفتند: دین محمّد خوب است «کُلَّمٰا أَضٰاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ».

اما هنگامی که مالی از دست آن‌ها می‌رفت و گرفتاری بر ایشان پیش میآید می‌گفتند: این بدبختی در اثر دین محمّد بود و مرتد می‌شدند «وَ إِذٰا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قٰامُوا» «وَ اللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ» در تفسیر این آیه اقوالی است.

۱- اصمّ- می‌گوید خداوند به منافقان عالم است و از نیّات و درون آن‌ها باخبر و رسول خود را نیز آگاه می‌کند.

۲- خدا بر آنان قادر و تواناست و آنان را از سیطره و قدرت او مفرّی نیست.

۳- مجاهد می‌گوید: خداوند روز قیامت جامع همه‌ی آنان است در آن عالم و معنای احاطه همین است.

۴- خداوند همه را (پس از تمام شدن اجل) می‌میراند و احاطه به این معنا استعمال شده است. می‌گویند «احاطه به فلان» یعنی به او هلاکت مرگ رسید، و در آیات کریمه‌ی «وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلیٰ مٰا أَنْفَقَ»(۲) (میوه‌ی او نابود گشت و بنا کرد دو دست خویش را به حسرت مالی که در آن خرج کرده بود زیر و رو همی کرد) و «إِلاّٰ أَنْ یُحٰاطَ بِکُمْ»(۳) (مگر این‌که همه‌ی شما هلاک شوید) به همین معنی است.

 

«یَکٰادُ الْبَرْقُ» نزدیک است دلیل‌های روشن قرآن دلشان را برباید از شدت ناراحتی آنان در امور دینشان هم‌چنان که برق نزدیک بود نور چشمشان را بگیرد.

و همان‌طور که باران‌زده‌های بیابان وقتی صاعقه می‌زد از نورش استفاده کرده و کمی راه می‌رفتند این منافقان نیز هرگاه روشنی دعوت متوجه آنان می‌شد کمی جلو آمده و اظهار علاقه می‌کردند اما همین که مشکلی برای مسلمین پیش می‌آمد به سبب کفر درونی خود سرگردان شده می‌ایستادند هم‌چنان که آنان در تاریکی‌های بیابان سرگردان می‌ماندند.

بعضی گفته‌اند همین که ایمان آوردند ایمان برای آنان نوری بود در دنیا اما همین که مردند به سبب کفر درونی خود به تاریکی عذاب برگشتند.

جمعی دیگر معتقدند که مراد از این آیات یهودند، آنان وقتی مسلمین در جنگ بدر پیروز شدند گفتند این همان پیامبری است که موسی بدان نوید داد اما همین که در جنگ احد مسلمانان شکست خوردند اینان ایستاده و شکایت کردند.

 

«لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ لَذَهَبَ» علت این‌که در میان همه‌ی قوه‌ها این دو قوه‌ی شنوایی و بینایی نام برده شده این است که در دو آیه‌ی قبلی آن‌ها ذکر شده بودند و مقصود بیان عذاب منافقان است «وَ اللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ» خدا از هر سو به کافران احاطه دارد و اگر بخواهد کفر آنان را آشکار کرده و یا نابودشان می‌نماید چه او بر هر چیز توانا است.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) اقوال دیگری درباره‌ی سبب پیدایش رعد و برق نقل شده است که به علت ضعف آن اقوال نقل نشد.

(۲) آیه ۴۲ از سوره کهف.

(۳) آیه ۶۶ از سوره یوسف. صدر آیه: «قٰالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتّٰی تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللّٰهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلاّٰ أَنْ یُحٰاطَ بِکُمْ». یعقوب گفت تا شما برای من به خدا عهد و قسم یاد نکنید که او را برگردانید یا به قهر خدا هلاک شوید من هرگز بنیامن را با شما نمی‌فرستم.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۸۴ تا ۸۷


[سوره البقرة (۲): آیات ۱۷ تا ۱۸]

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ اَلَّذِی اِسْتَوْقَدَ نٰاراً فَلَمّٰا أَضٰاءَتْ مٰا حَوْلَهُ ذَهَبَ اَللّٰهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمٰاتٍ لاٰ یُبْصِرُونَ (۱۷) صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاٰ یَرْجِعُونَ (۱۸)

 

[ترجمه]

مثل آن‌ها چون کسی است که آتشی می‌افروخت همین که اطرافش را روشن ساخت خداوند نورشان را برگرفت و در میان تاریکی‌ها واگذارشان کرد که نتوانند دید(۱۷). کر و لال و کورند پس بر نمی‌گردند (۱۸)

 

شرح لغات

مثل: آوردن نظائر مطلب است که با دانستن آن فهم مطلب ساده‌تر می‌گردد.

استوقد: به معنای اوقد (بر افروخت) مثل استجاب به معنای اجاب (اجابت کرد) و بعضی آن را به همان معنای باب خودش گرفته و استوقد را به معنای آتش‌گیرانه طلب کرد دانسته‌اند. ریشه‌ی این فعل «وقود» است که به معنای آتش‌گیرانه چون چوب و آتشی حرارت ده و سوزانند می‌باشد.

اضاء: روشن شد (لازم) و روشن نمود (متعدی) ولی در این‌جا به معنای متعدی (روشن نمود) می‌باشد.

 

تفسیر

مثل منافقین که اظهار ایمان می‌کنند ولی در باطن هم‌چنان به کفر خود باقی هستند مثل کسی است که در شبی تاریک آتشی را بر افروخته است یا می‌خواهد از آتش، روشنی و نور بگیرد ولی همین که آتش روشن می‌شود و اطرافش را می‌بیند و از آن‌چه می‌ترسد خود را نگاهداشته و حفظ می‌کند ناگهان آتش خاموش شده در آن تاریکی، ترسان و سرگردان می‌ماند.

ابن عباس و قتاده و ضحاک و سدی می‌گویند: منافقان وقتی اظهار ایمان می‌کنند از نور و روشنی آن بهره‌مند شده در سایه‌اش عزیز می‌گردند با مسلمین در نکاح و ارث و امنیّت، در اموال و اولاد هم‌سان و مانند می‌شوند، ولی وقتی مردند به همان تاریکی درونی که اثر کفر باطنی آن‌هاست بازگشته و در وحشت و عذاب خواهند بود.

بعضی گفته‌اند: معنای این‌که خدا نور را از آن‌ها می‌گیرد «ذَهَبَ اللّٰهُ بِنُورِهِمْ» این است که خدا مردم را از باطنشان با خبر کرده و نور اسلام را از آنان می‌گیرد.

سعید بن جبیر و محمّد بن کعب و عطا می‌گویند این آیه درباره‌ی یهود نازل شد چه آنان در کتاب آسمانی خود خوانده بودند که پیامبری می‌آید و به او ایمان آورده انتظار ظهورش را داشتند و مشرکین را بیم می‌دادند، ولی وقتی آمد او را نپذیرفتند.

اینان همان بنی‌قریظه و بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع بودند که هنگامی که نبوّت از بنی‌اسرائیل منقطع شده و به عرب رسیده بود از شام به سوی یثرب آمدند. اینان داخل یثرب (مدینه) شدند و می‌گفتند: محمّد رسول خدا است و پیروان او بهترین امّتند.

مردی از بنی‌اسرائیل به نام عبداللّٰه بن هیبان قبل از بعثت رسول اکرم هر سال بر یهود مدینه وارد می‌شد و آنان را بر اطاعت خدا و حفظ توراة و ایمان به محمّد صلی‌اللّٰه علیه و آله وادار و تشویق می‌کرد و می‌گفت: وقتی محمّد ظاهر شد از دورش پراکنده نشوید و پراکندگی پدید نیاورید تا او را یاری کنید. من آرزو دارم که او را ببینم ولی قبل از آن‌که رسول اکرم طلوع کند او از دنیا رفت.

یهود از او پذیرفتند ولی پس از بعثت پیامبر موعود به او کفر ورزیدند و لذا خداوند این مثل را برای آنان زده است.

 

بحث ادبی: سؤال

چرا در این آیات جمع به مفرد تشبیه شده است؟ یعنی منافقین یا یهود به (الَّذِی اسْتَوْقَدَ) کسی که آتشی را برافروخت.

جواب: سه وجه برای جواب از این سؤال داده شده است از این قرار:

۱- کلمه‌ی «الذی» اگرچه مفرد است ولی در معنا جمع است مانند «الذی» در آیه‌ی کریمه‌ی: «وَ الَّذِی جٰاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»(۱) (آن کسانی که وعده بر آن‌ها آمد و آن را تصدیق کردند).

۲- کلمه‌ی «الذی» در آیه‌ی کریمه در اصل: «الَّذِین» بوده که نون آخر آن حذف شده است(۲).

۳- در آیه کلمه‌ای حذف شده است و در اصل: «مثلهم کمثل اتباع الذی.» مثل اینان مثل پیروان کسی است. و تشبیه به اتباع (پیروان) که جمع است شده ولی مضاف (اتباع) حذف شده و مضاف‌الیه (الذی) در جای آن قرار گرفته است.

۴- منظور از «اَلَّذِی اسْتَوْقَدَ» شخص و فرد واحد و معین نیست بلکه منظور جنس است.

۵- تشبیه و تمثیل در اشخاص نیست تا این اشکال پیش آید، بلکه تمثیل حال منافقین است به حال این کسی که چنین است. و این نوع تشبیه در ادبیات فراوان دیده می‌شود مثل این‌که می‌گویند کندی و کم‌هوشی اینان مانند کم‌هوشی حیوان است.

 

«وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمٰاتٍ لاٰ یُبْصِرُونَ» یعنی خدا به آن‌ها نور نداد.

«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ». قتاده می‌گوید: اینان از شنیدن و گفتن و دیدن حق، کر و لال و کورند و اینان از گمراهی خود برنمی‌گردند و به این همه دلیل‌های الهی گوش ندادند، گویی کرند و اقرار به خدا و رسولش ننمودند، گویی لالند و در ملکوت آسمان و زمین و آیات قدرت حق ننگریستند گویی کورند، چون فائده‌ی این اعضاء بدان‌ها نرسیده مثل این است که این اعضا را ندارند.

و همان‌طور که سابق گفتیم: معنای «خَتَمَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ» نیز همین است که قلب اینان چون ادراک ندارد پس گویی مهر شده است نه این‌که خدا حائل و حاجبی بین دل آن‌ها و حق و حقیقت می‌زند که درک نکنند و آیات کریمه‌ی «أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمیٰ أَبْصٰارَهُمْ»(۳) (این منافقانند که خدا آن‌ها را لعن کرده و گوش و چشمشان را کر و کور گرداند) و «طَبَعَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ»(۴) (خدا دل‌های آنان را مهر کرد) و «فَلَمّٰا زٰاغُوا أَزٰاغَ اللّٰهُ قُلُوبَهُمْ»(۵) (چون انحراف یافتند خدا دل‌هایشان را منحرف کرد.) همه بر همین مطلب دلالت دارند که اینان وقتی مأمور به ایمان و اطاعت شدند مثل این‌که قلب و دل و چشم و گوششان کار نمی‌کند و هیچ نمی‌فهمند و باز قرآن می‌گوید: «وَ تَرٰاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لاٰ یُبْصِرُونَ»(۶) (می‌بینی ایشان را که به سوی تو می‌نگرند ولی نمی‌بینند)

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) آیه ۳۳ از سوره زمر

(۲) در ادبیات عرب نظائری دارد مانند این شعر:

«ابنی کلیب ان عمی اللذا

قتلا الملوک و فککا الاغلالا»

یعنی ای پسران کلیب دو عموی من کسانی هستند که پادشاهان را کشته و بند از اسیران گشودند. در این‌جا «نون» از کلمه‌ی «اللذا» حذف شده است.

(۳) آیه ۲۳ از سوره محمد

(۴) آیه ۹۳ از سوره توبه

(۵) آیه ۵ از سوره صف

(۶) آیه ۱۹۸ از سوره اعراف

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۸۱ تا ۸۴



دریافت

✅ پای صحبت خدا
سوره‌ی مبارکه‌ی الاسراء، آیات ۱۳ و ۱۴
با صدای شیخ مصطفی اسماعیل
ترجمه‌ی محمدمهدی فولادوند
ترجمه‌ی گویای رضا هدایت‌فر
و نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا ۱۳ اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ۱۴
. و روز قیامت براى او نامه‏ اى که آن را گشاده مى ‏بیند بیرون مى ‏آوریم (۱۳) نامه‏ ات را بخوان کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى (۱۴)

©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)


٢٧/٢٧. عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ الْهَیْثَمِ‌ بْنِ‌ أَبِی مَسْرُوقٍ‌ النَّهْدِیِّ‌، عَنِ‌ الْحُسَیْنِ‌ بْنِ‌ خَالِدٍ، عَنْ‌ إِسْحَاقَ‌ بْنِ‌ عَمَّارٍ، قَالَ‌:

قُلْتُ‌ لِأَبِی عَبْدِاللّٰهِ‌ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ‌: الرَّجُلُ‌ آتِیهِ‌ وَ أُکَلِّمُهُ‌ بِبَعْضِ‌ کَلَامِی، فَیَعْرِفُهُ‌ کُلَّهُ‌؛ وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ آتِیهِ‌ فَأُکَلِّمُهُ‌ بِالْکَلَامِ‌، فَیَسْتَوْفِی کَلَامِی (۱) کُلَّهُ‌، ثُمَّ‌ یَرُدُّهُ‌ عَلَیَّ‌ کَمَا کَلَّمْتُهُ‌؛ وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ آتِیهِ‌ فَأُکَلِّمُهُ‌ (۲)، فَیَقُولُ‌: أَعِدْ عَلَیَّ‌؟

فَقَالَ‌: «یَا إِسْحَاقُ‌، وَ مَا تَدْرِی لِمَ‌ هٰذَا؟» قُلْتُ‌: لَا، قَالَ‌ (۳): «الَّذِی تُکَلِّمُهُ‌ بِبَعْضِ‌ کَلَامِکَ‌، فَیَعْرِفُهُ‌ کُلَّهُ‌، فَذَاکَ‌ (۴) مَنْ‌ عُجِنَتْ‌ نُطْفَتُهُ‌ (۵) بِعَقْلِهِ‌؛ وَ أَمَّا الَّذِی تُکَلِّمُهُ‌، فَیَسْتَوْفِی کَلَامَکَ‌، ثُمَّ‌ یُجِیبُکَ‌ (۶) عَلىٰ‌ کَلَامِکَ‌، فَذَاکَ‌ (۷) الَّذِی رُکِّبَ‌ عَقْلُهُ‌ فِیهِ‌ (۸) فِی بَطْنِ‌ أُمِّهِ‌؛ وَ أَمَّا الَّذِی تُکَلِّمُهُ‌ بِالْکَلَامِ‌، فَیَقُولُ‌: أَعِدْ عَلَیَّ‌، فَذَاکَ‌ (۹) الَّذِی رُکِّبَ‌ عَقْلُهُ‌ فِیهِ‌ بَعْدَ مَا کَبِرَ، فَهُوَ یَقُولُ‌ لَکَ‌: أَعِدْ عَلَیَّ‌»(۱۰).

 

ترجمه:

٢٧/٢٧. چند نفر از اصحاب ما روایت کرده‌اند از احمد بن محمد، از هیثم بن ابى مسروق نَهدى، از حسین بن خالد، از اسحاق بن عمار که گفت:

به امام جعفر صادق علیه‌السلام عرض کردم که: مردى هست که به نزد او مى‌آیم و با او سخن مى‌گویم به پاره‌اى از سخنان خویش، و او همه‌ی آن را مى‌فهمد. و از جمله‌ی مردمان کسى هست که به نزد او مى‌آیم و سخنى که دارم با او مى‌گویم و او همه‌ی سخنان مرا فرا مى‌گیرد، بعد از آن، آن را بر من رد مى‌کند؛ چنانچه با او سخن کرده‌ام. و از جمله مردمان کسى هست که به نزد او مى‌آیم و با او سخن مى‌گویم، بعد از آن، مى‌گوید که آن را دو مرتبه بگو.

حضرت فرمود که: «اى اسحاق، آیا نمى‌دانى که این از چه راه است‌؟» عرض کردم که: نه. حضرت فرمود که: «آن‌که با او سخن مى‌کنى به بعضى از سخنان خویش، و او همه‌ی آن را مى‌شناسد، اینک کسى است که نطفه‌اى که او از آن به وجود آمده، با عقلش سرشته شده، و اما آن‌که با او سخن مى‌گویى و او همه‌ی ‌سخنان تو را فرا مى‌گیرد، و بعد از آن، تو را بر آنچه گفته‌اى جواب مى‌گوید، اینک آن است که عقلش در شکم مادرش در او ترکیب شده. اما آن‌که سخنى که دارى با او مى‌گویى و مى‌گوید که دو مرتبه بگو، اینک آن است که عقلش در او ترکیب شده بعد از آن‌که بزرگ شده است، و به این جهت به تو مى‌گوید که دو مرتبه بگو».

 

پی‌نوشت‌ها:

(١). فی العلل:+\«فیعرف».

(٢). فی الوافی:+\«بالکلام».

(٣). فی «ف»:+\«أمّا».

(٤). فی الوافی: «فذلک».

(٥). فی «ف»: «فطنته».

(٦). فی حاشیة «ج»: «یجیئک».

(٧). فی «ج»: «فذلک».

(٨). فی «بس» و العلل: -\«فیه».

(٩). فی «ج»: «فذلک».

(١٠). علل الشرائع، ص ١٠٢، ح ١، بسنده عن الحسین بن خالد الوافی، ج١، ص ١١٧، ح ٢٩.


[سوره البقرة (۲): آیات ۱۴ تا ۱۶]

اشاره

وَ إِذٰا لَقُوا اَلَّذِینَ آمَنُوا قٰالُوا آمَنّٰا وَ إِذٰا خَلَوْا إِلیٰ شَیٰاطِینِهِمْ قٰالُوا إِنّٰا مَعَکُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (۱۴) اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ (۱۵) أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ اِشْتَرَوُا اَلضَّلاٰلَةَ بِالْهُدیٰ فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ (۱۶)

 

[ترجمه]

چون مؤمنان را ببینند گویند ایمان آورده‌ایم و چون با یاران شیطان‌صفت خود تنها شوند گویند همانا با شمائیم ما استهزاء کننده‌ایم (۱۴) خداوند آنها را به مسخره گرفته و در طغیانشان کمک می‌کند تا هم‌چنان متحیر بمانند (۱۵). اینان هستند که گمراهی را به هدایت خریدند و تجارتشان سود نکرد و راهی به حق نیافتند (۱۶).

 

شرح لغات:

لقوا: دیدند از لقاء و آن روبرو شدن دو چیز با هم، یا برخورد آن‌ها به هم می‌باشد.

خلوا: تنها شدند- خلوت گزیدند.

یستهزئ: مسخره می‌کنند.

یمدّهم: از ماده و ریشه‌ی مدّ که اصل آن زیاد شدن و جذب است.

طغیان: از حد و می‌گویند: طغی الماء (آب کرد) وقتی از حدش بگذرد. به همین مناسبت به مرد ستمگر م «طاغیه» می‌گویند.

یعمهون: متحیر شوند از «عمه» به معنای تحیّر و سرگردانی.

 

تفسیر

منافقان وقتی مؤمنین را می‌دیدند می‌گفتند: ما نیز مانند شما ایمان آورده آن‌چه بر رسول اکرم نازل شده است قبول کردیم اما وقتی با دیوصفتان و شیاطین خود (ابن عباس می‌گوید یعنی با رؤساءشان، بعضی گفته‌اند یعنی با همان دسته از یهود که آنان را وادار به تکذیب و مخالفت می‌کردند و از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است که با کاهنان خود) روبرو می‌شدند می‌گفتند: ما با شمائیم، ما یاران محمّد را مسخره می‌کنیم «قٰالُوا إِنّٰا مَعَکُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ.

در معنای این آیه که خدا آنان را مسخره می‌کند وجوهی گفته شده است:

۱- جزای استهزاء به نام خودش

خدا آنان را در مقابل این استهزاء و مسخره کیفر و جزا داده عذاب می‌کند و این کیفر به نام استهزاء خوانده شده، روی این قاعده که در بین عرب جزاء و کیفر هر عملی را به نام همان عمل می‌خوانند و در قرآن نیز آیه‌ی کریمه‌ی: «وَ جَزٰاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهٰا»(۱) (سزای بدی ما بدیی مثل آنست) همین مطلب را بیان می‌کند با این‌که پاداش و جزا وقتی به عنوان قصاص باشد بد نیست ولی مانند خود گناه «بد» نامیده شده است.

و آیه‌ی کریمه‌ی: «وَ إِنْ عٰاقَبْتُمْ فَعٰاقِبُوا بِمِثْلِ مٰا عُوقِبْتُمْ»(۲) (اگر عقوبت می‌کنید نظیر آن عقوبت که دیده‌اید عقوبت کنید) سزا و جزای عقوبت را همان عقوبت نامیده است و در اشعار عرب نظیر فراوان دارد(۳).

۲- تخطئه‌ی منافقان

خدا منافقان را در این عمل نفاقی و استهزاءشان نسبت به مؤمنین تخطئه کرده و آنان را نادان و جاهل می‌داند و عرب هر چه را با چیز دیگری همراه و نزدیک باشد به آن اسم (۴) می‌گوید و لذا تخطئه‌ی استهزاء به نام استهزاء خوانده شده است.

۳- در ظاهر نعمت و در واقع عذاب

ابن عباس می‌گوید در معنای آیه خداوند به آنان نعمت می‌دهد و آن‌ها تصور می‌کنند که این نعمت پاداش رفتار و کردار صحیح آنان است در حالی که فقط به این منظور خدا به آنان نعمت می‌دهد که هم‌چنان در عمل زشت و گناه خود بمانند و ادامه دهند و در نتیجه به عذاب و بدبختی که نتیجه‌ی عمل خودشان است گرفتار شوند. و از این جهت به این نعمت‌دادن استهزاء گفته شده است که ظاهر آن نعمت و نیکی است ولی در واقع کشاندن آنان است به هلاکت و عذابی که با اعمال زشت خود مستحق آن شده بودند.

۴- در دنیا چون مؤمنان، در آخرت چون کفار

منافقان چون اظهار ایمان می‌کردند خداوند آنان را در دنیا از نظر احکام شرعی مانند ارث و نکاح و دفن و احکام مشابه آن‌ها در ردیف مسلمین قرار داده است ولی به علت نفاق و کفر درونی در آخرت مانند کفار عذابشان خواهد کرد و این دو نوع روش در دنیا و آخرت به منزله‌ی استهزاء آنان می‌باشد.

۵- همین که به نزدیک در می‌رسند بسته می‌شود!

ابن عباس می‌گوید: در حالی که منافقان در آتش‌اند دری از بهشت به سوی آنان باز می‌شود ولی پس از آن‌که اینان خود را به شتاب بدان در رسانند در بسته می‌شود. سپس در دیگر نمودار می‌گردد و باز پس از نزدیک‌شدن به آن بسته می‌شود و به همین ترتیب خدا آنان را مسخره می‌کند و مؤمنین می‌خندند و از این جهت آیه‌ی کریمه می‌گوید:

«فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفّٰارِ یَضْحَکُونَ»(۵) (آن روز کسانی که ایمان داشته‌اند به کافران بخندند).

تمام وجوهی که در این آیه درباره‌ی استهزاء که به خدا نسبت داده شده است نقل کردیم می‌توان درباره‌ی مکر و خدعه که در آیاتی مانند: «وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّٰهُ»(۶) (آن‌ها نیرنگ می‌کردند و خدا نیرنگ می‌کرد) و «یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ وَ هُوَ خٰادِعُهُمْ»(۷) (منافقین خدا را فریب می‌دهند و خدا فریب‌دهنده‌ی آن‌ها است) آمده است گفت.

 

«یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیٰانِهِمْ یَعْمَهُونَ» دو معنا برای این آیه که خداوند چگونه آن‌ها را کمک می‌کند شده است:

معنای اول این‌که خداوند به آن‌ها امکان و قدرت می‌دهد شاید ایمان بیاورند ولی آنان هم‌چنان به کفر و سرگردانی خود چسبیده‌اند.

معنای دوم این است که خداوند نعمت‌هایی چون شرح صدر و نورانیت دل که به مؤمنین عنایت و اعطاء می‌نماید، منافقان را از آن‌ها محروم می‌دارد تا هم‌چنان در سرگردانی و گمراهی بمانند.

 

«أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاٰلَةَ» (اینان گمراهی را با دادن هدایت خریدند) ابن عباس می‌گوید یعنی گمراهی را گرفتند و هدایت را از دست دادند و این دو را با هم تبدیل کردند.

سؤال: در این‌جا سؤالی پیش می‌آید که مبادله در صورتی است که منافقان ایمان و هدایت داشته و آن را در مقابل گرفتن گمراهی و کفر از دست بدهند، در حالی که آنان از اوّل ایمان نیاوردند و هدایت نشدند.

پاسخ: در جواب این سؤال وجوهی بیان شده است:

۱- منظور از «اشتروا» خریدن و معامله‌ی واقعی و مبادله نیست بلکه استعاره و مجاز است در دوست‌داشتن و انتخاب، یعنی همان‌طور که مشتری جنسی را که می‌خرد آن را دوست داشته و برمی‌گزیند منافقین هم کفر باطنی را دوست داشته، برای خود انتخاب کردند.

۲- این ایمان همان هدایت فطرت و طبیعت است که در نهاد هر فرد در ابتداء وجود دارد آن را با گمراهی تبدیل کردند.

۳- کلبی و مقاتل می‌گویند: منافقان قبل از بعثت پیامبر اسلام به پیامبری که خواهد آمد و در کتب آسمانی دیده بودند ایمان داشتند ولی پس از آن‌که مبعوث شد او را نپذیرفتند و گویی ایمان قبلی خود را با کفر و عناد کنونی مبادله کردند.

 

فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ. در این معامله اینان ضرر کردند «وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ» و چون یاران محمّد در تجارتشان هدایت یافته و سود کرده نشدند.

بعضی گفته‌اند اضافه‌ی این قسمت بعدی «وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ» از این نظر است که منافقان نه سود بردند و نه هدایت یافتند، در حالی که ممکن است یک تاجر سود نبرد ولی هدایت داشته باشد، پس حال اینان بدتر است.

سؤال: در این‌جا منافقان اصل سرمایه‌ی خود که همان ایمان است از دست داده بودند در حالی که معنای سودنکردن تجارت، آن است که سرمایه محفوظ است ولی سود نمی‌کنند.

جواب: در این آیات گمراهی و هدایت در برابر هم ذکر شده است و معنایش این است که اینان طلب ربح و سود کردند ولی هلاک شدند و سرمایه‌ی خود را از دست دادند.

و یا ممکن است حال کفار را مقابل حال مؤمنین قرار داده باشد، مؤمنین هدایت را خریدند و سود بردند، اینان گمراهی را خریدند و سود نبردند و ضرر کردند.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) آیه ۴۰ از سوره شوری

(۲) آیه ۱۲۶ از سوره نحل

(۳) عمرو بن کلثوم می‌گوید:

«الا لا یجهلن احد علینا

فنجهل فوق جهل الجاهلینا»

یعنی کسی بر ما جسارت نکند که ما بیش از آن‌چه او کند به او جسارت خواهیم کرد که کیفر عمل به نام خود آن نامیده شده است.

(۴) همان‌طور که شاعر می‌گوید:

«ان دهراً یلف شملی بجمل

مان یهمّ بالاحسان»

دهری که مرا به محبوبه‌ام (جمل) نزدیک می‌کند زمانی است که قصد و نیت نیکی کرده است، در این‌جا زمان که مقارن و همراه نزدیک‌بودن آن دو است به عنوان احسان و نیکی‌نمودن گفته شده است.

(۵) آیه ۲۴ از سوره مطففین

(۶) آیه ۳۰ از سوره انفال

(۷) آیه ۱۴۲ از سوره نساء

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷۶ تا ۸۰


معمولا بین ۳ تا ۵ سالگی، کودک هر چیزی را از روی تقلید یاد می‌گیرد برای همین می‌توانید مرتب‌کردن اتاق را مانند بازی به او نشان دهید و او را در این کار همراهی کنید. او نیاز دارد بداند که این کار را از کجا شروع کند و هر وسیله را چطور سر جای خود بگذارد. تصور نکنید فرزند شما خیلی کوچک است.

وقتی زمان تمیز کردن اتاق کودکتان می‌شود حتما مسوولیت‌هایی به او بدهید. کودک با کمک شما معنای مسوولیت را می‌فهمد و تمایل پیدا می‌کند که این کار را تکرار کند.



دریافت

✅ پای صحبت خدا
سوره‌ی مبارکه‌ی المائده، آیه‌ی ۳
با صدای شیخ محمود الشحات أنور
ترجمه‌ی محمدمهدی فولادوند
ترجمه‌ی گویای رضا هدایت‌فر
. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا . ۳
. امروز کسانى که کافر شده‏ اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏ اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم . (۳)

©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)



دریافت

✅ پای صحبت خدا
سوره‌ی مبارکه‌ی الاسراء، آیه‌ی ۹
با صدای ابوالعینین شعیشع
ترجمه‌ی محمدمهدی فولادوند
ترجمه‌ی گویای رضا هدایت‌فر
إنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ۹
قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى ‏نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى کنند مژده مى‏ دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود (۹)

©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)


[سوره البقرة (۲): آیات ۱۱ تا ۱۳]

اشاره

وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ لاٰ تُفْسِدُوا فِی اَلْأَرْضِ قٰالُوا إِنَّمٰا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ وَ لٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ (۱۲) وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمٰا آمَنَ اَلنّٰاسُ قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ کَمٰا آمَنَ اَلسُّفَهٰاءُ أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلسُّفَهٰاءُ وَ لٰکِنْ لاٰ یَعْلَمُونَ (۱۳)

 

[ترجمه]

چون به آن‌ها گفته می‌شود در زمین فساد و تباهی نکنید گویند تنها ما مصلحیم (۱۱) بدانید که آن‌ها خودشان فسادکارانند ولی نمی‌فهمند (۱۲). چون به آنان گفته می‌شود: شما نیز چنان که مردم ایمان آورده‌اند ایمان آرید گویند ایمان آریم چنان که کم‌خردان ایمان آورده‌اند؟ بدانید که آن‌ها خودشان کم‌خردند ولی خود نمی‌فهمند (۱۳).

 

شأن نزول

این آیات نیز مانند آیات سابق درباره‌ی منافقین نازل شده است که صفات آنان را بیان می‌کند، سلمان می‌گوید: دارندگان این صفت به خصوص هنوز نیامده‌اند ولی نظم کلام ایجاب می‌کند که این صفت نیز مانند صفات قبلی در همان منافقین زمان رسول اکرم باشد.

و ممکن است مراد از این آیات تنها منافقین زمان رسول اکرم نبوده بلکه به طور کلی کسانی که دارای این صفات در هر زمانی باشند شامل گردد بنابراین، مقصود سلمان این است که پس از انقراض منافقان زمان رسول اکرم، دارندگان این صفت هنوز نیامده‌اند.

 

تفسیر

وقتی به منافقان گفته می‌شود: با ارتکاب گناه و جلوگیری مردم از گرایش به ایمان و اسلام (به قول ابن عباس) یا به کمک و مساعدت به کفّار (به قول ابوعلی جبائی) یا با تغییر دین و تحریف کتاب (به قول ضحاک) در زمین فساد نکنید، اینان می‌گویند: تنها ما هستیم که اصلاحات به دست ما انجام می‌گیرد و ما مصلحیم.

در این‌که چگونه اینان خود را اصلاح‌گر می‌دانستند دو نظر است:

۱- نفاق و دو رویی آنان که از نظر مسلمین زشت و فاسد شمرده می‌شد از نظر خودشان عملی پسندیده و به صلاح آنان به حساب می‌آمد چه منافقین با این روش می‌خواستند در بین هر دو دسته سالم بمانند.

۲- کارهای زشتی که مرتکب می‌شدند از قبیل گناه و جلوگیری مردم از ایمان و یا تحریف کتاب و امثال آن در ظاهر انکار می‌کرده و می‌گفتند: ما این کارها را نمی‌کنیم و ما صالح و مصلحیم و خود این کار نفاق دیگری از آنان بود و همان‌طور که اظهار ایمان می‌کردند و در واقع مؤمن نبودند، قرآن می‌گوید: آگاه باشید اینان که فساد و نفاق را صلاح خود می‌دانند یا کارهای زشت خود را انکار می‌کنند اینان فساد گردانند.

«أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»

ولی نمی‌دانند.

«وَ لٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ»

نمی‌دانند نفاقشان به صلاح آنان نیست و یا نمی‌دانند با این رفتار تباه خود، چه عذاب و کیفری در انتظار آنان است.

از این آیه نیز استفاده می‌شود که گناهکاران ممکن است خود به زشتی و فساد آن آگاه نباشند.

وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا.

وقتی به منافقان گفته می‌شود به محمّد صلی‌اللّٰه علیه و آله و آن‌چه بر او نازل شده ایمان بیاورید هم‌چنان که یارانش او را تصدیق کردند و همان‌طور که عبداللّٰه بن سلام و دیگران از یهود به او ایمان آوردند آنان می‌گویند: آیا ما مانند سفیهان و کم‌خردان به او ایمان بیاوریم؟

«أَ نُؤْمِنُ کَمٰا آمَنَ السُّفَهٰاءُ»

خداوند آنان را در این فکر تکذیب کرده و می‌گوید که اینان خود نادان و سفیهند زیرا مگر سفیه جز این است که چیزی را ضایع می‌کند در حالی که تصور می‌کند آن را حفظ کرده و نگاه داشته است. این منافقان نیز ایمان نیاورده و کفر می‌ورزیدند و گمان می‌نمودند که ایمان دارند و هدایت شده‌اند.

 

* تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷۴ تا ۷۶



دریافت

✅ پای صحبت خدا
سوره‌ی مبارکه‌ی الاسراء، آیه‌ی ۱۲
با صدای راغب مصطفی غلوش
ترجمه‌ی محمدمهدی فولادوند
ترجمه‌ی گویای رضا هدایت‌فر
. فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ . ۱۲
. و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم نشانه شب را تیره‏‌گون و نشانه روز را روشنى‏‌بخش گردانیدیم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجویید و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رویدادها] را بدانید . (۱۲)

©️ @joreenoush (در تلگرام و ایتا)


مناظرات امام رضا علیه‌السلام با فرق گوناگون و مذاهب جهانی مناظراتی شیرین و غرورآفرین برای مسلمانان و شیعیان است.

امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام در سال ۱۴۸ هجری در مدینه متولد شدند. آن حضرت در سال ۱۸۳ هجری به امامت رسیدند. در این زمان هارون خلیفه‌ی ستمگر عباسی حکومت جامعه‌ی اسلامی را در دست داشت. بعد از هارون امر خلافت در اختیار امین قرار داشت. سپس مأمون با شکست‌دادن برادرش در سال ۱۹۸ هجری توانست حکومت را در اختیار گیرد.

در سال ۲۰۰ هجری مأمون امام رضا علیه‌السلام را به برای مقاصد شوم ی‌اش به مرو فراخواند و سپس ولایت‌عهدی را بر آن حضرت تحمیل کرد. امام رضا علیه‌السلام خود در این زمینه می‌فرماید: خداوندا تو می‌دانی که مرا اکراه نمودند و به ضرورت این امر را اختیار کردم. خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو. پس توفیق ده مرا که دین تو را به پا دارم و سنت پیغمبر تو را زنده بدارم.

یکی از اقدامات مأمون هنگام حضور امام رضا علیه‌السلام تشکیل‌دادن جلسات بحث با فرق و مذاهب کلامی و علمای سایر ادیان بود. هر چند حضرت قبل از تشکیل این مجالسِ مناظره، مناظراتی با فرق و مذاهب کلامی گوناگون داشتند، اما هدف مأمون این بود که امام رضا علیه‌السلام را در این جلسات شکست دهد. تا موقعیت معنوی امام رضا علیه‌السلام در نظر مردم کاهش یابد.

در این رابطه جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد: «مأمون برای مغلوب ساختن امام رضا علیه‌السلام شروع به گردآوری علما و معتزلیان و اهل کلام که اصحاب جدل و کلام و استدلال و موشکافی بودند نمود. تا با امام رضا علیه‌السلام درافتند و در هر مجلسی از قدر علمی امام بکاهند. و او را در زمینه‌ی بزرگ‌ترین چیزی که خود و پدرانش علیهم‌السّلام ادعا می‌کردند، یعنی علم و شناختِ آثار و علوم پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله، که بر حسب اعتقاد شیعیان، بزرگ‌ترین شرط و لازمه‌ی پیشوایی امام بود، شکست دهند.»

آن حضرت در مجالس مناظره، با فصاحت و بلاغت، میراث جد بزرگوارشان را در مقابل اشکال‌تراشی‌های دیگران محافظت نموده و بدون استثنا تمام دانشمندان را مغلوب ساختند. برخی از آن‌ها به حقانیت آن حضرت و دین اسلام اعتراف کردند و برخی همانند عمران صابی مسلمان شدند. بیان همه‌ی جلسات مناظره و تمام گفتگوها و سئوال‌ و جواب‌ها خود کتابی مفصل است که ما به گوشه‌‌ای از این مباحث اشاره می‌کنیم.

یکی از مهم‌ترین مجالس مناظرات آن حضرت، مناظرات مرو است. در این جلسه مأمون رهبران مکاتب (کلامی و خلفی) و مذاهب (اسلام، یهود، مسیح، صابئی و هندو) را جمع‌آوری کرد که شاید امام رضا علیه‌السلام را در یک مناظره‌ی علمی شکست دهند. ولی مقصود او حاصل نشد. علاوه بر اینکه در این مناظرات آن حضرت، با رهبران چهار مکتب و مذهب معروف مناظره کردند از این جهت می‌بینیم این مناظره از طلوع آفتاب تا بعد از نماز مغرب طول کشیده است.

آن حضرت در این جلسه با جاثلیق دانشمند مسیحیان، رأس الجالوت دانشمند یهودی، هیربذ اکبر بزرگ زرتشتیان و عمران صابی مناظره کردند. سپس در جلسه‌ای جداگانه با علی بن محمّد جهم و سلیمان مروزی هم مناظره نمودند.

 

مناظره‌ی اوّل با جاثلیق

در ابتدای این مناظره جاثلیق گفت: من چگونه با شما بحث کنم و حال آن‌که استدلال شما به کتابی است که من آن را قبول ندارم. حضرت فرمود: ای نصرانی اگر از انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد؟ گفت: آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد.

امام رضا علیه‌السلام فرمود: هر چه می‌خواهی بپرس و جوابش را بشنو! جاثلیق گفت: درباره‌ی نبوت عیسی و کتابش چه می‌گویی؟

امام رضا علیه‌السلام فرمود: من به نبوت عیسی و کتابش و آن‌چه به امتش بشارت داد، و حواریون به آن اقرار کرده‌اند، اعتراف می‌کنم و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمّد صلی‌الله علیه و آله و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم. سپس جاثلیق 2 شاهد بر این مطلب از امام درخواست کرد.

امام رضا علیه‌السلام فرمود: سوگندت می‌دهم. آیا انجیل این سخن را بیان نمی‌کند که یوحنا گفت، حضرت مسیح علیه‌السلام ، مرا از دین محمّد صلی‌الله علیه و آله عربی باخبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد؟ جاثلیق گفت: آری این سخن یوحنا از مسیح نقل شده اما نگفته این در چه زمانی واقع می‌شود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آن‌ها را بشناسیم.

امام فرمود: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و نام محمد صلی‌الله علیه و آله و اهل بیتش علیهم‌السلام را تلاوت کند آیا به او ایمان می‌آوری؟

جاثلیق گفت: بسیار خوب. سپس امام به نسطاس رومی فرمود: آیا سِفر سوم انجیل را در حفظ داری؟ نسطاس گفت: بسیار خوب از حفظ دارم. سپس امام به رأس الجالوت بزرگ یهودیان فرمود: آیا تو هم انجیل می‌خوانی؟ گفت: آری به جان خودم سوگند. امام رضا علیه‌السلام فرمود: آن سِفر سوم را بخوان اگر در آن ذکری از محمّد صلی‌الله علیه و آله و اهل بیتش علیهم‌السّلام بود به نفع من شهادت بده.

سپس خود آن حضرت، سِفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر صلی‌الله علیه و آله رسید، متوقف شد. رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی، تو را به حق مسیح و مادرش آیا می‌دانی من از انجیل باخبرم؟ جاثلیق گفت: آری.

سپس امام نام پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل بیت و امّتش را برای او تلاوت کرد. سپس فرمود: ای نصرانی چه می‌گویی آیا این سخن عیسی بن مریم است؟ جاثلیق گفت: من انکار نمی‌کنم آن‌چه در انجیل برای من روشن شده است، و به آن اعتراف دارم.

امام رضا علیه‌السلام فرمود: همگی شاهد باشید که او اقرار کرد. در ادامه‌ی این مناظره آن حضرت با جاثلیق در رابطه با الوهیت عیسی علیه‌السلام مناظره کرد و جاثلیق که پاسخی نداشت تسلیم شد و گفت: القول قولک و لا اله الا الله.

مناظره‌ی امام رضا علیه‌السلام با جاثلیق به گونه‌ای بود که جاثلیق درمانده شد و گفت: به مسیح قسم گمان نمی‌کردم بین مسلمانان فردی مثل تو پیدا شود.

 

مناظره‌ی دوم امام رضا علیه‌السلام در مرو با رأس الجالوت، بزرگ یهودیان

در این مناظره رأس الجالوت از اثبات نبوت حضرت محمّد صلی‌الله علیه و آله پرسید؛ امام رضا علیه‌السلام دلائل قانع‌کننده‌ای برای او ذکر کرد. سپس امام رضا علیه‌السلام از اثبات پیامبری موسی علیه‌السلام از وی سؤال کرد.

أس الجالوت جواب داد: او کارهای خارق‌العاده انجام داده که احدی از انبیای پیشین انجام نداده‌اند. امام رضا علیه‌السلام فرموند: پس چرا اقرار به نبوت حضرت مسیح نمی‌کنید که مردگان را زنده می‌کرد؟

رأس الجالوت گفت: می‌گویند چنین کارهایی را می‌کرده ولی ما هرگز ندیده‌ایم. امام رضا علیه‌السلام فرمود: آیا معجزات موسی را با چشم خود دیده‌ای؟ رأس الجالوت در اینجا جوابی نداشت که بدهد.

 

مناظره‌ی سوم با بزرگ هیربدان

در این مناظره امام رضا علیه‌السلام رو به بزرگ هیربدان کرد و فرمود: به من بگو این زرتشت را که پیامبر می‌دانی بر طبق کدام دلیل است؟ بزرگ هیربدان گفت: او کارهای خارق‌العاده‌ای انجام داده که احدی قبل از او انجام نداده است. گرچه ما آن را ندیده‌ایم ولی اخبار پیشینیان ما گواه بر این معنی است. امام علیه‌السلام فرمود: آیا جز این است که اخبار پیشینیان به شما رسیده و پیروی کرده‌اید؟ گفت: آری. امام رضا علیه‌السلام فرمود: همین‌گونه است سایر امت‌ها و پیامبران، پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و تنها تکیه روی زرتشت می‌کنید؟ بزرگ هیربدان خاموش گشت و پاسخی نداشت.

 

یکی دیگر از مناظرات آن حضرت در مرو با عمران صابی (یکی از متکلمان) می‌باشد. این مناظره از مناظرات طولانی آن حضرت است. در این مناظره بارها عمران‌ صابی سکوت کرد و نتوانست پاسخ امام علیه‌السلام را بدهد. سرانجام این مناظره به اسلام عمران صابی منجر شد. از دیگر مناظرات آن حضرت در مرو مناظره‌ی آن حضرت است با علی بن محمد الجهم بود. وی عقایدی انحرافی درباره‌ی عصمت انبیاء داشت. در پایان این مناظره علی بن محمد الجهم گریه کرد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا من توبه می‌کنم و تعهد می‌نمایم از امروز به بعد درباره پیامبران خدا، جز آن چه شما فرمودید نگویم.

 

نتیجه‌ی بحث

مناظرات امام رضا علیه‌السلام با فرق گوناگون و مذاهب جهانی، مناظراتی شیرین و غرورآفرین برای مسلمانان و شیعیان است. ذکر همه‌ی این مناظرات در فراخور این مقاله‌ی مختصر نبود. لذا به موارد کوتاهی از مناظرات اشاره شد. در این مناظرات، امام رضا علیه‌السلام به مدد دانش بی‌کرانشان، عالمان سایر فرق و ادیان جهانی را شکست دادند و در برخی از موارد باعث اسلام آوردن آن‌ها شدند.

 

 

* منبع: مرکز ملی پاسخ‌گویی به سوالات دینی


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

آیا از حق شفعه و انتقال سهم و روابط بین شرکاء اطلاعی دارید؟

 

پاسخ:

برای روشن شدن بحث ابتدا بهتر است به این توضیح بپردازیم: زمانی که دو شخص به طور مشاع۱ مالک مالی غیرمنقول هستند، به موجب قانون برای هر یک از شرکاء این حق وجود دارد که در صورتی که یکی از دو شریک مال خود را از طریق عقد بیع به ثالثی منتقل کند، شریک دیگر می‌­تواند با پرداخت ثمن معامله به خریدار، قسمت فروخته شده را به تملک خود درآورد. این حق به دلیل جلوگیری از ضرر شریک، در مال غیر منقولِ قابل تقسیم، قرار داده شده است، تا اگر یکی از دو شریک سهم خود را از طریق بیع به دیگری واگذار کرد، شریک دیگر با پرداخت همان بها به مشتری، سهم شریک خود را تملک و از ضرر خود جلوگیری کند.

 

ویژگی های حق شفعه:

۱- حقِ مالی است: چراکه این حق وسیله تملک و تحصیل مال است.

۲- حق عینی است: چراکه قابل تعقیب است، یعنی هرگونه نقل و انتقال که از سوی خریدار به دیگران انجام شده باشد باطل است.

۳- به ارث می‌­رسد: یعنی فرزندان کسی که در زمان حیات خود صاحب حق شفعه بوده، می‌توانند از این حق استفاده کنند.

۴- غیر قابل انتقال به دیگران است: یعنی قابل خرید و فروش نیست.

۵- قابل اسقاط می­‌باشد: این حق توسط شفیع اسقاط می‌شود و ممکن است به لفظ باشد مانند آنکه شفیع پس از بیع به مشتری بگوید اخذ به شفعه نمی‌کنم یا به فعل باشد، چنان‌که شفیع پس از اطلاع بر بیع شریک خود، سهمش را به دیگری انتقال دهد که با این انتقال، حق اخذ به شفعه‌اش خود به خود ساقط می‌شود.

 

شرایط ایجاد حق شفعه:

۱- وم وجود شراکت

۲- شرکا حتماْ باید دو نفر باشند نه بیشتر؛ چه حقیقی و چه حقوقی

۳- ملک باید قابل تقسیم باشد: یعنی مال نباید به گونه‌ای باشد که با تقسیم آن از ارزشش کاسته شود

۴- یکی از شرکا سهم خود را به وسیله عقد بیع منتقل کند نه عقد دیگری

۵- مال باید غیر منقول باشد

۶- شریک تمام سهم خود را انتقال دهد: حق اخذ به شفعه برای شریک در صورتی ایجاد می‌شود که شریک دیگر تمامی سهم خود را به شخص ثالث انتقال دهد. در غیر این صورت اگر بعضی از سهم خود را واگذار کند، حق اخذ به شفعه برای شریک دیگر به وجود نخواهد آمد.

 

نکته: حکم اخذ به شفعه برخلاف قاعده است و در مورد تردید در وجود آن، اصل بر نبود آن است.

 

 

واژگان حقوقی:

۱- مشاع: تقسیم نشده؛ به معنای مال مشترک می‌باشد. در مقابل مفروز (تقسیم نشده) به کار می‌رود. 


سلام

احتمالا تک‌مضراب را می‌شناسید، اما اگر نمی‌شناسید با نگاهی گذرا به زیرموضوع تک‌مضراب با آن آشنا می‌شوید. کانال تک‌مضراب هم کانالی است که در آن تک‌بیتی ثبت می‌کنم و تا امروز بیش از ۴۰۰۰ بیت در آن ثبت شده است؛ این دومین باری است که می‌خواهیم بهترین بیت ثبت‌شده در آن را -البته طی یک هفته- با نظر اعضاء محترم انتخاب کنیم.

حالا به نظر شما بهترین بیت در بین ابیاتی که در این هفته (یعنی شنبه ۱۱ تا جمعه ۱۷ آبان‌ماه ۱۳۹۸) در تک‌مضراب ثبت می‌شود، کدام است؟

لطفا متن بیت مورد نظر خود را به آی‌دی أدمین (@naser_doustali) در تلگرام ارسال کنید (می‌شود بیت را فوروارد کرد مثلا)؛ اگر دوست داشته باشید می‌توانید دلیل انتخاب خود را نیز ذکر کنید.

به یک نفر از عزیزانی که بیت مورد نظر خود را ارسال نمایند به قید قرعه کمک‌هزینه‌ی یک ماه اینترنت (ناقابل) تقدیم می‌شود.

مهلت ارسال انتخابتان یکشنبه ۱۹ آبان‌ماه ۱۳۹۸، ساعت ۲۴ است و آدرس کانال تک‌مضراب هم https://t.me/takmezraab می‌باشد.

این گوی و این میدان!

بسم‌الله.


زودتر از آنچه که فکرش را بکنیم

قیامت مشخص خواهد کرد

عزاداران واقعی مصیبات حضرات آل‌الله علیهم صلوات‌الله

چه کسانی بوده‌اند

فعلا که شیطان -انسان‌شناس- چه هنرمندانه توانسته است

این مایه‌ی وحدت را تبدیل به ابزار افتراق -ما شیطان‌نشناس‌ها- کند.

صدق الله العلی العظیم:

«إنه لکم عدو مبین»


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

حلول ماه ربیع الاول رو تبریک عرض می‌کنم؛ بریم سراغ اصل مطلب امروز

بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم    

دست شفاعت هر زمان در نیک‌نامی می‌زنم

 

بی‌ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود          

دامی به راهی می‌نهم مرغی به دامی می‌زنم

 

اورنگ کو؟ گلچهر کو؟ نقش وفا و مهر کو؟

حالی من اندرعاشقی داو تمامی می‌زنم

 

تا بو که یابم آگهی از سایه‌ی سرو سهی 

گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش‌خرامی می‌زنم

 

هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل

نقش خیالی می‌کشم فال دوامی می‌زنم

 

دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را

این آه خون‌افشان که من هر صبح و شامی می‌زنم

 

با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبم

در مجلس ان گه گاه جامی می‌زنم

 

یاعلی

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


تربیت کودک تنها به عهده‌ی مادر نیست. نقش پدر تنها در پرداختن هزینه‌های زندگی نیست. کودک برای داشتن شخصیتی سالم نیاز به حضور پدر، بازی با او، محبت و توجه پدر دارد.

حضور مثبت پدر در زندگی کودک باعث ایجاد حرمت نفس، امنیت، اعتماد به نفس و توانایی بیشتر در کودک خواهد شد.

کودکانی که از توجه پدر در زندگی خود برخوردارند در نوجوانی کمتر دچار مشکل خواهند شد.


بزرگ‌ترین سرمایه‌ی یک وبلاگ‌نویس بعد از دانشش آرشیو نوشته‌های اوست.

آرشیو خود را تحت هیچ‌عنوان از دست ندهید.

آرشیو شما رزومه‌ی شما، خاطرات شما، نشان‌دهنده‌ی طرز تفکر و تغییرات در تفکر

و غیره و غیره است.

 

سلام

دلایل زیادی می‌تواند وجود داشته باشد که یک وبلاگ‌نویس از سایر سرویس‌های وبلاگ‌ده به بیان مهاجرت کند. برای کسانی که با این سرویس‌ها کار کرده‌اند احتمالا واضح است که علی‌الحساب بیان با اینکه نسبت به یکی دوتا از این سرویس‌ها دارای امکانات کمتر و نسبت به باقی آن‌ها پولی و در واقع گران است اما یک سر و گردن از آن‌ها هم بالاتر است. بگذریم.

بیان در ابتدا در پیشرفت، با سرعت حرکت می‌کرد و در پاسخ‌گویی منظم‌تر و وظیفه‌شناس‌تر بود اما متاسفانه چند سالی هست که در هر دو کند شده، البته از انصاف نباید گذشت که سرویس‌دهی‌اش در همان‌هایی که از قبل بوده دچار افت کیفیت نشده است. بگذریم.

برای یک وبلاگ‌نویس حرفه‌ای بیان چیزی کم ندارد و زیاد هم دارد اما همین که بخواهید کمی از وبلاگ‌داری قدم پیش‌تر بگذارید و وبلاگ‌تان را نه از جهت ظاهر که از جهت امکانات، فقط کمی شبیه یک سایت کنید دیگر بیان که هیچ، سرویس‌دهنده‌های دیگر هم نمی‌توانند انتظارات شما را برآورده کنند.

چندین بار با بیان مکاتبه‌ی یک‌طرفه -که برخی از آن‌ها با تگ مشکلات وبلاگ‌نویسی در دسترس است- کرده‌ام که برخی امکانات، امروز دیگر برای وبلاگ‌نویس‌ها مخصوصا آن‌هایی که دست به تولید محتوا دارند لازم و ضروری است مثل امکان اتصال وبلاگ به درگاه‌های بانکی واسط مثل زرین‌پال و پی و. هر چند این درگاه‌ها برای وبلاگ‌‌داران کارهایی کرده‌اند اما اصلا چنگی به دل نمی‌زنند؛ یا مثلا امکان عضوگیری که متعاقب آن بتوان بعضی از محتوای تولیدی را به صلاحدید، فقط برای اعضاء قابل دسترس کرد و امکانات دیگر و دیگر و دیگر؛ اما به قول قدیمی‌ها «آنچه البته به جایی نرسد فریاد است»؛ از این هم بگذریم.

اصلا قصد ندارم بگویم که کدام‌یک از سیستم‌های مدیریت محتوا بهترند و کدام‌یک بدتر؛ پس از این هم بگذریم. اما شاید بدانید که با همین مقدار پولی که در بیان خرج امکانات اختیاری‌اش می‌کنید می‌توانید یک سایت وردپرسی راه‌اندازی کنید که امکاناتش با امکانات بیان اصلا قابل مقایسه نیست. اما بزرگ‌ترین مشکل در مهاجرت از وبلاگ‌ها به هر جای دیگر و همچنین وردپرس که اتفاقا تمام سرمایه‌ی وبلاگ‌نویس هم همان است انتقال آرشیو است.

لابد می‌دانید که فایل پشتیبانی که بیان و دیگر سرویس‌ها از آرشیو می‌دهند به دلیل نداشتن ساختار استاندارد وردپرس، قابل درون‌ریزی در وردپرس نیست. اینجاست که وبلاگ‌نویس می‌ماند چه کند؟ مخصوصا اگر آرشیوش مثل کیمیا برگردد به ۱۴ سال پیش و تعدادش به حدود ۴۰۰۰ پست برسد.

مدت‌هاست مشغول این هستم که به هر طریقی و لطایف‌الحیلی که شده آرشیو کیمیا را به وردپرس منتقل کنم. از آنجایی که جوینده یابنده است آخرش یک راهی کشف کردم و الان مشغول انتقال آرشیو کیمیا هستم. از این هم بگذریم.

حالا این همه صغری و کبری چیدم برای اینکه بگویم: اگر به هر دلیلی قصد دارید از بیان یا هر سرویس وبلاگ‌ده دیگری به وردپرس مهاجرت کنید و در انتقال آرشیوتان درمانده شدید می‌توانید این کار را به کیمیا بسپارید با این توضیح که:

۱. در این روش تمام نوشته‌ها، تصاویر، تگ‌ها و دسته‌بندی‌ها به صورت خودکار منتقل می‌شود.

۲. امکان انتقال نظرات در این روش وجود ندارد مگر اینکه بخواهید نظرات را به صورت دستی منتقل کنید.

۳. اصل فایل‌های صوتی و تصویری در این روش منتقل نمی‌شوند اما می‌توان آدرس آن‌ها را از بیان به وردپرس داد که تا وردپرس آن‌ها را پخش کند.

۴. در این روش دسترسی به مدیریت سایت وردپرسی ضروری است اما دسترسی به پنل مدیریت وبلاگ مرجع لازم نیست مگر در موارد خاص.

۵. انتقال آرشیو هر چند کاری زمان‌بر است اما در این روش زمان به نصف بلکه کم‌تر تقلیل می‌یابد.

۶. در انتقال آرشیو با این روش ساختار نوشتار شما مثل رنگ‌بندی و. حفظ می‌شود اما بدیهی است که فونت و غیره بسته به تعریفی که در سایت وردپرسی کرده‌اید تغییر می‌کند.

۷. اگر تا قبل از نشر این مطلب در لیست دنبال‌کنندگان کیمیا بودید مشمول ۱۵٪ و اگر تا قبل از این، نظر ثبت‌شده در کیمیا دارید مشمول ۳۰٪ تخفیف می‌شوید.

۸. هزینه‌ی انتقال برای هر پست ۵۰۰۰ تومان است که از طریق درگاه کیمیا قابل پرداخت است. یعنی اگر وبلاگ شما دارای ۵۰ پست است هزینه‌ی انتقال آرشیو ۲۵۰۰۰۰ تومان خواهد بود.

۹. اگر مشمول تخفیف می‌شوید بعد از احتساب هزینه و لحاظ‌کردن تخفیف می‌توانید مبلغ نهایی را از طریق درگاه کیمیا پرداخت کرده و رسید آن را از طریق ایمیل kimia514@gmail.com ارسال نمایید. به زودی با شما تماس گرفته خواهد شد تا اطلاعات ورود به پنل مدیریت وردپرس را دریافت و کار انتقال آرشیو انجام شود.

۱۰. طبیعی است که اگر تعداد درخواست‌ها زیاد باشد در نوبت قرار خواهید گرفت.

۱۱. یادتان باشد مشخصات خود را هنگام پرداخت در بخش توضیحات وارد کنید مثل شماره‌ی همراه و ایمیل و آدرس وبلاگ تا تماس با شما راحت‌تر صورت گیرد.

۱۲. اگر اصلا سایت وردپرسی ندارید و با خواندن این مطلب تصمیم گرفتید که یک سایت مستقل داشته باشید می‌توانید از طریق ثبت نظر یا ایمیل در خواست خود را ارسال نمایید یا مظنه‌ی قیمت ساخت یک سایت با امکانات مورد نظرتان خدمت شما اعلام شود. 

 

* توصیه می‌کنم اگر به هر دلیلی قصد مهاجرت به یک سایت مستقل را دارید، وبلاگ مرجع را هیچ‌وقت حذف نکنید. کار است دیگر شاید روزی به دردتان بخورد.

* این نکته را هم به یاد داشته باشید سایت‌داری یعنی تمام کارهای آن را باید خودتان انجام دهید مثل نگهداری از آرشیو، مدیریت امنیت و تمام کارهایی که در سیستم‌های وبلاگ‌ده به دوش آن‌هاست. به هر حال این هم یکی از مزایای وبلاگ داشتن در این سرویس‌هاست. هر چند در این‌جا هم ممکن است آرشیوتان بپرد همان‌طور که بلاگفا آرشیو کیمیا و چند وبلاگ دیگرم را به راحتی و مثل آب‌خوردن پراند و پاسخ‌گو هم نبود.

یا علی 

 

آدرس درگاه پرداخت کیمیا:

https://me.pay.ir/kimia


ادامه‌ی بحث وزن شعر

قواعد تعیین وزن: تقطیع به ارکان

 

بعد از تقطیع هجایی می‌بینیم که علامت‌های هجاها دارای نظمی هستند، فی‌المثل اگر در هجاهای هر مصراع شعر

مَ | رَن | جان | دِ | لَم | را | کِ | این | مُر | غ ِ | وَح | شی

U | ــ | ــ |  U | ــ | ــ |U  | ــ | ــ | U | ــ | ــ

دقت کنیم، نظمی در آن‌ها می‌بینیم؛ نظمی تکراری به این صورت که اگر آن‌ها را سه تا سه تا جدا کنیم درمی‌یابیم که هر مصرع از تکرار چهار بار «U  ــ  ــ» تشکیل شده است:

U  ــ  ــ | U  ــ  ــ | U  ــ  ــ | U  ــ  ــ

چنان‌که ملاحظه می‌شود برای نشان‌دادن نظم هجاها، پس از هجاهای جدا شده، خطی عمودی و پررنگ کشیده شده است.

 

برای این‌که نظم میان هجاهای یک شعر آشکار شود باید هجاهای یک مصراع آن را چهار تا چهار تا، یا سه تا سه تا، یا چهار تا و سه تا جدا کنیم.

 

هجاهای بعضی از اوزان کم کاربردتر به صورت چهار تا و دو تا، یا چهار تا و یکی جدا می‌شود. از طرفی در عروض سنتی هجاهای بعضی از اوزان را به صورت سه‌تا و چهارتا یا دوتا و سه‌تا و غیره جدا می‌کنند تا به نحوی همه‌ی اوزان شعر فارسی را در بحور عروضی عرب بگنجانند.

 

بحر، واحد بزرگ‌تر از وزن است.

 

در میان هجاهای معدودی از اوزان، نظمی ظاهر نیست، این‌گونه اوزان که تعداد آن‌ها اندک است مستثنا هستند و با تعریف وزن نیز مغایرت دارند.

 

به طور کلی اکثر اوزان شعر فارسی دارای نظم تکراری هستند و بعضی نیز نظم متناوب دارند و در اندکی از اوزان نظمی دیده نمی‌شود. ضمناً نظم تکراری بر نظم متناوب ترجیح دارد لذا اگر هجاهای شعری را با نظم تکراری بتوان تقطیع کرد، تقطیع آن به صورت متناوب جایز نیست. مثلا شعر:

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

که به صورت منظم، یعنی چهار « U  ــ  ــ» تقطیع می‌شود، نباید به شکل متناوب، یعنی

U  ــ  ــ U | ــ  ــ | U  ــ  ــ U | ــ  ــ

تقطیع گردد.

 

* قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی، صفحه‌ی ۳۰

* عضویت در کانال ادبی تک‌مضراب 


به نقل از مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی

 

حرفی که به کسی یا فرزندت می‌زنی، دانه است و فکر او زمین.
ببین در این زمین چقدر بذر می‌توان پاشید؟
اگر در یک زمین کوچک چند کیلو گندم پاشیدی، همه‌ی دانه‌ها سبز نمی‌شوند. تازه اگر هم در بیایند همدیگر را خفه می‌کنند.

موعظه‌ی زیاد، باعث می‌شود که حرف‌ها همدیگر را له کنند، همدیگر را بپوشانند.


تربیت کودک تنها به عهده‌ی مادر نیست. نقش پدر تنها در پرداختن هزینه‌های زندگی نیست. کودک برای داشتن شخصیتی سالم نیاز به حضور پدر، بازی با او، محبت و توجه پدر دارد.

حضور مثبت پدر در زندگی کودک باعث ایجاد حرمت نفس، امنیت، اعتماد به نفس و توانایی بیشتر در کودک خواهد شد.

کودکانی که از توجه پدر در زندگی خود برخوردارند در نوجوانی کمتر دچار مشکل خواهند شد.


یکی از اهداف مهمی که در هدفمنی یارانه‌ها در بخش حامل‌های انرژی مخصوصا بنزین با سهمیه‌بندی اون دنبال می‌شه صرفه‌جویی در مصرف بی‌رویه‌ی اوناست که ظاهرا بالارفتن سه برابری قیمت بنزین هم خیلی باید به این موضوع کمک کنه اما این اظهار نظر امروز رئیس پلیس خیلی جالب و عجیبه:

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به سوالی درباره اینکه آیا اجرای طرح سهمیه بندی بنزین و افزایش قیمت آن می‌تواند در کاهش تصادفات موثر باشد یا خیر؟ خاطر نشان کرد: براساس گزارش‌های دریافتی هنوز کاهش مصرف سوخت با اجرای این طرح در کشور محقق نشده، پیش از این مصرف روزانه بنزین در کشور ۹۴ میلیون لیتر بوده است در صورتی که طی دو روز گذشته (پریروز) این مصرف افزایش داشته و به ۱۰۵ میلیون لیتر در روز رسیده است. (پارسینه؛ کد خبر۵۷۷۰۱۴)

حالا سوال اینه که واقعا الان اینو دقیقا کجای دل‌مون باید بذاریم؟ آیا؟


به قول معروف که می‌گن طرف نخو داده، اینم نخ اول:

جهانگیری همچنین تاکید کرد: حضور قدرتمند بازرسی و نظارت مانع کسانی می‌شود که می‌خواهند از شرایط فعلی سوء استفاده کنند؛ لذا با این شرایط علتی که قیمت‌ها تغییر عمده داشته باشد، وجود ندارد. (پارسینه؛ کد خبر: ۵۷۶۳۳۰)

توجه کردید که: فرمودن «تغییر عمده»


خوب منم مثل شما، صبح جمعه دیدم قیمت تغییر کرده، برای این‌که من به شورای امنیت کشور واگذار کرده بودم، بهشونم گفته بودم به من نمی‌خواد بگید.

باور کنید تا قبل از این‌که اینو از خود آقای بشنوم، انقدر که مضحک بود، فکر کردم برای رییس جمهور جوک ساختن. چندین‌بار هم برای اطمینان گوش دادم، ولی متأسفانه واقعاً این جمله از ایشون صادر شده؛ یاللعجب!!!


مرحوم پدرم همیشه یک مثالی می‌زد:

اگر در مشتت یک تکه طلا داشته باشی و تمام عالم بگویند آنچه در دست توست سنگ است چه تاثیری در اعتقاد تو نسبت به دارایی‌ات و ماهیت آن دارد؟ در هر حال تو یک قطعه طلا داری و این را می‌دانی؛ و اگر در مشتت یک تکه سنگ داشته باشی و تمام عالم بگویند آنچه در دست داری طلاست چه؟ در هر صورت تو یک تکه‌سنگ بیشتر نداری.

متدین و متمدن (یا بافرهنگ) بودن، لابد نشانه‌های عملی‌ای دارد که هرچه آن نشانه‌ها بیشتر باشد انسان متدین‌تر و متمدن‌تر (یا بافرهنگ‌تر) است. (بحث‌های تخصصی در این‌باره در جای خود محفوظ است و الان به کار ما نمی‌آید. اجمالا همه‌ی ما با شنیدن این واژه‌ها به یک تعریف منتقل می‌شویم که ممکن است خیلی دقیق نباشد اما غلط نیست)

نشانه‌های تمدن و متمدن‌بودن یک جامعه چیست؟ خیلی از ما می‌توانیم یک جین نشانه بشمریم و ردیف کنیم. اتفاقا خودمان هم داعیه‌دار داشتن تمدن غنی چندین‌هزارساله در کشورمان هستیم و خود را هم خیلی متمدن و بافرهنگ می‌دانیم. در دنیا هم پزش را می‌دهیم و انتظار داریم این موضوع نادیده گرفته نشود که البته درست هم می‌گوییم و حق هم داریم. اما به قول قدیمی‌ها: «کج نشسته‌ای اما راست بگو» واقعا صرف شمردن این نشانه‌ها ما را متمدن می‌کند؟ یا تا عمل و انجام نباشد متمدن‌بودن و بافرهنگ‌بودنی در کار نیست؟

با خودمان که تعارف نداریم، داریم؟ همه‌ی ما وجدانا به این موضوع معترفیم که تا به نشانه‌ها و مولفه‌های تمدن عمل نشود، خبری از متمدن‌بودن نیست، حالا چه سابقه‌ات ۱۰۰ سال باشد چه ۱۰۰۰۰ سال.

کاش می‌شد به خودمان لطفی می‌کردیم و لااقل خودمان سنگ درون دستمان را طلا فرض نمی‌کردیم و جوگیر خودتعریفی و مورد تعریف صادقانه و غیرصادقانه‌ی دیگران واقع‌شدن نمی‌شدیم؛ واقعا کجای رفتار اکثر غریب به اتفاق ما در جامعه شبیه متمدن‌هایی با سابقه‌ی nهزار ساله است؟ تا کی حرف و شعار و شعار و شعار؟

 

پی‌نوشت:

از تدین که امروزه کیمیاست گذشتم؛ فقط کافی است به یکی از جوامع حدیثی مراجعه کنیم و احادیث «لیس منا.» را تورقی کنیم تا عیار تدین و متدین‌بودن دستمان بیاید. آن‌وقت می‌بینیم کلاه‌مان چقدر پس معرکه است.

 


۱. یعنی الان بنده به عنوان عضو کوچکی از خانواده‌ی چهاردرصدی‌های ایران عزیز که در هر بانک لااقل یک حساب دارم، باید به ازای هر کارت بانکی یک نرم‌افزار برای تولید رمز دوم یک‌بار مصرف نصب کنم؟ اونوقت این یه خورده عجیب و مسخره نیست آیا؟ و نود و شش درصد باقی که گوشی هوشمند ندارند دقیقا باید چیکار کنن اونوقت -بازم- آیا؟

۲. یعنی واقعاً چند وقت دیگه در پاسخ به این سوال که «بچه‌ی کجایی؟» باید بگیم: «تهران جنوبی، غربی، شرقی، شمالی، مرکزی»؟ این هم یه‌خورده مسخره به نظر نمیاد آیا؟

مسئولین پاسخ‌گو باشن لطفا! هستن؟!


شبی که ماه کامل شد + دانلود

سلام

خوشبختانه یا متاسفانه اهل سینما رفتن نیستم و اگر قرار باشد فیلمی را ببینم ترجیح می‌دهم صبر کنم تا نسخه‌ی خانگی آن منتشر شود. از فیلم‌هایی که با خودم قرار دیدنش را گذاشته بودم فیلم «شبی که ماه کامل شد» است. هنوز نقدهای احتمالی نوشته‌شده درباره‌ی این اثر را نخوانده‌ام، باید فیلم را ببینم تا دچار پیش‌داوری نشوم بعد اگر حس و حال و وقتش بود نقدها را مطالعه کنم.

درباره‌ی این فیلم در صفحه‌ای که ویکی‌پدیا برای آن ساخته آمده است:

«شبی که ماه کامل شد» فیلمی به کارگردانی نرگس آبیار، نویسندگی نرگس آبیار و مرتضی اصفهانی و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی محصول سال ۱۳۹۷ ایران است. این فیلم برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره فجر به نمایش درآمد و با نامزدی در ۱۳ رشته این جشنواره، توانست ۶ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین چهره‌پردازی را به خود اختصاص دهد.

«شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی می‌شود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه می‌شود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آن‌ها رقم می‌خورد…

این فیلم بر اساس داستان واقعی عبدالحمید ریگی و همسرش فائزه منصوری است. تماشای این فیلم به افراد زیر 12 سال توصیه نمی‌شود.(+)

خب ظاهرا این فیلم باید دیدنی باشد. آن‌هایی که اهل سینمارفتن هستند لابد این فیلم را روی پرده دیده‌اند. کسانی هم که  -متاسفانه- برایشان قانون کپی‌رایت و حق نشر اهمیتی ندارد حتما تا حالا نسخه‌ی غیرپولی آن را از یک‌جایی گیر آورده‌اند و دیده‌اند اما برای امثال بنده که دوست دارند نسخه‌ای از این فیلم را با رعایت حقوق تهیه‌کنندگان آن تماشا کنند یکی دو روزی فرصت باقی است.

اگر مایلید این فیلم را با رعایت قانون کپی‌رایت تهیه کرده و ببینید می‌توانید از لینک زیر یکی از نسخه‌های مورد نظر خود را (480p، 720p، 1080p، HQ_1080p و BLURAY) انتخاب کنید و بعد از پرداخت هزینه، دانلود و در منزل تماشا کنید. برای کسانی که دستی در تولید محتوا دارند، هر چه هم اندک باشد اهمیت رعایت قانون کپی‌رایت بسیار واضح و ضروری است. 

شاید اگر فیلم را دیدم و چیزی به نظرم رسید همین‌جا منتشرش کردم.

والسلام

 

دانلود فیلم «شبی که ماه کامل شد» (کلیک کنید)


کجای سند خونه و آپارتمان و مغازه می‌زنه که

جلوی ساختمون، تو کوچه و خیابون

پارکینگ ساختمون محسوب می‌شه

که بعضیا خودشونو مالک فضای جلوی ملک‌شون می‌دونن

و بابتش دعوا و جار و جنجال راه می‌ندازن؟

ما که همچین‌چیزی ندیدیم تو سندا تا حالا؛ شماها دیدین؟  


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام

بعد از مدتی دوباره این هفته قسمت شد سری به دیوان حافظ بزنیم؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم    

هم‌چنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم

 

به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام      

خون دل، عکس برون می‌دهد از رخسارم

 

پرده‌ی مطربم از دست برون خواهد برد

آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

 

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه‌ی او نگذارم

 

منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

 

دیده‌ی بخت به افسانه‌ی او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم؟

 

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید

با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟

 

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا   

به جز از خاک درش با که بود بازارم؟

 

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


 

هشدار: این ویدیو حاوی صحنه‌هایی است که دیدن آن برای کودکان و افراد حساس توصیه نمی‌شود.

عملیات کربلای چهار که از پیش لو رفته بود، با آمادگی نیروهای عراقی موجب واردشدن تلفات به رزمندگان ایران شد. این ویدیو شهدای ایران در این عملیات را که توسط تلویزیون عراق به تصویر کشیده، نشان می‌دهد. سوم دی‌ماه سال‌روز آغاز عملیات کربلای چهار است.

 

منبع: سایت خبری پارسینه

کانال کیمیا در آپارات


سلام

متاسفانه شاید نتوان جلوی اشتهای کاذب سیری‌ناپذیر جوان‌ها به دیدن فیلم را گرفت؛ اما -هرچند گوش بیشترشان به این حرف‌ها هم بدهکار نیست- لااقل می‌توان آن‌ها را با محتوا و رده‌بدی سنی و این چیزها آشنا کرد. در بخش محتوا همیشه به کسانی که علاقه به فیلم‌دیدن دارند توصیه می‌کنم لااقل در کنار هر فیلمی که می‌بینند نقدهایی که در رابطه‌ی با آن منتشر می‌شوند را هم بخوانند مخصوصا نقدهای محتوایی را؛ بگذریم.

قبلا درباره‌ی رده‌بندی سنی کتاب‌ها مطلبی منتشر کرده بودم و حالا: آن‌چه در پی می‌آید رده‌بندی سنی‌ای است که هالیوود برای فیلم‌ها در نظر می‌گیرد. هر چند علم بدون عمل فایده‌ای در بر ندارد اما به هر حال دانستن از ندانستن بهتر است. این مطلب را از سایت مووی‌مگ بدون هیچ‌گونه تغییر در محتوا نقل می‌کنم. امیدوارم به درد دوستان بخورد. فقط متن را ویرایش تایپی کردم.

والسلام    

Movies 11.10.15

ممکن است هنگامی که درباره‌ی فیلمی جستجو می‌کنید، به حروفی برخورد کنید که برای توضیح رده‌ی سنی جلوی فیلم نوشته شده است، در سایت IMDb نیز برای رده‌بندی فیلم‌ها از این حروف استفاده شده است. حروفی هم‌چون R یا G.

اما آیا می‌دانید این حروف نماد چه هستند؟ برای آگاهی شما باید بگوییم، MPAA مخفف The Motion Picture Association of America است، به معنی انجمن فیلم سینمایی آمریکا. کار این انجمن درجه‌بندی نمایشی فیلم‌های سینمایی است که در اول نوامبر ۱۹۶۸ رسما کار خود را آغاز کرد.

رده‌بندی سنی، فروش فیلم‌ها را بالا یا پایین می‌برد.

البته باید درنظر داشته باشید که در مجموع این کار از نظر اخلاقی بسیار درست است و اگر فروش فیلم را پایین بیاورد، تهیه‌کننده‌ی فیلم باید فکری برای این موضوع کند. وظیفه‌ی سینماگران این است تا به هر طریقی به مخاطب اطلاع دهند که چه فیلمی را نمایش می‌دهند. فیلم‌ساز باید بداند مخاطب فیلمش چه کسانی هستند و بر اساس آن اطلاع‌رسانی کند. در کشورهای دیگر (غیر از ایران)  رده‌بنی سنی جزء ضروریات سینماست و اکثراً در متریال‌های تبلیغاتی‌شان وجود دارد.

معیار درجه‌بندی سنی در فیلم‌ها داشتن ۴ ویژگی زیر است:

  • گفتگوهای بازیگران و استفاده از کلمات نامناسب
  • خشونت و صحنه‌های خشونت‌بار
  • استفاده از مواد مخدر و دارویی در فیلم
  • صحنه‌های مبتذل و برهنگی

فرق آشکار در دو گروه سنی R و NC-17 به خاطر داشتن صحنه‌های بیش از حد مبتذل است. برای درک بهتر از شما دعوت می‌کنیم تا در ادامه درجه‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی در هالیوود را مطالعه کنید تا هنگام انتخاب فیلم برای تماشا از آن‌ها بهره بگیرید.

wvzvtktu4d5b5cqd2ynx

درجه G- عمومی

مخفف General Audience به معنی این است که همه‌ی سنین قادر به تماشای این فیلم‌ها هستند و به این معنی است که فیلم چیزی را شامل نمی‌شود و حتی خطری برای بچه‌های جوان هم ندارد: (۱۹۶۸– تاکنون)

درجه PG

مخفف Parental Guidance Suggested به معنی تصمیم‌گیری با والدین است که ممکن است مواردی برای بچه‌ها مناسب نباشد، و به این معنی است که والدین ممکن است دوست نداشته باشند بچه‌های جوان‌شان این سری فیلم‌ها را ببینند و ممکن است مسئله‌ای هم نداشته باشد. (۱۹۷۲– تاکنون)

درجه PG-13

مخفف Parents Strongly Cautioned به معنی تذکر قاطع به والدین است که بعضی موارد برای بچه‌های زیر ۱۳ سال نامناسب است و والدین باید برای اجازه‌دادن به بچه‌های جوان‌ترشان به دیدن این فیلم‌ها دقت کنند. این فیلم‌ها حاوی خشونت، و برهنگی نیستند؛ فقط حاوی مقداری صحنه‌ی عشقی معمول و کم و کوتاه و مصرف مواد مخدر و دخانیات باز هم کم هستند. (۱۹۸۴– تاکنون)

درجه R

مخفف Restricted-Under 17 به معنی بچه‌های زیر ۱۷ سال باید با والدین همراه باشند یا شخص بزرگ‌تری سرپرست آن‌ها باشد و به این معنی است که هیئت تشخیص داده است که موارد این فیلم‌ها برای بزرگ‌سالان است و والدین بیشتر از فرزندان‌شان ترغیب می‌شوند که این فیلم‌ها را ببینند. هم‌چنین ممکن است رتبه‌ی R به معنی‌های دیگری باشد، فیلم حاوی کلمات رکیک، خشونت، و نمایش استعمال مواد مخدر و دخانیات است. (۱۹۶۸– تاکنون)

درجه NC-17

مخفف No One 17 and Under Admitted به معنی هیچ شخص ۱۷ سال و کوچک‌تر از آن نباید این فیلم را تماشا کنند. درجه‌ی NC-17 بر این دلالت ندارد که فیلم مستهجن و ضد اخلاقی است. (۱۹۹۰– تاکنون)

رده سنی NR

گروه بدون رده یا Not Rated فیلم‌هایی که درجه‌بندی نشده باشند در این رده قرار می‌گیرند. معمولاً خانواده‌ها از این فیلم‌ها استقبال نمی‌کنند.

1 bnD KE0x5itWmUXpXQLG7A

سیستم رده‌بندی سنی سریال‌ها

  • TV-Y: برای تمامی کودکان مناسب است.
  • TV-Y7: این برنامه برای کودکان ۷ سال و بالاتر طراحی شده است. (برنامه‌هایی که در این رده قرار می‌گیرند بیشتر برای به دست آوردن مهارت‌های تکاملی مورد نیاز کودکان، برای تمایز بین باور و واقعیت می‌پردازند.)
  • TV-G: اکثر والدین برنامه‌های این رده را برای تمامی سنین مناسب می‌دانند. (در برنامه‌های این رده از خشونت و کلمات رکیک استفاده نمی‌شود.)
  • TV-PG: این برنامه شامل مطالبی است که ممکن است والدین برای کودکان نامناسب بدانند. (این برنامه دارای اندکی کلمات رکیک و هم‌چنین تاحدی محتوای جنسی هستند.)
  • TV-14: اکثر والدین برنامه‌های این رده را برای سنین زیر ۱۴ سال مناسب نمی‌دانند.
  • TV-MA این برنامه برای مخاطبین بزرگ‌سال طراحی شده و مناسب افراد زیر ۱۷ سال نیست. (برنامه‌های این رده معمولا شامل محتوای قوی و مکرر جنسی، خشونت افراطی و یا هر دو است.)

ratings anatomy

  • D: گفت و گوهای اشاره کننده و وسوسه‌آمیز
  • L: کلمات خشن و نامناسب
  • S: صحنه‌های جنسی
  • V: خشونت
  • FV: خشونت اغراق‌آمیز

شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۱۲)

قرن چهارم و نیمه‌ی اول قرن پنجم هجری

 

عنصری

 

استاد ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی سرآمد سخن‌وران پارسی در دربار محمود و مسعود غزنوی و استاد مطلق در مدح و غزل و قصیده از رودکی تا زمان خویش است.

از آغاز حیاتش اطلاع روشنی در دست نیست جز آن‌که می‌دانیم که از خاندانی متمکن برخاسته و در عین تنعم به شعر و ادب روی کرده و در این فن شاگردی ابوالفرج سگزی شاعر اواخر قرن چهارم و مداح سیمجوریان را اختیار نموده و علاوه بر شعر و ادب از علوم اوایل نیز بهره‌ای اندوخته بود.

زمان بلوغ عنصری در شعر مصادف بود با آغاز دوره‌ی قدرت و شهرت محمود غزنوی و حکومت برادرش نصر بن ناصرالدین سبکتکین در خراسان و به وسیله‌ی همین نصر بن ناصرالدین بود که عنصری به دربار سلطان محمود معرفی شد و در خدمت سلطان غزنه تقرب یافت و به سبب این قدمت و سابقه‌ی خدمت و نیز از آن‌جا که معرف او برادر سلطان بود بر شاعران دیگر تقدم حاصل کرد و در نزد سلطان تقرب یافت و در شمار ندمای او در آمد و از صلات وافر محمود، ثروت فراوانی به چنگ آورد چنان‌که به مال و نعمت بسیار در میان شاعران بعد از خود مشهور بود.

عنصری در قالب سفرهای جنگی محمود با او همراه بود و ممدوح اصلی او همین پادشاه است و پس از او در خدمت پسرش مسعود نیز همان تقرب و مقام را حفظ کرد و او را مدح گفت و علاوه بر این دو پادشاه نصر بن ناصرالدین سبکتکین را نیز در قصائد غرای خود ستود.

وفات او را در سال ۴۳۱ نوشته‌اند.

این شاعر استاد چنان‌که از اشعار او آشکار است مردی بلندهمت و بزرگ‌منش بود و با آن‌که قصائد خود را به مدح اختصاص داده در آن‌ها گاه به بیان مضامین اخلاقی نیز توجه نموده است. وقار و متانت استاد حتی در تغزل‌ها و غزل‌های او آشکار است.

دیوان عنصری را قریب سه هزار بیت نوشته‌اند و آن‌چه امروز از اشعار او در مآخذ مختلف و در نسخ دیوانش موجود است اندکی از دو هزار بیت می‌کند و مشتمل است بر قصاید و چند غزل و رباعی و ابیات پراکنده‌ای از مثنوی‌هایش. وی غیر از دیوانش منظومه‌هایی نیز داشت به نام «شادبهر و عین الحیوة» و «وامق و عذرا» و «خنگ بت و سرخ بت». این مثنوی‌ها جز قسمتی از وامق و عذرا که به بحر متقارب ساخته شده است در دست نیست.

عنصری شاعری توانا و هنرمند بود. در بیان معانی دقیق و خیالات باریک مهارت داشت و کمتر بیت اوست که از مضمونی نو خالی باشد. از خصائص شعر او وجود فکر منطقی در آن است. منتها در این‌جا قیاسات منتجه مبتنی بر مقدمات موهمه و استدلالات استوار است است بر مبانی و اجزاء خیالی که شاعر با مهارت از آن‌ها برای بیان مقاصد شعری خود استفاده نموده است و همین استنتاج‌ها غالباً به ابیات عنصری و مخصوصاً مصراع‌های آخر او صورت مثل سائر داده است.

عنصری از جمله‌ی نخستین شاعرانی است که با استفاده از افکار و اصطلاحات علمی، از طریق آمیزش آن‌ها با تخیلات شاعرانه و گاهی بدون تصرفی در آن‌ها استفاده کرده است و به همین سبب و نیز به علت دقت خیال و باریکی اندیشه و سع او در ایراد مضامین نو و ابداعی فهم اشعارش تا حدی دشوار شده و از این راه در نسخ دیوان او غلط‌های بسیار راه یافته است.

از اشعار اوست:

 

در عشق تو کس پای ندارد جز من

بر شوره کسی تخم نکارد جز من

 

با دشمن و با دوست بدت می‌گویم

تا هیچکست دوست ندارد جز من

 

* منبع: تاریخ ادبیات ایران؛ ذبیح‌الله صفا؛ جلد اول؛ صفحه‌ی ۱۱۴

* عضویت در کانال ادبی تک‌مضراب


از سفره‌ی پربرکت و رنگارنگی که خون شهید سلیمانی پهن کرده، گل اخلاقی هم می‌شه چید:

عزیزم!

مشایعت پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که سهله، اگر جزء اون هفت‌نفری که در تشییع پیکر مطهر حضرت زهرا سلام‌الله علیها شرکت کردن باشیم ولی راه، دستورات و اهداف حضرت رو نریم، گوش ندیم و دنبال نکنیم هیچ فایده‌ای نداره که نداره.

به قول مرحوم شهید احمد کافی:

از خوبا خوشمون میاد، اما خودمون حال خوب‌شدن نداریم.


حوصله‌ی شرح قصه (غصه) نیست. 

پی‌نوشت:

۱. هیچ‌وقت گریه و اشک‌های مادرم رو که با شنیدن این سرود مثل بارون صورتش رو خیس کرده بود، فراموش نمی‌کنم.

۲. اگر من هیچ هم در این مملکت سهمی دارم، به سهم خودم هیچ‌وقت از خون شهدای این مرز و بوم، از خائنان به خون و آرمان و اهداف این شهداء، از کسانی که خون شهداء رو پله‌ی ترقی دنیاشون کردن و خاصه از کسانی که مردم رو نسبت به شهداء و راه و مسیر و نظامی که براش خون دادن بدبین کردن نخواهم گذشت، این خط این هم نشون.


لطفا جواب این سوال را در مورد خود پیدا کنید:

شما جزو کدام والدین هستید؟

والدین غیر فعال:

این‌گونه والدین در ایجاد شادابی کودک هیچ نقشی ندارند و فرزندان آن‌ها به نوعی یتیمان محسوب می‌شوند!

 

والدین سلطه‌گرا:

بیشتر به فکر برقراری رابطه‌ی عمودی هستند؛ کنترل‌گرو نه تنها شادی کودک را تامین نمی‌کنند بلکه آن‌ها را به افسردگی و پرخاش‌گری سوق می‌دهند!

 

والدین نالان:

اغلب از روزگار گله و شکایت می‌کنند و باعث خستگی روانی فرزندان می‌شوند!

 

والدین نظریه‌پرداز:

به جای انتخاب عمل‌کرد صحیح، روش خود را با به کار بردن الفاظ و عبارات توجیه می‌کنند!

 

والدین پریشان افسرده:

با زبان بد ِگفتارشان موجب نابسامانی کودک می‌شوند!

 

والدین مهربان منفی:

بیش از اندازه از کودکان حمایت می‌کنند که موجب عدم رشد کودکان و پرتوقع بارآمدن کودک می‌شود و وقتی توقعش برآورده نشود ناشاد می‌شود!

 

والدین مسئول:

هم‌چنان که مسئولیت تامین نیازهای فیزیولوژیکی را دارند مسئولیت شادی و موفقیت کودک را هم می‌پذیرند و برای رسیدن به این هدف سیستم خانواده را به یک خانواده‌ی کارآمد و موفق تبدیل کرده، شیوه‌های درست فرزندپروری را می‌آموزند.

 

قطعا بهترین گزینه «والدین مسئول» هستند.


متن خبر این است:
. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور اطلاعیه‌ای اخبار مربوط به شهادت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تایید کرد. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود آورده است: سردار سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی پس از عمری مجاهدت بامداد امروز در حمله بالگردهای آمریکایی به شهادت رسید.
همین چند ساعت پیش به دوست بزرگوار ندیده‌ای که کریمانه آرزوی شهادت برایم کرد عرض کردم: بی‌عرضه‌ها شهید نمی‌شوند، بل الانسان علی نفسه بصیره؛ بله! این برای من نه علم حصولی که علم حضوری است. من بی‌عرضه و شهادت؟!! پس حکمت خدا کجا رفته؟ شهادت یک چیز خاصی است که یک چیز خاص‌تر درونی لازم دارد و به هر کس و به این مفتی‌ها ندهند.
جناب آقای بوق و امثال او هم کلاهشان را بگذارند بالاتر و باز هم ارد ناشتا بدهند که:
اگرسال‌ها بعد بچه‌های ما پرسیدند چرا ما با کشوری که کیلومترها از ما دور است و با ما کاری ندارد جنگ داریم، چه جوابی به آن‌ها بدهیم
سردار! نوش جانت! گوارای وجودت! هنیئا لک! فقط پیش ارباب برای بی‌عرضه‌ها دعا کن! به امیرالمومنین سلام خاضعانه‌ی این هیچ را برسان!

پیامبر اعظم صلى‌الله علیه و آله:

«کَفى بالمَرءِ مِن الکذبِ أن یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ».

«براى دروغ‌گویى آدمى همین بس که هر چه مى‌شنود [را] بازگو کند.» میزان الحکمه، جلد ۱۰، صفحه‌ی ۶۸

حالا هی تا می‌شنوی، می‌خونی و می‌بینی، بدون تحقیق، بررسی و راستی‌آزمایی reshare کن!

برادر من! خواهر من! عزیز من! فدات شم! قربونت برم! ما همه یه آمریکا کوچولو تو خودمون داریم و تا اونو مهار نکنیم از پس این آمریکا بزرگه بر نمیاییم، اگرم بربیاییم خودمون آخرش بدجوری می‌خوریم زمین.

اون می‌کنه به حریم هوایی یه کشور و یه مامور عالی‌رتبه‌ی نظامی یه کشور دیگه رو ترور می‌کنه، من سیگار می‌کشم و به حریم هوایی نفر بغلیم می‌کنم و تو زودمرگیش تاثیر می‌ذارم. فرق‌مون فقط تو بزرگی و کوچیکی و تو پرزوری و کم‌زوریه. یا به قول خودمون: آب ندیدیم وگرنه شناگرای ماهری هستیم. همین!

می‌دونم ممکنه خیلی‌ها بگن: این چه ربطی به اون داره؟ باشه، ربط نداره! اتفاقا بنده هم اصراری به اثبات مربوط‌بودن یا نبودن‌شون ندارم، شما هم می‌تونی بری حال‌شو ببری!

ببخشید که حرف‌های صریح و چیزایی که خط فکری‌مو مشخص می‌کنه رو، رک و راست می‌گم و پست‌شون می‌کنم که هم جلو چشم خودم باشه هم بقیه و مثل خیلی‌ها تو استوری «خودمحوشو» نمی‌ذارم!


 

تحلیل دکتر محمد علمیه کارشناس مدیریت بحران و جنگ سایبری از سقوط هواپیمای اوکراینی در دی ماه ۱۳۹۸؛ در بین این همه حرف و حدیث و تحلیل و غیره شنیدن این تحلیل خالی از لطف نیست. گفتنی است این ویدئو مستقیما از صفحه‌ی شخصی ایشان در اینستاگرام کپی شده است. (+)


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان

سلام

ایام شهادت حضرت صدیقه‌ی کبری فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها رو تسلیت عرض می‌کنم؛ باز هم یک جمعه‌ی دیگه و یک جمعه‌ها با حافظ دیگه؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

از سر کوی تو هر کو به ملالت برود    

نرود کارش و آخر به خجالت برود

 

کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدا       

به تجمل بنشیند به جلالت برود

 

سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست 

که به جایی نرسد گر به ضلالت برود

 

کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر

حیف اوقات که یک سر به بطالت برود

 

ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی        

که غریب ار نبرد ره به دلالت برود

 

حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود

 

حافظ از چشمه‌ی حکمت به کف آور جامی

بو که از لوح دلت نقش جهالت برود

 

یاعلی مدد

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت  آن را دانلود کنید.

 


 

یک چیزهایی هست که اصل است. این هم یکی از همان‌هاست. روایت بی‌تعارفی است و ممکن است خیلی‌ها یک‌جوری‌شان بشود. اما خب همین‌که آدم یک‌جوری‌ش می‌شود یعنی هنوز امید هست. و این جای شکر و اقدام و عمل دارد.

یک چیزهایی هم هست که اصل اصل است، یک پله بالاتر است، یعنی برخی اصول روی آن‌ها سوار هستند. مثلاً در مسائل اخلاقی وقتی مکارم را می‌شمارند یک خط تعادلی همیشه ترسیم می‌کنند و به عنوان مثال می‌گویند شجاعت نه تهور است نه ترس. در همین روایت هم باید به این مطلب توجه داشت که شوخ‌بودن مومن بین برج زهرمار بودن و لوده‌گی است. نه این و نه آن، یک حد وسطی وجود دارد. کجا شوخی کند، کی شوخی کند، با چه کسی شوخی کند، چقدر شوخی کند و غیره و غیره و غیره.

خلاصه یک همچین چیزهایی

ارادت


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان

سلام و وقت بخیر! حرفی ندارم جز تفال این هفته به دیوان حافظ شیرازی؛ بسم‌الله.

 


بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبی است

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است

 

پری نهفته رخ و دیو در کرشمه‌ی حسن

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است

 

در این چمن گل بی‌خار کس نچید آری

چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است

 

سبب مپرس که چرخ از چه سفله‌پرور شد

که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببی است

 

به نیم‌جو نخرم طاق خانقاه و رباط

مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبی است

 

جمال دختر رز نور چشم ماست مگر

که در نقاب زجاجی و پرده‌ی عنبی است

 

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون که مست خرابم صلاح، بی‌ادبی است

 

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

به گریه‌ی سحری و نیاز نیم‌شبی است

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


صحبت از مرگ با کودکان یکی از سخت‌ترین کارها برای والدین است. کودکان از دو سالگی به مرور راجع به مرگ شناخت به دست می‌آورند. آن‌ها هر روز از طرق مختلف مانند کارتون‌ها، خیابان، اطرافیان و حیوانات و. با مرگ رو برو می‌شوند و سوالاتی دراین‌باره از بزرگ‌سالان می‌پرسند.

 

چگونه والدین به بهترین نحو می‌توانند مرگ و نیستی را برای فرزندان‌شان توضیح دهند؟

۱-  آگاهی به مرحله‌ی رشد شناختی کودک و پاسخ‌دادن بر اساس آن

کودکان مرگ را هنوز به معنی "نبودن برای هیچ‌وقت" درک نمی‌کنند. وقتی به او بگویید کسی مرده است فرض را بر این می‌گذارد که قرار است وی برگردد. به سن رشدی کودک‌تان توجه داشته باشید و توضیحی با توجه به درک وی به او بدهید.

 

۲.  از جواب‌دادن طفره نروید و اضطراب نداشته باشید

کودکان اضطراب و طفره‌ی شما از جواب‌دادن را می‌فهمند و درک می‌کنند که لابد چیز مضطرب‌کننده‌ای وجود دارد که همه ناراحت هستند. به سوالات کودک کامل گوش کنید و همه را بدون اضطراب جواب دهید. لازم نیست همه‌ی حقیقت را بگویید ولی می‌توانید به صورت ملموس، نبودن را بدون این‌که آسیبی به حس امنیت کودک‌تان بزند برای او توضیح دهید.

 

۳. هنگام صحبت‌کردن از مفاهیم انتزاعی دقت کنید

کودک هنوز نمی‌تواند مفاهیم انتزاعی مانند: بهشت، دنیای دیگر، خدا و. را درک کند. اگر به کودک‌تان بگویید مادربزرگ پیش خدا رفته است و جایش خوب است، در حالی که وی ناراحتی و غم شما را دیده است، ممکن است بپرسد مگر پیش خدا بد است که ناراحتی؟ باید بدانید کودکان هنوز این مفاهیم را درک نمی‌کنند. وقتی شما از بهشت و خداوند صحبت می‌کنید، کودک اضطراب، ناراحتی و دل‌تنگی خود و اطرافیان را با این مفاهیم خوب در تضاد می‌بیند. می‌توانید برای مثال بگویید: «مادربزرگ پیش خدا رفته است و الان خوشحال است. ما دل‌تنگ او هستیم اما می‌دانیم که جایش خوب است.»

 

۴. از تشبیهات واقعی و غیرواقعی مرگ با دنیای واقعی بپرهیزید

سفر ابدی، خواب همیشگی، بالای ابرها و. هر چند ممکن است تشبیهات واقعی مرگ باشند اما شباهت آن‌ها با دنیای واقعی، کودک‌تان را دچار اضطراب می‌کند. مثلا ممکن است از خوابیدن یا سفر کردن والدینش بترسد.

از موضوعات ملموس برای درک مرگ با کودک‌تان صحبت کنید. برای کودکان در سنین بالاتر از چهار سال می‌توانید مرگ را با از کارافتادگی بدن و فرسودگی ملموس کنید. مثلا «ماشین از کار افتاد چون خیلی وقت بود که موتورش کار می‌کرد و خراب شده بود مانند آدم پیری که دیگر بدنش درست کار نمی‌کند.»

 

۵. اضطراب کودک را نادیده نگیرید

گاهی اوقات مرگ اطرافیان به قدری برای کودک سوال‌برانگیز و تهدید کننده است که ممکن است موجب عدم امنیت و اضطراب وی گردد. کودک می‌ترسد که والدین او هم بمیرند و بی‌پناه شود. در این مواقع می‌توانید به وی این اطمینان را دهید که پدر و مادر تا زمانی که خیلی پیر نشده‌اند نمی‌میرند یا در سنین پایین که هنوز از پیری می‌ترسد به او بگویید مادر و پدر پیش او می‌مانند. در این مواقع یکی از ترفندهای هوشمندانه این است که حواس کودک را از ترس از مرگ به نشاط زندگی جلب کنید. از پروسه‌ی بزرگ‌شدن خودش و بازی‌ها و تفریحات و خوشی‌هایی که قرار است با هم داشته باشید صحبت کنید.

 

۶. ناامنی و اضطراب غیرطبیعی کودک را با روان‌شناس مطرح کنید

گاهی اضطراب کودک از مرگ اطرافیان موجب به هم ریخته شدن عمل‌کرد طبیعی وی می‌شود. در صورت مشاهده‌ی علائم افسردگی مانند گوشه‌گیری، کم‌غذایی، بی‌خوابی و.‌ حتما از تخصص روان‌شناس کودکان کمک بگیرید.

 

* منبع: تیم تحریریه‌ی نت‌نوشت نرم‌افزار بادصبا

 


با اون لهجه‌ی شیرین مشهدیش که با لحن عالمانه‌ی یه طلبه‌ی درس‌خونده قاطی شده، در آخرین شب شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها که درکش کرده و ظاهراً کاست اون‌شب بین مشهدی‌ها با توجه به وصیتی که توش می‌کنه معروف شده به «نوار وصیت‌نامه» با یه حال خاص که بعد این همه سال که از شنیدنش می‌گذره هنوز بهش غبطه می‌خورم می‌گه:

یک وقت یکی درد دارد، کس هم دارد. دست‌شو می‌گیره، می‌گه: بشین! بشین! می‌خوام برات ناله کنم، بشین! بشین! می‌خوام برات دردهای دل‌مو بگم، بشین! اما یه وقت یکی درد دارد کس هم ندارد، می‌ره تو بیابونا سرشو توی چاه می‌کنه [و با چاه درد و دل می‌کنه].

آره! شیخ احمد کافی! حق با توئه. بی‌کسی خیلی دردناکه. اما درد بالاتر از اون اینه که بی‌کس باشی و در عین حال کس دیگرون باشی. این دیگه خیلی سخته!


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان

سلام

ایام شهادت حضرت صدیقه‌ی کبری فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها رو تسلیت عرض می‌کنم؛ باز هم یک جمعه‌ی دیگه و یک جمعه‌ها با حافظ دیگه؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

از سر کوی تو هر کو به ملالت برود    

نرود کارش و آخر به خجالت برود

 

کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدا       

به تجمل بنشیند به جلالت برود

 

سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست 

که به جایی نرسد گر به ضلالت برود

 

کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر

حیف اوقات که یک سر به بطالت برود

 

ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی        

که غریب ار نبرد ره به دلالت برود

 

حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود

 

حافظ از چشمه‌ی حکمت به کف آور جامی

بو که از لوح دلت نقش جهالت برود

 

یاعلی مدد

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت  آن را دانلود کنید.

 


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام! بی‌مقدمه بریم سراغ تفال این هفته:

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

 

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

 

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

 

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

 

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم

جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

 

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

 

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

 

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


السلام علیک یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام! وقت بخیر! بی‌مقدمه بریم سر اصل مطلب؛ بسم‌الله.

 



بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

 

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

 

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل

ای بسا دُر که به نوک مژه‌ات باید سفت

 

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در میخانه به رخساره نرُفت

 

در گلستان ارم دوش چو از لطفِ هوا

زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت.

 

.گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو

گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت

 

سخن عشق نه آن است که آید به زبان

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

 

اشک حافظ خِرد و صبر به دریا انداخت

چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام و وقت بخیر، اولین جمعه از آخرین ماه سال ۱۳۹۸ و روز انتخابات مجلس شورای اسلامی و تفال به دیوان جناب حافظ شیرازی؛ بسم‌الله.

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

شب وصل است و طی شد نامه هجر    

سلام فیه حتی مطلع الفجر

 

دلا در عاشقی ثابت قدم باش  

که در این ره نباشد کار بی‌اجر

 

من از رندی نخواهم کرد توبه

و لو آذیتنی بالهجر و الحجر

 

برآی ای صبح روشن دل خدا را         

که بس تاریک می‌بینم شب هجر

 

دلم رفت و ندیدم روی دلدار   

فغان از این تطاول آه از این زجر

 

وفا خواهی جفاکش باش حافظ 

فان الربح و الخسران فی التجر

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.

 


 

سلام عزیزم

می‌بینی از وقتی که کرونا آمده، چپی، راستی، اصول‌گرا، اصلاح‌طلب، بالا، پایین، باسواد، کم‌سواد، بی‌سواد، دکتر، غیر دکتر و در یک کلام همه می‌گویند: باید پیش‌گیری می‌کردیم، باید پیش‌گیری کنیم، پیش‌گیری راحت‌تر از درمان است، باید دید منشأش چیست و کجاست، باید منشأ را شناخت و از بین برد، باید قرنطینه کرد، و.؟

هر کسی که کم‌ترین بهره‌ای از عقل برده باشد همین‌ها را می‌گوید و تا اجرایی‌شدن همه‌ی آن‌ها و تا ریشه‌کن‌شدن این ویروس، پیگیری می‌کند و دست برنمی‌دارد. اصلا درستش هم همین است؛ شوخی نیست، بحث سلامتی و جان مردم و یک ملت در میان است، مگر با این هم می‌شود شوخی کرد، ی‌بازی کرد، شل و ول گرفت و آمد؟

فقط نمی‌دانم چرا وقتی تو و هم‌قطارانت به درستی منشأ و ریشه‌ی آن یکی ویروس را شناخته بودید و برای جلوگیری از شیوع آن و برای نابودکردنش قد علم کرده بودید و همین سلامتی و جان‌تان -که جزء گران‌سنگ‌ترین دارایی‌های هر انسانی است- را سر دست گرفته بودید و خانه و کاشانه و وطن‌تان را ترک کرده بودید، خیلی از این طایفه می‌گفتند: پول اضافه دارند خرج می‌کنند، خودمان گرسنه‌ایم آن‌وقت درآمد کشور را خرج ناکجاآباد می‌کنند، اصلا آن‌ها کجا این‌جا و ایران کجا؟ و چه و چه و چه.

همان‌گونه که اگر امروز پرستارها و دکترهای این مرز و بوم سلامت و جان‌شان را در طبق اخلاص نمی‌گذاشتند، معلوم نبود چه‌ها می‌شد، تو و دوستانت هم اگر می‌خواستید به این حرف‌های خاله‌زنکی گوش بدهید و بنشینید در خانه و پشت میزتان، معلوم نبود الان ایران و ایرانی در چه حال و وضعی بود.

بگذریم. فقط خواستم بگویم: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی دم خودت و رفیقانت گرم! تا همیشه مدیون شماییم، چه بخواهیم و چه نخواهیم.

دعا کن برای ما

یاعلی مدد

 

پی‌نوشت:

یک. و ما ادریک ما الامان؟

دو. این قطعه فیلم هم احتمالا باید انفجار یک یا چند عدد ویروس شبیه کرونا باشد که در یکی از شهرهای سوریه خودش را آتش زده و اطرافش را ویران می‌کند؛ فقط اثراتش کمی با کروناویروس متفاوت است و فکر می‌کنم همین یکی هم بوده باشد. البته جای نگرانی نیست چون تا مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی هست این نوع ویروس خاص، دستش به یک تار موی گندیده‌ی ایران و ایرانی هم نمی‌رسد. ما هم می‌توانیم با خیال راحت کلاه‌مان را بگذاریم بالاتر و هر چه می‌خواهیم دری‌وری به مدافعان دین و خاک‌مان بگوییم و به ی‌بازی و فرصت‌طلبی و غیره، هر کدام به وسع خودمان ادامه بدهیم.

سه. بنده به نوبه‌ی خودم پیگیر انتقام سخت هستم.


انتقال آرشیو کیمیا با توجه به حجم زیادش، زمان‌بر و کمی خسته‌کننده است؛ همچنین هنوز رنگ‌بندی کیمیا آن چیزی که باید نیست و کارهای کوچک و بزرگ دیگری که هنوز برای کامل‌شدن‌شان وقت لازم است. خلاصه تمام این دلایل نشان می‌داد که بعید است طبق قراری که با خودم قرار داشتم بتوانم سایت کیمیا را در روز ولادت حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام رونمایی و افتتاح کنم؛ اما انگار تقدیر چیز دیگری بود.

جشن امضای اینترنتی «بی‌نظیر» اولین مجموعه‌ی غزل عاشقانه‌ی دوست عزیزم جناب آقای حسین صیامی که آشنایی‌مان بر می‌گردد به تک‌مضراب، کمترین کاری بود که می‌توانستم برای ایشان در کیمیا انجام دهم و همین هم بهانه‌ای شد برای افتتاح زودتر از موعد سایت کیمیا.

در صورت تمایل می‌توانید این اثر را همراه با امضای شاعر و البته ارسال رایگان از فروشگاه کیمیا تهیه بفرمایید.


یعنی کلی غصه خوردم  :(

کمپانی دیزنی و پیکسار به عنوان بزرگ‌ترین شرکت‌های تولید انیمیشن خارجی، محتواهای غیراخلاقی و هم‌جنس‌گرایانه‌ی خود را افزایش داده‌اند.

محتوا‌های هم‌جنس‌گرایانه در سریال‌ها و فیلم‌های هالیوودی موضوع جدیدی نیست، اما راه پیداکردن چنین مضامینی به فضای معصوم کودکان نشان از آموزش‌های پنهان جنسی در مسیر انقلاب جنسی غرب دارد.

شاید اولین انیمیشنی که تم هم‌جنس‌گرایی را برای کودکان به صراحت تصویر کرد انیمیشن کوتاه "In a. Heartbeat" بود که بعد از انتشار در یوتیوب تنها در یکی از پست‌های خود بیش از ۴۰ میلیون بار تماشا شده است و شاید در مجموع نزدیک به ۱۰۰ میلیون بار تماشا شده باشد.

والدین ایرانی مراقب باشند/ افزایش مضامین همجنسگرایانه در انیمیشن‌های خارجی

بعد از این انیمیشن نیز در انیمیشن اسکاری داستان اسباب بازی ۴ دارای لحظه‌ای از حضور یک زوج هم‌جنس‌گرای زن بود که کودک خود را به مهدکودک می‌برند و بعد از آن محل را ترک می‌کنند. چیزی که ناراحتی مادران آمریکایی را به دنبال داشت و موسسه‌ی «یک میلیون مادر» کمپینی برای تحریم انیمیشن  Toy Story 4 به راه انداخت و دوازده هزار مادر آمریکایی به این کمپین پیوستند و خواستار جلوگیری از پخش این انیمیشن شدند که البته موفق نشدند و لابی‌های هم‌جنس‌گرایان در والت دیزنی قوی‌تر از آن بودند که نگذارند این اثر کودکانه اکران نشود.

والدین ایرانی مراقب باشند/ افزایش مضامین همجنسگرایانه در انیمیشن‌های خارجی

اما برخلاف این‌که برخی این رویه را اتفاقی و نه از روی عمد می‌پندارند بار دیگر خبر انیمیشن هم‌جنس‌گرایانه دیگری با نام «Onward» (به پیش) منتشر شد که در آن زنی را نشان می‌دهد که از هم‌جنس‌گرایی خود خبر می‌دهد. نکته‌ی مهم آن که این انیمیشن را نیز دیزنی تولید کرده است و حتی برای صداپیشگی آن از «لینا ویت» نویسنده و بازیگر هم‌جنس‌گرا استفاده شده است.

 والدین ایرانی مراقب باشند/ افزایش مضامین همجنسگرایانه در انیمیشن‌های خارجی

دیزنی در سالی که گذشت تنها در حوزه‌ی انیمیشن تابوشکنی نکرد بلکه در خصوص مجموعه‌ی جنگ ستارگان که نزدیک به ۴۰ سال از عمر آن می‌گذرد و جزو معدود فیلم‌های نسبتاً سالم هالیوودی تلقی می‌شد، برای اولین بار نیز این مضمون غیراخلاقی را در فیلم خود به نمایش گذاشت.

جدی گرفتن مخاطبین هم‌جنس‌گرا و تولید محتوا برای آنان یکی از اتفاقات حساسی است که صنعت سرگرمی‌سازی غرب به آن توجه کرده است. البته بیشتر از آن‌که مخاطبین هم‌جنس‌گرا جدی گرفته شوند این آموزش و خط‌دهی هم‌جنس‌گرایانه است که جدی گرفته شده است. بعید به نظر می‌رسد که میزان دگرباشان جنسی آنقدر زیاد و این مسأله مهم باشد که حتی پای این موضوع به فضای کارتون‌ها نیز باز شود.

به عنوان مثال سایت شبکه‌ی نتفلیکس در میان دسته‌بندی‌های خود مانند درام، جنایی، ورزشی و. در بخشی که آثار خود را بر اساس مخاطبین مانند خانواده، کودکان و نوجوانان تقسیم‌بندی می‌کند، بخشی جدا برای مخاطبین هم‌جنس‌گرا دارد.

والدین ایرانی مراقب باشند/ افزایش مضامین همجنسگرایانه در انیمیشن‌های خارجی

 نشان دگرباشی جنسیتی در نتفلیکس

 

در هر حال اشتیاق روز افزون رسانه‌های سرگرمی‌ساز غربی برای توجه به محتوای هم‌جنس‌گرایی بدون شک از برنامه‌های بلندمدت فرهنگ و نظام سلطه سکولار است که برخلاف آن‌که بنیان خانواده‌ها در تهدید و وضعیت بحرانی قرار دارد باز در صدد تبلیغ فرهنگ غیراخلاقی هم‌جنس‌گرایانه است که نتایج آن را نیز می‌توان به دلیل علاقه‌ی مخاطبین داخلی به سریال‌ها و فیلم‌های خارجی در  جامعه‌ی خودمان مشاهده کنیم.

امیدواریم خانواده‌های ایرانی قبل از نمایش انیمیشن‌های خارجی از محتوای آن کاملاً مطمئن باشند.

 

* منبع: پارسینه


شرکت سونی برترین بازی‌های خود در ماه فوریه ۲۰۲۰ را اعلام کرد. در ادامه این لیست را به ترتیب از اول تا بیستمین جایگاه، ملاحظه می‌کنید.

بازی Tom Clancy’s The Division 2 جایگاه برترین بازی را کسب کرد.

بازی Grand Theft Auto V در جایگاه دوم قرار گرفت.

بازی NBA 2K20 جایگاه سوم را کسب کرد.

بازی Call of Duty: Modern Warfare در جایگاه چهارم.

بازی Dreams در جایگاه پنجم.

بازی TOM CLANCY’S RAINBOW SIX SIEGE در جایگاه ششم.

بازی Minecraft در جایگاه هفتم.

بازی ARK: Survival Evolved در جایگاه هشتم.

بازی Assassin’s Creed Odyssey در جایگاه نهم.

بازی The Witcher 3: Wild Hunt – Complete Edition در جایگاه دهم.

بازی Hunt: Showdown در جایگاه یازدهم.

بازی EA SPORTS UFC 3 در جایگاه دوازدهم.

بازی EA SPORTS FIFA 20 در جایگاه سیزدهم.

بازی Marvel’s Spider-Man جایگاه چهاردهم.

بازی Red Dead Redemption 2 در جایگاه پانزدهم.

بازی Need for Speed Heat در جایگاه شانزدهم.

بازی STAR WARS Battlefront II در جایگاه هفدهم.

بازی STAR WARS Jedi: Fallen Order در جایگاه هجدهم.

بازی THE FOREST در جایگاه نوزدهم.

همچنین بازی DRAGON BALL Z: KAKAROT جایگاه بیستم را کسب کرد.


این یکی از سوالات متداول در مورد چگونگی تبدیل‌شدن به یک طراح بازی­ است. به هر حال پاسخ این سوال ساده نیست.

طراحی بازی به معنی یک طیف گسترده­ از دانش­‌هاست. البته تمامی موارد در نهایت مفیدند اما برخی از آن‌ها بسیار مهم‌تر و ارجح هستند. به یاد داشته باشید، این مسیر آسان نیست، اما جذاب و چالش‌­برانگیز است.

یک طراح بازی خوب، باید دانشی گسترده داشته باشد، علاوه بر آن، باید در مورد یک یا چند موضوع هم دانشی عمیق داشته باشد. این مطلب به این معناست که حتی اگر به دانشگاه نرفته‌­اید، به منظور انجام این کار (طراحی بازی) شما نیازمند دانشی قابل قیاس با مطالب ارائه‌شده در یک دانشگاه هستید.

در نهایت برای تبدیل شدن به یک طراح بازی دو چیز لازم است:

۱. یادگیری تئوری طراحی بازی

۲. بهبود دانش عمومی خودتان.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام و وقت بخیر! در روز نهم یا دهم قرنطینه‌ی احتمالی در منازل به خاطر کرونا، بریم سراغ جناب حافظ؛ بسم‌الله.

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت

 

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن

که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت

 

سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم

که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت

 

تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی

صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

 

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی

برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت

 

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل

من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

 

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی

نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت

 

 

یاعلی مدد

 

 

* این غزل با صدای استاد گرمارودی که بنده از سایت راسخون دانلود کردم را می‌توانید با کلیک بر روی دریافت دانلود کنید.


سلام آقای آذری جهرمی!

چطوری برادر؟

آقا! اون اوایل اپراتورایی که برای شرکتای خدماتی مشتری جمع می‌کردن، وقتی تماس می‌گرفتن می‌گفتن: شما خونه‌تون کجاست؟ عععه؟!!! اتفاقا طبق تحقیقات ما آب محله‌ی شما فلانه و ما توصیه می‌کنیم از محصول ما که کارش تمیز کردن آبه استفاده کنین و بخرینش؛ یا می‌گفتن: ماشین دارین؟ ما پکیج وسایل لازم برای موارد ضروری داخل ماشین داریم و قیمت اون هم انقدره، می‌خرین؟ یا می‌گفتن: خونه‌تون‌و بیمه نکردین؟ بیمه‌ی آتیش‌سوزی ما این مزایا رو داره و خلاصه به همین منوال.

اما جدیدا که تماس می‌گیرن دیگه مثل قدیم صحبت نمی‌کنن، بلکه خیلی مسلط و حق به جانب می‌گن: آقای ناصر دوستعلی! نظر به این‌که شما در محله‌ی فلان زندگی می‌کنین و اون کوچه‌ای که در اون هستین بهمانه، این محصول ما رو بخرین! یا می‌گن: آقای ناصر دوستعلی! حالا که شما یه ماشین پراید دارین که از بیمه‌ش انقدر گذشته و انقدرم بیشتر به مهلت تمدیدش نمونده، این دفعه بیمه‌ی ما رو انتخاب کنین! یا مثلا می‌گن: آقای ناصر دوستعلی! با توجه به این‌که خونواده‌ی شما ۴ نفره و تا حالا حق بیمه‌تون رو مستمر و مرتب پرداخت کردین، این امکان ویژه رو براتون فراهم کردیم و الی آخر.

بنده فکر می‌کنم اگه همین‌طوری پیش بره، چند وقت دیگه که تماس بگیرن، این‌جوری بگن: جناب آقای ناصر دوستعلی فرزند محمد به شماره‌ی شناسنامه‌ی فلان، صادره از تهران، به شماره‌ی ملی بهمان! با توجه به این‌که شما از لباس زیر سفیدرنگ، با جنس نخ استفاده می‌کنی و با توجه به این‌که دیروز رفتی پاساژ خیابون هفتم، از اون مغازه‌بزرگه خرید کنی، ولی نداشت؛ پیشنهاد ما اینه که از پکیج ارسال رایگان لباس زیر سفید نخی ما استفاده کنی با اشانتیون بیمه‌ی ماشین پراید زیتونی مدل ۸۵‌تون با شماره‌پلاک فلان؛ ضمنا خب چرا گیر دادی به سفید؟ رنگای دیگه رو هم امتحان کن! سفید چرک‌تابه‌وا! مغازه‌ای هم که رفتی لاستیک برا ماشینت انداختی، بهت گرون داده، دفعه‌ی بعد بیا مغازه‌ی خودمون!

خلاصه اگه اینا اسمش نشت اطلاعات نیست، پس چیه؟ این شرکتای خصوصی و تبلیغاتی، این اطلاعات رو از کجا میارن؟ برادر! یه فکری برای این موضوع بکنین بدک نیستا؛ ملت برا همین می‌گن: اطلاعات ما جاشون رو سرورای تلگرام، فیس‌بوک و اینستا از سرورای داخلی امن‌تره دیگه!

از ما گفتن بود خلاصه

یاعلی

 


 

خرافه گرایی و افراط گرایی دینی همیشه نتیجه بدفهمی و جهالت مومنین ساده دل نیست، بلکه گاه نتیجه‌ی شیطنت دشمنان آگاه است.

به اعترافات مشاور امنیتی ساواک در دادگاه انقلاب توجه کنید تا بیش از قبل نسبت به خرافات و ترویج آن حساس شوید و به سادگی از کنار آئین‌های خرافی و جعلی و عقاید افراطی که این سال‌ها پی در پی در حال تولید و ترویج است رد نشوید.

 

* این مطلب بدون هیچ‌گونه تغییری از کانال دکتر حسین رهنمایی نقل گردیده است.

 


شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۱۳)

قرن چهارم و نیمه‌ی اول قرن پنجم هجری

 

غضایری

 

محمد بن علی غضایری رازی از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای اخیر دیلمی در ری و ستایش‌گر سلطان یمین‌الدوله محمود غزنوی است.

لقب شعری او را غضایری و غضاری هر دو نوشته‌اند و این صورت دوم را فقط منوچهری در شعر خود به کار برده است زیرا منوچهری مردی عربی‌دان بود و می‌دانست که نسبت به غضاره (یعنی گلی که بدان سفال سازند) «غضاری» است نه غضایری؛ اما شاعر خود لقب شعری خود را غضایری آورده و راه هرگونه بحث و ایراد را بر اهل چون و چرا بسته است.

ابتدای دوران شاعری او در مداحی دیلمیان ری گذشت و این ایام مصادف بود با دوره‌ی اقتدار محمود غزنوی و علاقه‌ی او به پیشرفت‌های نظامی در جانب ری و دیگر بلاد عراق و به همین سبب، سلطان غزنه اموال کثیر در این نواحی خاصه در ری صرف می‌کرد تا اشعار شاعران را برای گستردن نام و آوازه‌ی خود خریداری کند. در این میان قرعه‌ی فال به نام غضایری زده شد و اشعار او در دربار سلطان غزنه مقبوله طباع افتاد. چنان‌که با بدره‌های دینار او را توان‌گری بخشید تا به جایی که از کثرت مال اظهار ملامت کرد و قصیده‌ی لامیه‌ی معروف خود را در همین باب به مطلع ذیل از ری به غزنین فرستاد:

اگر کمال به جاه اندر است و جاه به مال

مرا ببین که ببینی کمال را به کمال

 

با توجه به اشارات شاعر، قدیمی‌ترین تاریخ ارتباط او با دربار محمود مربوط می‌شود به سال فتح «نارایین» در هند به سال ۴۰۰ هجری که غضایری در تهنیت آن فتح، دو بدره زر از سلطان غزنه ستاند:

دو بدره زر بگرفتم به فتح نارایین

به فتح رومیه صد بدره گیرم و خر طال

 

و بعد از آن تاریخ رابطه‌ی شعری او با دربار سلطان محمود غزنوی همواره امتداد داشت و شاعر قصائد مدحی خود را از ری به غزنین می‌فرستاد بی‌آنکه سفری به شهر اخیر کرده باشد.

تاریخ وفات او را سال ۴۲۶ هجری نوشته‌اند و بنابراین شاهد فتح ری و کشتار شیعیان و فلسفی‌مشربان آن دیار به حکم محمود غزنوی بود.

از اشعار اوست:

 

جام می آورد به امداد و به من داد

آن‌که مرا با لبانش کار فتاده است

 

گفتم مهر است؟ گفت مهر پرورد

گفتم ماه است؟ گفت ماهش زاده است

 

باده به من داد از لطافت گفتم:

جام به من داد لیک باده نداده است!

 

و

 

سحرگاهان یکی عمدا به صحرا برگذر بنگر

دو گردد آسمان گویی یکی زیر یکی از بر

 

چو برق از میغ بدرخشد تو پنداری یکی زنگی

ز خرگاهی به خرگاهی دواند پاره‌ی اخگر

 

وز آن اخگر بسوزد دستش از گرمی و بی‌تابی

از آن آسیب بخروشد، روانی بفگند آذر

 

 

* منبع: تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیح‌الله صفا، جلد اول،  صفحه‌ی ۱۳۵

* عضویت در کانال ادبی تک‌مضراب (+)

 


 

دنیا ظرفیت جبران برخی کارها را ندارد، هر چقدر هم به ازای آن پول بدهی، مقام بدهی، اصلا خود دنیا را به جایش بدهی؛ برای همین است که یک جایی داریم به نام قیامت که این جنس کارها و اعمال آن‌جا جبران شود.

بدون هیچ‌گونه تعارفی زبان قاصر است از پس قدردانی و تشکر از پزشکان و پرستارهایی بر بیاید که در بیمارستان‌ها مشغول خدمت‌رسانی -غیرقابل جبران در دنیا- به بیمارانی هستند که با ویروس کرونا دست به گریبانند. فقط خواستم بگویم دعاگوی شما بزرگوارن هستیم و این فداکاری شما را فراموش نمی‌کنیم.

به قول بزرگان اجرتان با سیدالشهداء علیه‌السلام


بسمه تعالی

سلام

 

سوال :

چه شروطی را می‌توان ضمن عقد ازدواج قرارداد؟

پاسخ : 

نکاح که اصطلاح شرعی و قانونی ازدواج است، قراردادی است که به موجب آن زن و مرد با یکدیگر پیوند شویی می‌بندند و برای هریک از آنها حقوق بسیاری جهت حفظ کیان خانواده نسبت به یکدیگر در نظر گرفته شده است.

 

ازدواج در اسلام به دو صورت می‌باشد که در ایران نیز از آن تبعیت می‌شود

۱- ازدواج دائم

۲- ازدواج موقت

 

۱- مسائل حقوقی عقد ازدواج دائم

اولین مسئله در ازدواج دائم ثبت آن است؛ که اامی است.البته برای مرد؛ به این معنا که مرد موظف است ظرف یک ماه از تاریخ عقد، ازدواج دائم خود را به ثبت رسمی در دفاتر ازدواج برساند. در غیر این صورت ضمن التزام به ثبت واقعه، به مجازات نقدی یا حبس محکوم خواهد شد.

 

مسئله دیگری که بسیار حائز اهمیت است، شروط ضمن عقد می‌باشد که این شروط دو دسته هستند:

۱- شروط از پیش موجودی هستند که در تمام عقدنامه‌ها وجود دارد و بدون نیاز به درخواست از دفتر ازدواج و طلاق، در سند ازدواج به شکل تایپ شده وجود دارند.

۲- شروط مازادی که زوجین تمایل دارند بر شروط دیگر اضافه کنند و حقوق دیگری را برای طرفین مشخص نمایند.

 

۱) شروط از پیش موجود:

الف) زوج شرط نموده که هرگاه طلاق به ‌درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسرداری یا سوءاخلاق و رفتار او نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود را که در ایام شویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه، بلاعوض به زوجه منتقل نماید.

 

ب) زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل (وکیل گرفتن) بدهد که در موارد مشروحه ذیل با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلقه نماید؛ و نیز به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل بدهد تا در صورت بذل از طرف او قبول کند (یعنی اگر زن مهریه خود را ببخشد زن وکالت خواهد داشت این بخشش را به جای شوهرش قبول کند). این موارد به شرح زیر است:

۱- اگر مرد به مدت شش ماه نفقه زن را ندهد

۲- اگر زن بتواند سوء رفتار مرد (فحش دادن، توهین، کتک زدن و یا تهدید) را اثبات کند

۳- اگر مرد بیماری خطرناکی که قابل درمان نباشد داشته باشد

۴- اگر مرد دیوانه باشد و امکان برهم زدن عقد وجود نداشته باشد

۵- مرد به کاری اشتغال داشته باشد که مخالف آبروی زن باشد

۶- محکوم شدن مرد به مجازات ۵ سال حبس و یا بیشتر

۷- اعتیاد به مواد مخدر و یا مشروبات الکلی که به زندگی مشترک آسیب وارد کند

۸- غیبت و ترک زندگی از طرف مرد به مدت شش ماه متوالی

۹- محکومیت مرد به هر جرم و مجازات

۱۰- بچه دار نشدن مرد بعد از گذشت پنج سال

۱۱- مفقود الاثر شدن مرد بعد از شش ماه از مراجعه زن به دادگاه

۱۲- ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسر خود

 

۲) شروط مازاد که زوجین برحسب تمایل می‌توانند اضافه کنند:

مهمترین این شروط به شرح زیر است:

۱- حق تحصیل

۲- حق اشتغال

۳- حق خروج از کشور

۴- حق تعیین مسکن

۵- حق حضانت فرزندان

۶- حق وکالت در طلاق

۷- تنصیف:

بنابر این شرط، کلیه اموالی که زوجین پس از ازدواج به دست آورده‌اند، به نسبت مساوی بین آن‌ها تقسیم می‌شود.


در خصوص عیدی کودکان و عیدی‌دادن به کودکان نکات زیر را مد نظر داشته باشید:

- نباید هدیه‌ بسیار گران‌قیمت‌ یا مبلغ‌ عیدی‌ بسیار زیاد باشد. زیرا در این‌ صورت‌ همه‌‌ی فامیل از عهده‌ی‌ چنین‌ کاری‌ برنمی‌‌آیند. امکان‌ دارد همین‌ مساله رقابت‌ به‌ وجود آورد و تا حدی‌ باعث‌ قطع‌ ارتباط‌ بعضی‌ خانواده‌ها با یکدیگر شود.

- توصیه‌ می‌‌کنیم‌ مقدار کمی‌ پول‌ با توجه‌ به‌ سن‌ و سال‌ بچه‌ها برای‌ عیدی‌ در نظر گرفته‌ شود. برای‌ بچه‌های‌ کوچک‌تر کم‌تر و برای‌ بچه‌های‌ بزرگ‌تر بیشتر.

- عیدی‌ کودکان‌ را از آن‌ها نگیرید. بعضی‌ از والدین‌ پول‌های‌ عیدی‌ کودکان‌ را از آن‌ها می‌‌گیرند. حال‌ یا به‌ بهانه‌ی‌ این‌که‌ می‌خواهند برایشان‌ نگه‌ دارند و یا به‌ بهانه‌های‌ دیگر؛ به‌ هر حال‌ آن‌ها را از لذت‌ عیدی‌ داشتن‌ و خرید کردن‌ محروم‌ می‌‌کنند و این‌ کار درستی‌ نیست. بایستی‌ عیدی‌ بچه‌ها را به‌ خود آن‌ها بدهیم و اگر سن‌ آن‌ها کم‌ است‌ و هنوز نمی‌‌دانند که‌ با آن‌ پول‌ها چه‌ کنند، بهتر است‌ پدر و مادر آن‌ها را به‌ مغازه‌ ببرند و ضمن‌ توضیحی‌ که‌ برایشان‌ می‌‌دهند از آن‌ها بخواهند که‌ اسباب‌بازی‌ یا چیز دیگری‌ را انتخاب‌ کنند.

- پول‌ یا هدیه‌ای‌ که‌ دیگران‌ به‌ کودک‌ می‌دهند [را] مورد تمسخر قرار ندهید. از دیگر وظایف‌ والدین‌ این‌ است‌ که‌ به‌ کودکانشان‌ آموزش‌ دهند انسان‌هایی‌ قدردان‌ باشند.

- به‌ کودکان‌ آموزش‌ دهیم‌ که‌ در ایام‌ نوروز حتما به‌ دیدن‌ بزرگ‌ترها بروند، عید را به‌ آن‌ها تبریک‌ بگویند و در صورت‌ دریافت‌ عیدی‌ تشکر کنند.


یکی از خیانت‌هایی که رسانه -در عنوان کلی خودش- خواسته یا ناخواسته مرتکب شد این بود که

چیزهایی رو به کسانی رسوند که مطلقا اهلیتش رو نداشتن.

اونایی که جلوی این نامحرم -حالا دیگه- همه‌جاموجود حجاب می‌کنن

یه چیزی حالیشونه، منم که نمی‌فهمم.


السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجل‌الله فرجک

سلام و وقت بخیر! آخرین جمعه‌ی سال ۱۳۹۸ و یک تفال دیگر به دیوان حافظ شیرازی. یک سال دیگر هم گذشت.

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم          

که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم

 

در پس آینه طوطی‌صفتم داشته‌اند    

آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

 

من اگر خارم و گر گل چمن‌آرایی هست

که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم

 

دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید 

گوهری دارم و صاحب‌نظری می‌جویم

 

گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است

مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم

 

خنده و گریه‌ی عشاق ز جایی دگر است

می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم

 

حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی

گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم

 

یاعلی

 

* این غزل را با صدای استاد گرمارودی می‌شنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز می‌توانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.


بسمه تعالی

سلام

 

سوال :

مراحل انحصار وراثت توسط وراث چیست؟

پاسخ : 

 ورّاث یک متوفی جهت هرگونه تصرف در ارثیه‌ای که از متوفی به آنها رسیده است، لازم است که سهم الارث خود را مشخص کنند؛ که جهت تقسیم قانونی ارث به جای مانده از متوفی، لازم است که ورّاث به دریافت گواهی انحصار وراثت اقدام کنند.

برای دریافت گواهی انحصار وراثت کافی است یک نفر از وراث به عنوان نماینده کلیه وراث اقدام کند.

 

۱- وراث باید لیست کلیه اموال منقول۱ و غیرمنقول۲ متوفی را به اداره‌ی مالیاتی حوزه محل اقامت متوفی تسلیم کنند و پس از پرداخت مالیات بر ارث، رسید آن را برای دریافت گواهی انحصار وراثت تسلیم دادگاه نمایند.

 

۲- استشهادیه: برگه‌ای است که در آن اسامی تمامی وراث و آدرس آنها نوشته می‌شود و سپس دو نفر شاهد، که هم متوفی را می‌شناسند و هم وراث را، امضاء محضری می‌کنند.

 

۳- یکی از ورثه باید به شورای حل اختلاف محل اقامت متوفی مراجعه کرده، فرم مخصوصی که در آن اطلاعات کلیه وراث مشخص می‌شود را دریافت و آن را تکمیل نماید، پس از آن باید مدارکی مانند؛ گواهی فوت(که از ثبت احوال محل اقامت متوفی اخذ می‌شود) و شناسنامه‌ی متوفی، شناسنامه و کپی برابر اصل کلیه وراث، سند ازدواج متوفی (در صورت تأهل)، اظهارنامه‌ی مالیاتی(شماره ۱) و استشهادیه را به همراه فرم تکمیل شده، تسلیم دادگاه نماید.

 

۴- پس از ارائه مدارک لازم به دادگاه، با هزینه وراث، طی یک نوبت آگهی تقسیم ارث متوفی در رومه‌های کثیرالانتشار منتشر می‌گردد تا احیانا اگر فردی از وراث یا طلبکاران متوفی اطلاع ندارد، مطّلع گردد. لذا در صورت عدم وجود اعتراض به آگهی، دادگاه مراحل صدور گواهی انحصار وراثت را طی خواهد کرد.

 

۵- دادگاه با بررسی مدارک ارائه شده و دقت در صحّت مندرجات آن، به صدور گواهی انحصار وراثت اقدام می‌نماید که بر اساس آن، ورثه و اشخاص ذینفع که می‌توانند حتی طلبکاران باشند، قادر خواهند بود اموال و مطالبات متوفی را از اشخاص متصرف مطالبه کنند.

 

نکته: پرداخت بدهی‌های متوفی بر عهده‌ی وراث او می‌باشد، و ابتدا باید دیون وی پرداخت شود؛ و همچنین هزینه‌های کفن و دفن و سوگواری متوفی نیز باید از مقدار ارث کسر گردد و در آخر هرآنچه از ارث متوفی باقی می‌ماند، میان وراث باید به صورت قانونی تقسیم گردد.

 

 

واژگان حقوقی:

۱- اموال منقول: اموالی هستند که نقل آنها از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود آن یا به محل آن خرابی وارد آید. مثل: خودرو

۲- اموال غیر منقول: مالی است که نقل آنها از محلی به محل دیگر ممکن نباشد. مثل: زمین (البته برخی از اموال نیز هستند که خود منقول‌اند، اما بخاطر اینکه اختصاص به مال غیرمنقول دارند در حکم غیر منقول‌اند؛ مانند: اسباب و ادوات زراعت مثل: گاو، تراکتور، داس و .)


سلام

وقت بخیر

ایام در خانه نشستن -و نه بی‌کار بودن- بهونه‌ای شد تا دو تا قصه‌ی جدید بخونم و به آلبوم قصه‌خوانی اضافه کنم. اگر دوست داشته باشید می‌تونید اون‌ها رو دانلود کنید یا در یکی نرم‌افزارهای خوب کست‌باکس یا شنوتو به صورت آنلاین بشنوید! حساب کاربری بنده در هر دو نرم‌افزار naser_doustali و با همین آواتار Use It است.

این دو قصه به نام‌های الاغ زیاده‌خواه و پول بی‌زحمت از کتاب قصه‌های پندآموز کهن، نوشته‌ی زینب علیزاده لوشابی از انتشارات پیام مقدس انتخاب و خونده شده؛ اگر بازم وقت شد و حسش بود شاید دوباره قصه خوندم.

راستی! همینطور که در کادر قرمز می‌بینید، اینرتنت مصرفی شما در آدرس جدید کیمیا به صورت نیم‌بها محاسبه می‌شود. اگر دوست داشتید آنجا را ببینید! مشغول انتقال آرشیو کیمیا به آنجا هستم.

یاعلی

دریافت
عنوان: قصه گویا
حجم: 15.6 مگابایت
توضیحات: دو قصه به اسم های الاغ زیاده خواه و پول بی زحمت از کتاب قصه های پندآموز کهن


بسمه تعالی

سلام

 

سوال:

نحوه‌ی مطالبه‌ی طلبِ بدون مدرک چیست؟

پاسخ:

زمانی که شما به شخصی پولی می‌­دهید اعم از این‌که به عنوان قرض از شما بگیرد یا تعهد به انجام کاری نماید، طبیعی است که دیر یا زود خواهان طلب یا نتیجه‌ی مد نظر خود باشید (تعهد به انجام کار)، اما در برخی مواقع ممکن است افراد از پرداخت بدهی خود خودداری کنند و ایجاد مشکل نمایند. و این اتفاق ممکن است در شرایطی بیافتد که شما هیچ‌گونه مدرکی دال بر طلبکار بودن خود و بدهکار بودن شخص مورد نظر نداشته باشید. حال چگونه باید این گونه از طلب‌ها را مطالبه کرد؟

مراحل مطالبه‌ی طلب:

گام نخست: در صورتی که ارزش ریالی طلب کمتر از بیست میلیون تومان باشد پرونده‌ی مطالبه‌ی طلب در شورای حل اختلاف، و اگر ارزش ریالی آن بیشتر از بیست میلیون باشد پرونده‌ی مطالبه‌ی طلب در دادگاه عمومی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گام دوم: باید زمان پس‌گیری طلب گذشته باشد. فرد مدعی طلب، زمانی می‌تواند طرح دعوا کند که بدهکار در زمانی که تعیین شده و طرفین توافق کردند طلب را پرداخت نکرده باشد.

طلب همیشه پول نیست و این طلب می‌تواند کالا یا جنس باشد که اگر بدهکار توانایی پس‌دادن آن کالا را نداشته باشد، مم به پرداخت قیمت آن کالا یا ردّ مثل ۱ آن کالا است. اگر بر اثر گذشت زمان، ارزش ریالی مال افزایش پیدا کرده باشد، بدهکار باید بر اساس ارزش ریالی روز اقدام به بازگرداندن طلب کند.

گام سوم: اقرار فرد بدهکار. یعنی اگر فرد بدهکار در مقابل قاضی و در دادگاه یا خارج از دادگاه (در دفترخانه‌ی اسناد رسمی) اقرار نماید که بدهکار می‌باشد، ادعای طلبکار ثابت می‌شود؛ و فرقی ندارد که این اقرار به صورت کتبی باشد یا شفاهی.

گام چهارم: شهادت شهود. به این صورت که شخص طلبکار برای اثبات ادعای خود شاهد یا شاهدانی را برای شهادت‌دادن به دادگاه می‌آورد و ادعای خود را ثابت می‌کند.

گام پنجم: استفاده از اظهارنامه. یکی دیگر از راه‌های ثابت‌کردن حق و مطالبه‌ی طلب ارسال پستی اظهارنامه می‌باشد، که در این صورت شخص بدهکار می‌تواند در برابر این اظهارنامه واکنش نشان دهد و یا از الفاظی استفاده نماید که نشان از اقرار او باشد و یا به صورت واضح اقدام به اقرار درباره‌ی واقعیت ماجرا نماید.

احتمال دارد فرد مدعی حق با ارسال اظهارنامه و به کار بردن عباراتی مانند این‌که بدهکار از پرداخت بدهی خود پرهیز می‌کند و توانایی پرداخت آن را ندارد، نشانه‌ای برای پاسخ اظهارنامه و قاضی باشد که حق با طلبکار است و فرد بدهکار توانایی پرداخت طلب خود را ندارد و این ناتوانی فرد در پرداخت مال یا قرض نوعی اقرار است و به نفع شخص مدعی حق می‌باشد.

گام ششم: تأمین اماره. راه دیگر برای اثبات طلب، وجود داشتن نشانه‌هایی در این خصوص می‌باشد که با اشاره و استفاده از این نشانه‌ها می‌توان ثابت کرد که حق با فرد مدعی طلب می‌‍‌‌‌‌‌باشد.

به عنوان مثال می‌توان به پیام یا یادداشتی اشاره کرد که شخص بدهکار با خط خود و با اراده‌ی خود نوشته، و با استفاده از این نشانه می‌توان در مقابل مراجع قضایی ادعای اثبات حق کرد و این نشانه‌ای برای ادعای طلبکار نسبت به طلب خویش است.

گام آخر: ادای سوگند. اگر از طریق ارسال اظهارنامه و تأمین اماره مطالبه‌ی طلب میسر نشد، راه دیگری که می‌توان امتحان کرد این است که از مراجع قضایی درخواست کند که جلسه‌ای تشکیل دهد بابت ادای سوگند، قاضی در صورت نیاز و یا تشخیص خود می‌تواند این جلسه را تشکیل دهد و از طرفین دعوا درخواست حضور در دادگاه را نماید؛ و از طرفین دعوا تقاضای ادای سوگند نماید و طرفین در چنین شرایطی بر اساس اعتقاد و باوری که دارند اقدام به اقرار و یا سوگند می‌نمایند.

واژگان حقوقی:

۱- ردّ مثل: برگرداندن مالی، شبیه مالی که تلف شده. مثال: (الف) خودرویی پراید۱۳۲ را از (ب) به مدت ۲ روز قرض می‌گیرد؛ اما قبل از برگرداندن خودرو طی اتفاقی از بین می‌رود، حال (الف) باید مثل خودرویی که قرض گرفته یعنی پراید ۱۳۲ را برگرداند.

 


برای یک شیرجه عمیق در معماری سیستم PS5 و اینکه چگونه آینده بازی ها را شکل می دهد آماده باشید.

مارک سرنی مدیر شرکت سونی: می دانیم که طرفداران هیجان زده هستند تا اطلاعات بیشتری درباره کنسول نسل بعدی ما، پلی استیشن ۵ داشته باشند. امروز ما مفتخریم از جزئیات بیشتری در مورد مؤلفه های فنی و سخت افزاری پرده برداریم که پلی استیشن ۵ را به چنین پلتفرمی ابتکاری و قدرتمند تبدیل می کند. SSD فوق العاده پر سرعت، سیستم I / O سفارشی یکپارچه، GPU سفارشی AMD با ردیابی اشعه و همچنین قابلیت همه جانبه صدای 3D.

PS5 به توسعه دهندگان این امکان را می دهد تا در بازی هایی که طراحی می کنند، از خلاقیت خود، ساختن دنیاهای گسترده و تجربیات جدید بازی استفاده کنند.

همانطور که مارک در ارائه خود گفت، سیستم فوق العاده پر سرعت SSD و PS / I یکپارچه سفارشی I / O با هدف از بین بردن موانع بازی، بخصوص بارگذاری صفحه نمایش‌ها ، توسعه یافته است. توسعه‌ دهندگان می توانند با سرعت فوق العاده سریع، دارایی را به بازی های PS5 منتقل کنند. بنابراین تجربه بازی PS5 می تواند یکپارچه و پویا باشد، با سفر سریع در دنیای بازی های بزرگ. این سرعت پیشرفته باعث می شود تا توسعه دهندگان بازی بتوانند دنیاهای بزرگتر و غنی تری را بدون محدودیت های سنتی ایجاد کنند و همچنین به گیمرها این امکان را می دهد که زمان بیشتری را برای انتظار صرف بازی کنند.

شرکت سونی: ما همچنین می خواهیم قابلیت های جدیدی را با GPU سفارشی PS5 معرفی کنیم. قدرت اضافی GPU باعث وضوح بالاتر در بازی ها می شود، اما یکی از ویژگی های مهم جدید که حتی بیشتر به تجسم بازی ها می پردازد، روش ردیابی پرتوهای نوری است. این روش حرکت نور در زندگی واقعی و چگونگی کاهش سطح آن را شبیه سازی می کند. بازی هایی که از این ویژگی استفاده می کنند، اشیاء را با دقت بیشتری و با واقع گرایی تندتر به نمایش می گذارند. آب، شیشه، شکست نور، موهای یک شخصیت و غیره، واقع بینانه تر به نظر می رسند.

PS5همچنین به بازی‌ها این امکان را می دهد تا از طریق صدای سه بعدی حس عمیق تری از غوطه وری را ارائه دهند. البته ویژوال‌ها برای تجربه بازی ضروری هستند، اما ما معتقدیم که صدا نیز نقش اساسی دارد. ما می خواستیم یک تجربه صوتی قانع کننده را برای همه کاربران ارائه دهیم ، نه فقط برای کسانی که سیستم بلندگوهای سطح بالا دارند. بنابراین ما یک موتور دلخواه برای صوتی سه بعدی طراحی کرده و ساخته ایم که مجهز به توان و راندمان رندر صوتی ایده آل است. با صدای سه بعدی در PS5 ، صداهایی که هنگام پخش می شنوید ، حس حضور و محلی بیشتری پیدا می کند. شما قادر خواهید بود قطرات باران را که در سطوح مختلف اطراف شما قرار دارد بشنوید، و می توانید دقیقاً مکانی را پیدا کنید که دشمن در پشت سر شما کمین می کند.

در آخر ، ما خوشحالیم که تأیید کنیم که ویژگی های سازگاری به عقب به خوبی کار می کنند. ما اخیراً نگاهی به ۱۰۰عنوان برتر PS4 با توجه به زمان بازی انداخته ایم و انتظار داریم که تقریباً همه آنها در زمان عرضه در PS5 قابل پخش باشند. با بیش از ۴۰۰۰ بازی منتشر شده درPS4، ما روند آزمایش را ادامه خواهیم داد و با گذشت زمان ، پوشش سازگاری به عقب را گسترش می دهیم.


این روزها می‌پرسند چه چیزی از ما در برابر ویروس ناشناخته و موذی کرونا حفاظت می‌کند؟ و اگر گرفتار شدیم چه چیزی ما را از شر آن می‌رهاند؟

پاسخ آن است که همه‌ی کارها در جدول تقدیر الهی جای می‌گیرند و روابط درونی خانه‌­های این جدول را نیز همو تدبیر می‌کند. خداوند است که بیماری و ناخوشی و ناداری ما را تقدیر می­کند و هموست که به تعبیر پیامبر و خلیلش، حضرت ابراهیم علیه‌السلام شفا می‌بخشد. (۱)

نکته این است که خدا به عنوان مدیر مدبر هستی، به این کارها روال داده و برای هر رخداد زیبا و زشتی، فرآیند و عوامل و اسبابی معین نموده است. اگر می‌خواهی به آسمان پرواز کنی نیاز است راه آن را بیابی و اگر می‌خواهی نانی به کف آری، باید فرا بگیری که چگونه بذر بپاشی، هر چند ابر و باد و ماه و خورشید نیز باید به کار باشند.

بدینسان پیدایی بیماری در طبیعت و رخنه به پیکر انسان، نیز روالی مشخص و رویارویی با آن نیز فرآیندی معین دارد. ما می‌توانیم با شناخت این دو روال و فرآیند، راه خود را بیابیم و برگزینیم. می‌توانیم در جدول تقدیر الهی، از خانه‌ی بیماری بگریزیم و به درون خانه‌ی عافیت درآییم. می‌توانیم همانند امیر مومنان علی علیه‌السلام از کنار دیواری کج به کنار دیواری استوار کوچ کنیم و همچو او  بگوییم که از قضای الهی به تقدیر او پناه برده‌ایم. (۲) آری از سنت واژگونی دیوار کج به ایستایی دیواری مستحکم پناه ببریم که مطابق سنت الهی فرو نمی­ریزد.

خوشبختانه خداوند بسیاری از این سنت‌ها و روال‌های زندگی را به انسان آموخته است. خدای رحمان، همه‌ی نام‌ها را به نخستین انسان آموخت (۳) و شناخت ادیان و ابدان را یک­جا در اختیار او نهاد. انسان بینا می­داند که چگونه خود را از گزند هر شر و  نیش هر مار دور بدارد و از کوره­‌راه‌­های زندگی خود را به مقصد برساند. او از راهنمایان منصوب خداوند فراگرفته که نخستین گام در برابر هر بیماری، پیشگیری و دوری از هر چیزی است که زمینه­‌ساز یا تشدید­کننده‌ی آن می‌باشد. (۴) با این همه اگر گرفتار بیماری شد، آنگاه باید از کسانی بهره گیرد که در جدول هستی، وظیفه‌ی درمان را بر دوش گرفته‌­اند. وقتی خداوند به پیامبرش فرمان می‌دهد که برای درمان باید به طبیب مراجعه کند و پس از معالجه، خداوند شفا می‌دهد (۵)، می‌فهمیم که دوا و درمان نیز در جدول تقدیر الهی جای دارند (۶) و هر بیماری، دوا و راه چاره‌ای دارد (۷) هر چند ممکن است همه‌ی آدمیان آن را ندانند.

بیماری را خداوند در طبیعت نهاده و دوای آن را نیز پدید آورده اما شفای حاصل از آن را در دست قدرت خویش نگاه داشته است. او این همه را در جدول تقدیر خود جای داده است. در این جدول کلان، خانه‌­ای ویژه‌ی دعا و ارتباط معنوی با واسطه و بی‌واسطه با خداست که بر تقدیر نیز حاکم است.

این بدین معنا نیست که تنها راه همین است، بسی ممکن است که راه‌های دیگر هم گشوده باشد اما نه برای همه و نه همیشه.

آن‌جا که حکمت خدا اقتضا می­کند، درها هم‌چون درهای قفل‌شده در خلوت عزیز مصر یک به یک  گشوده می‌شود و یوسف را می‌رهاند. گرفتار مضطری را که از مال خویش بگذشته و آن را صدقه داده است، نجات می‌بخشد؛ و به کسی که آسایش را از خود رانده و عبادتی افزون بر واجبات بر دوش خویش نهاده؛ نظر عنایتی فراتر از قانون‌های متعارف می­‌نماید.

آن‌جا که نیز فردی از فرط فشار و لاعلاجی، ندای کمک بر می­آورد و مستقیم و خالصانه خدا را می­خواند، یا حجت‌های او را به شفاعت می­آورد، رحمت خدا چنان به جوشش در می­آید که فرشتگان و محبان و محبوبان خود را مامور فریادرسی او می‌کند؛ و این همه را نه نیازی به راندن و دور کردن دیگر زائران برای دست‌سودن بر عتبه است و نه حتی حضور فیزیکی در آستان حجج الهی. کافی است منقطع و متصل شوی؛ منقطع از غیر خدا و متصل به همو.

بوسه‌زدن و دست‌سودن به درگاه و عتبه حجت‌های راستین الهی، ابراز محبتی ریشه کرده در درون است و نه طریقتی برای شفا یافتن. شفا را خدا به شفاعت روح پیشوای معصومی عطا می­کند که بر این باوریم زنده و نزد هر دل حاضر است؛ خواه پیکر مبارک این روح خدایی در میان ضریح سیمین و زیر گنبد زرین باشد یا در بقیع خاک‌آلود تفتیده از ستم ناصبیان.

آری، آن مضطر بریده از همه چیز چون شفا می‌یابد، امیدبخش دیگر کسانی می­شود که خود را در فرآیند عادی درمان درآورده­‌اند اما در میانه‌ی جبر و اختیار، و بی‌اطلاع از کارآمدی قطعی دارو و پزشک، از یاد نبرد­ه‌­اند که مدبر و مقدّر هستی کس دیگری است. خدایی که محدود به سنت‌هایی که خود برای جریان عادی زندگی بشر مقرر کرده نیست و در میانه‌ی آن‌ها گرفتار نگشته است. او خدایی دست‌بسته و در کنار بنشسته نیست، او خالق قادر مطلق است، با دستانی گشاده و پرتوان که پدید می‌آورد و ره می­نماید و می­رهاند. او خدایی با علم و مهر و قدرت است و البته رحمت گسترده‌­اش در گستره‌ی حکمت او جای می­گیرد؛ و سازگار کردن این دو در هنگامه‌ی درد و درمان هزاران انسان، تنها از خدایی بر می‌آید که رحیم و حکیم و علیم و قدیر است.

چکیده‌ی سخن آن که بیماری را خداوند در طبیعت نهاده و دوای آن را نیز پدید آورده اما شفای حاصل از آن را در دست قدرت خویش نگاه داشته است. او این همه را در جدول تقدیر خود جای داده است. در این جدول کلان، خانه‌­ای ویژه‌ی دعا و ارتباط معنوی با واسطه و بی‌واسطه با خداست که بر تقدیر نیز حاکم است. (۸)

عبدالهادی مسعودی

 

پی‌نوشت:

۱. وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ (سوره‌ی شعراء، آیه‌ی ۸۰).

۲. إن أمیر المؤمنین علیه‌السلام عدل من عند حائط مائل إلى حائط آخر، فقیل له، یا أمیرالمؤمنین أتفرّ من قضاء الله؟ فقال: أفر من قضاء الله إلى قدر الله عز و جل. توحید صدوق: ص ۳۶۸، حدیث ۸.

۳. وَ عَلَّمَ‏ آدَمَ‏ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ. (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۳۱)

۴. الحمیة رأس الدواء (طبّ الائمه: ص ۴)/

۵. الإمام الصادق (علیه‌السلام) :إن نبیا من الأنبیاء مرض، فقال: لا أتداوى حتى ی الذی أمرضنی هو الذی یشفینی، فأوحى الله تعالى إلیه: لا أشفیک حتى تتداوى، فإن الشفاء منی. (مکارم الاخلاق: ص ۳۶۲).
۶. رسول الله (صلی‌الله علیه و آله): الدواء من القدر، و هو ینفع من یشاء بما شاء. (میزان الحکمه: ج ۳، ص ۲۶۰۶، عنوان «القدر»).

۷. رسول الله (صلى‌الله علیه و آله): تداووا فإن الله تعالى لم ینزل داء إلا و قد أنزل الله له شفاء، إلا السام و الهرم. (میزان الحکمه: ج ۲، ص ۹۴۰، باب «لکل علة دواء».

۸.  ر. ک: کافی، ج ۲، ص ۴۶۹ (باب ان الدعاء یرد البلاء و القضاء).

 

منبع: پایگاه حدیث نت


بسمه تعالی

سلام

 

سوال :

چه شروطی را می‌توان ضمن عقد ازدواج قرار داد؟

پاسخ : 

نکاح که اصطلاح شرعی و قانونی ازدواج است، قراردادی است که به موجب آن زن و مرد با یکدیگر پیوند شویی می‌بندند و برای هریک از آن‌ها حقوق بسیاری جهت حفظ کیان خانواده نسبت به یکدیگر در نظر گرفته شده است.

 

ازدواج در اسلام به دو صورت می‌باشد که در ایران نیز از آن تبعیت می‌شود:

۱- ازدواج دائم

۲- ازدواج موقت

 

۱- مسائل حقوقی عقد ازدواج دائم

اولین مسئله در ازدواج دائم ثبت آن است؛ که اامی است، البته برای مرد؛ به این معنا که مرد موظف است ظرف یک ماه از تاریخ عقد، ازدواج دائم خود را به ثبت رسمی در دفاتر ازدواج برساند. در غیر این صورت ضمن التزام به ثبت واقعه، به مجازات نقدی یا حبس محکوم خواهد شد.

 

مسئله‌ی دیگری که بسیار حائز اهمیت است، شروط ضمن عقد می‌باشد که این شروط دو دسته هستند:

۱- شروط از پیش موجودی هستند که در تمام عقدنامه‌ها وجود دارد و بدون نیاز به درخواست از دفتر ازدواج و طلاق، در سند ازدواج به شکل تایپ‌شده وجود دارند.

۲- شروط مازادی که زوجین تمایل دارند بر شروط دیگر اضافه کنند و حقوق دیگری را برای طرفین مشخص نمایند.

 

۱) شروط از پیش موجود:

الف) زوج شرط نموده که هرگاه طلاق به ‌درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسرداری یا سوءاخلاق و رفتار او نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود را که در ایام شویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه، بلاعوض به زوجه منتقل نماید.

 

ب) زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل (وکیل گرفتن) بدهد که در موارد مشروحه ذیل با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلقه نماید؛ و نیز به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل بدهد تا در صورت بذل از طرف او قبول کند (یعنی اگر زن مهریه‌ی خود را ببخشد زن وکالت خواهد داشت این بخشش را به جای شوهرش قبول کند). این موارد به شرح زیر است:

۱- اگر مرد به مدت شش‌ماه نفقه‌ی زن را ندهد.

۲- اگر زن بتواند سوء رفتار مرد (فحش‌دادن، توهین، کتک‌زدن و یا تهدید) را اثبات کند.

۳- اگر مرد بیماری خطرناکی که قابل درمان نباشد داشته باشد.

۴- اگر مرد دیوانه باشد و امکان بر هم‌زدن عقد وجود نداشته باشد.

۵- مرد به کاری اشتغال داشته باشد که مخالف آبروی زن باشد.

۶- محکوم‌شدن مرد به مجازات ۵ سال حبس و یا بیشتر.

۷- اعتیاد به مواد مخدر و یا مشروبات الکلی که به زندگی مشترک آسیب وارد کند.

۸- غیبت و ترک زندگی از طرف مرد به مدت شش‌ماه متوالی.

۹- محکومیت مرد به هر جرم و مجازات.

۱۰- بچه دار نشدن مرد بعد از گذشت پنج سال.

۱۱- مفقودالاثر شدن مرد بعد از شش‌ماه از مراجعه‌ی زن به دادگاه.

۱۲- ازدواج مجدد مرد بدون اجازه‌ی همسر خود.

 

۲) شروط مازاد که زوجین برحسب تمایل می‌توانند اضافه کنند:

مهم‌ترین این شروط به شرح زیر است:

۱- حق تحصیل

۲- حق اشتغال

۳- حق خروج از کشور

۴- حق تعیین مسکن

۵- حق حضانت فرزندان

۶- حق وکالت در طلاق

۷- تنصیف:

بنابر این شرط، کلیه‌ی اموالی که زوجین پس از ازدواج به دست آورده‌اند، به نسبت مساوی بین آن‌ها تقسیم می‌شود.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Sandrine نیو فولدر Nate موسسه تخصصی حقوق سايت سرگرمي و خوش گذروني Dubai Adventure دانلود رایگان فیلم و سریال پــیک نـت | PicNet جام هنر